تاثیرپذیری دکتر نصر از تفاسیر اهل‌ سنت در آیات امامت و ولایت
کد خبر: 3983561
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۲
حجت‌الاسلام نجارزادگان در جلسه نقد تفسیر معاصرانه مدعی شد:

تاثیرپذیری دکتر نصر از تفاسیر اهل‌ سنت در آیات امامت و ولایت

نجارزادگان ضمن اشاره به روایتی از امام باقر(ع) در بیان پیوند آیات امامت و ولایت، به نقد رویکرد کتاب «تفسیر معاصرانه قرآن» پرداخت و آن را برخاسته از خوانش اهل سنت دانست.

به گزارش ایکنا، چهارمین کرسی علمی ـ ترویجی نقد کتاب «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» با موضوع «بررسی و ارزیابی رویکرد تفسیر معاصرانه قرآن کریم به آیات امامت و ولایت اهل بیت(ع)» به همت مجتمع آموزش عالی قرآن و حدیث جامعه المصطفی العالمیه و دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران صبح امروز دوشنبه، 21 تیرماه برگزار شد.

در ابتدای نشست حجت‌الاسلام فتح‌الله نجارزادگان، استاد گروه علوم قرآن و حدیث پردیس فارابی دانشگاه تهران، به عنوان ارائه‌دهنده به ایراد سخن پرداخت که متن سخنان وی از نظرتان می‌گذرد.

مباحثم را در سه محور بیان خواهم کرد؛ یک مقدمه و دو بحث اصلی. در مقدمه به برخی کاستی‌های تفسیر معاصرانه خواهم پرداخت. سپس به نقد راهبردها درباره آیات امامت و ولایت و نقد موردی می‌پردازم.

در مقدمه بیان می‌کنم که برخی ناکاستی‌ها در این کتاب به چشم می‌خورد. مثلا در صفحه پنجاه و یک مؤلف «مبین» را تبیین کرده است که موجه نیست. نکته دوم اینکه گزینش منابع در این تفسیر عالمانه و عادلانه نیست و سهم تفاسیر شیعه بسیار کم است. اصل گزینش تفاسیر کاری پسندیده است و اساسا نمی‌توان تمام تفاسیر را گزینش کرد ولی ملاکی که نویسنده به کار برده واقع‌بینانه نیست. مثلا با اینکه در عرف تفسیرپژوهان، تفسیر ملاصدرا هیچ جایگاهی ندارد و علامه در المیزان حتی یک مورد هم به آن ارجاع نداده، ولی تفسیر ملاصدرا در شمار منابع این کتاب ذکر شده است.

با این اوصاف، در تلقی و برداشت و استفاده از تفاسیر در جایی که باید از آن استفاده می‌کرد ناموفق بوده است. مثلا اگر از تفسیر صافی در تفسیر آیات ولایت بهره می‌برد، دچار این لغزش‌ها نمی‌شد. در آیات ولایت اولین کسی که تفسیر قرآن به قرآن را نشان داد، امام باقر(ع) و قبل از آن امیرالمؤمنین(ع) است. این موضوع در تفسیر صافی منعکس شده ولی چون نویسنده از این روایت چشم پوشیده، در تفسیر این آیات راه صواب را نپیموده است. به نظرم هر که این کتاب را بخواند، به این نتیجه می‌رسد که این تفسیر یک تفسیر سنی است و فقط برای اینکه از شیعه دلجویی کند، به تفاسیر شیعه ارجاع می‌دهد و در برخی موارد در پاورقی از دیدگاه‌های شیعی سخن می‌گوید ولی این امر با سیاستی که مؤلف در ابتدا بنیان گذاشته همخوانی ندارد.

