به گزارش ایکنا، آیتالله مهدی هادوی تهرانی، 25 دی ماه در ادامه تفسیر سوره کهف، با اشاره به آیات «وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا ﴿۴۳﴾ و «هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا ﴿۴۴)»، گفت: شیخ طوسی فرمود وَلایت (هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ) در برابر عداوت و وِلایت به معنای امارت و فرمانروایی و حکمرانی است، مرحوم علامه فرمودند که این ها به فتح و کسر واو به یک معنا و تفاوت معنایی ثابت نیست؛ ما شواهد لغوی داریم که این دو از یک ماده و ریشه هستند همانطور که ابن فارس در مقائیس گفته و فرمایش علامه طباطبایی درست است، علامه فرموده است مفسرین گفتهاند مقصود از هنالک الولایه، این است که وقتی اوضاع صاحب باغ بهم خورد (وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿۴۲﴾)، اینجا، جایی است که وقت یاری خدا فرا رسیده است؛ یعنی وقتی انسان گرفتار بلایی شد باید به خدا پناه ببرد چون اسباب مادی کاری از پیش نمیبرند.
وی اضافه کرد: شیخ صدوق در مورد «اشهد ان علی ولی الله» در اذان، تعبیر تندی کرده و آورده است که غلات این را جزء اذان آوردهاند و جزء اذان نیست گرچه جمله حقی است؛ علامه طباطبایی هم شبیه این معنا را بیان کرده است، یعنی این حرف که گفتهاند انسان باید در مشکلات به خدا پناه ببرد حق است ولی این برداشت با غرض سوره و آیات قبل سازگار نیست زیرا آیه در مقام بیان هدفی والاتر است.
استاد سطح خارج حوزه علمیه بیان کرد: او میگوید اگر آنطور که مفسرین گفتهاند منظور خداوند از این آیه این بود چرا خدا خود را با صفت حق توصیف کرده است، خداوند در آیات مختلف، خود را با صفات مختلفی توصیف کرده است و اگر میخواست بگوید اینجا جای درخواست و پناه بردن به خداست باید میفرمود هنا لک الولایه لله القادر(به جای الحق) یا میفرمود هنا لک الولایه لله العزیز، تا بر جنبه قدرت و عزت و غلبه خدا تاکید کند.
وی افزود: علامه معتقد است که حق در برابر باطل است، لذا این برداشت مفسرین درست نیست و به نظر بنده هم این برداشت درست است، آیه میخواهد بفرماید که مدبر اصلی خداست و این حق است و مابقی همه باطل. اینکه تو فکر کنی فلان کار را انجام دهی فلان نتیجه به دست میآید، در ظاهر به دست انسان است ولی در حقیقت اراده الهی بر آن تعلق دارد که محقق شده است.
آیتالله هادوی تهرانی تصریح کرد: خدا خود حق است و هر چیزی در برابر او باطل است گرچه ما فکر میکنیم حقی غیر خدا وجود دارد چون حقیقت هر چیزی به واسطه وجود خداست، اگر جنبه للهی آن در میان نباشد هه چیز باطل است. سیهرویی زممکن در دو عالم (عالم وجود و عدم)/ جدا هرگز نشد والله اعلم.
وی تصریح کرد: ممکن بما هو ممکن هیچ چیزی نیست ولو وقتی که موجود است؛ موجودیت فعلی او هم به واسطه خداست و اگر ارتباط او با خدا قطع شود هیچ نیست. حاجی سبزواری هم این تعبیر را دارد که خورشید نوری دارد که به شیشههای رنگارنگ میخورد ولی همه این رنگها به واسطه نور خورشید است و اگر او نتابد نوری در عالم وجود ندارد. حاجی در باب ماهیات این تعبیر را به کار برده و گفته است که ماهیتها، به منزله شیشههای رنگارنگ هستند که نور وجود به آنها میخورد و هر کادم یک رنگی را نشان میدهد.
استاد سطح خارج حوزه علمیه اظهار کرد: طبق فرمایش علامه طباطبایی تعبیر هنا لک والولایة ... چیزی فراتر و بالاتر از درخواست و کمک از خدا را مطرح میکند، میخواهد بگوید مدبر اصلی در عالم خداست و هر چیزی غیر از او باطل است، اوست که ما را اداره میکند. اساس توحید هم که مدنظر قرآن و پیامبر(ص) و ائمه(ع) و حتی انبیاء گذشته بوده است (هر چند برخی تعابیر آن به خاطر تحریف در ادیان گذشته، متفاوت است) همین تفویض همه امور به دست خداوند است. البته این موضوع به معنای جبرگرایی که اشاعره گفتهاند و معاویه قدرت خودش را با آن توجیه کرد نیست. به معنای نفی اختیار و اراده نیست.
وی همچنین در ادامه گفت: پیامبر(ص) در فضایی در عربستان مبعوث شدند که طبق اسناد تاریخی، تعداد افراد با سواد بسیار کم بودند لذا آیه تعبیر «امیین» را برای آنها به کار برده است. به نظر بنده این معجزه الهی است که خداوند پیامبری را در منطقهای مبعوث کند که در پایینترین سطح علمی و فرهنگی بودند.
آیتالله هادوی تهرانی تصریح کرد: وظیفهای که برای پیامبر(ص) در مبعوثشدن تعیین شده تلاوت آیات الهی بر مردم، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت به آنان است. از این آیه متوجه میشویم که پیامبر(ص) حکیمانه رفتار میکردند، جنگ و صلح و مدارا و برخورد و رفتار با مردم و با دیگران همگی براساس حکمت و اخلاق حسنه و نیک بود.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: فسادی که در سرزمین عربستان در آن دوره بود بسیار عجیب است، در مسائل اخلاقی، در نازلترین حد قرار داشتند، بر سر کوچکترین مسائل جنگ و خونریزی میکردند و فاسدترین روابط اخلاقی در بین آنان جاری و ساری بود و پیامبر(ص) با قدرت الهی خود و با اعجاز قرآن و تعلیم و تزکیه آنها توانست وضعیت این سرزمین را دگرگون کند تا در مدت کوتاهی به تمدنی بزرگ تبدیل شود.
انتهای پیام