در محضر فرزانگان/ علامه محمدتقی جعفری
گروه چندرسانهای ــ روزی از كلاس درس خارج شدم و خسته بودم. دانشجویی سئوالی كرد. من برخی از اوقات وقتی كه خسته بودم، عذرخواهی میكردم و جواب را به وقت دیگری موكول میکردم. ولی آن روز چون دیدم مسئله حیاتی دارد، با این كه بسیار خسته بودم، همانجا روی موزاییک نشستم و به سوال او گوش دادم و با تحمل پاسخ دادم. بعد ها نامهای برایم نوشته بود كه: آن نشستن شما بر روی موزاییک، شلاقی بر اسب من بود كه پس از بیست سال هنوز میدود. من این نامه را نگه داشتهام. [از خاطرات علامه جعفری به نقل از «نگاهی گذرا به زندگی علامه محمدتقی جعفری»، مجله معارف اسلامی، شماره ۵۴، ۱۳۸۲]
کد خبر: ۳۸۵۷۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۵