به راهبردها وفادار نیست

محور دوم بحثم درباره نگاه راهبردی این تفسیر به آیات ولایت است. این کتاب مخاطب جهانی دارد و به لحاظ ساختاری شامل نکات ارزنده‌ای است، ولی مؤلفان در مقدمه سه راهبرد را ترسیم کردند که کاش به آنها وفادار می‌ماندند و به نتایج خوبی می‌رسیدند. یکی اینکه می‌گویند به لحاظ تئوریک، تفسیر قرآن به قرآن را پذیرفتیم و به لحاظ عملی هم سعی کرده‌اند همین کار را کنند. دوم، قرآن را کتاب هدایت می‌دانند، نه کتابی علمی و تاریخی. این راهبرد خیلی می‌تواند در تفسیر آیات ولایت مؤثر باشد. سوم، سرویراستار این تفسیر آقای دکتر نصر شیعه است و در مقدمه کتاب هم حدیث ثقلین را بیان کرده و به آن پایبند است.

حال اگر مؤلف بر اساس این سه راهبرد وارد تفسیر آیات می‌شد، به نتایج مطلوبی می‌رسید، به ویژه آنکه همین سه راهبرد در روایات اهل بیت(ع) در آیات ولایت و امامت منعکس شده و در تفسیر صافی از کلینی و دیگران نقل شده است. ابوجعفر كلينى با سند صحيح از زراره، فضيل بن يسار، بكير بن اعين، محمد بن مسلم، بريد بن معاويه و أبى الجارود جملگى از امام باقر(ع) چنين نقل مى‌كنند: «امر اللّه عز و جل رسوله بولايه على عليه السّلام و أنزل عليه إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاٰه وَ يُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ رٰاكِعُونَ و فرض ولايه اولى الأمر فلم يدروا ما هي، فأمر اللّه محمّدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أن يفسّر لهم الولايه كما فسّر لهم الصلاه و الزكاه و الصوم و الحج فلمّا أتاه ذلك ضاق بذلك صدر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تخوّف أن يرتدوا عن دينهم و أن يكذبوه فضاق صدره و راجع ربه عز و جل فأوحى اللّه عز و جل إليه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ الناس ... فصدع بأمر اللّه تعالى ذكره، فقام بولايه على عليه السّلام يوم غدير خم ... و أمر الناس أن يبلغ الشاهد الغائب».

متاسفانه این روایت راهبردی مغفول قرار گرفته و به همین دلیل در تفسیر این آیات تلقی اهل‌سنت پررنگ شده است. در تلقی شیعه این آیات یک پازل‌اند که همدیگر را کامل می‌کنند، ولی در تفسیر سنی، این آیات با هم ارتباط ندارند. این تفسیر سه راهبرد را پذیرفته و سعی کرده در کتاب اعمال شود، ولی در آیات امامت با اینکه الگوی عینی‌اش را در این روایت داشته و تفسیر صافی جزء تفاسیر اصلی است که در مقدمه آمده از این الگو غفلت کرده است. در روایتی که خواندم امام باقر(ع) آیه ولایت را با آیه اولوالامر به صورت تفسیر قرآن به قرآن ترسیم کردند و یک جورچین کاملا منطقی و قابل قبول عرضه کردند ولی این تفسیر به این روش وفادار نیست و ظاهرا این روایت را ندیده است. بنابراین در تفسیر آیات ولایت به سمت گسیختگی رفته است و به صورت کم‌رنگ به برخی دیدگاه‌های شیعه می‌پردازد. در نتیجه اگر کسی بی‌طرف باشد، می‌بیند که این کتاب رنگ و بوی سنی دارد، در حالی که قرآن کتاب هدایت است، مگر ممکن است خدا حدیث ثقلین را بفرماید، ولی این بیان ریشه در قرآن و وحی نداشته باشد؟ اگر طبق تفسیر قرآن به قرآن و این راهبرد که قرآن کتاب هدایت است و اینکه اهل‌ بیت ثقل قرآن هستند پیش می‌رفتند، نتایج خوبی می‌گرفتند.

امامت به معنای پیشوای معنوی؟

محور سوم سخنان من به ضعف‌های موردی اختصاص دارد. مورد اول اینکه خداوند در آیه 124 بقره می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد».

نویسنده در اینجا باید تصریح می‌کرد که هم شیعیان و هم اهل‌سنت، چه آنهایی که کلمات را در درون خود آیه دیدند و چه آنهایی که خارج از قرآن دیدند، می‌گویند این کلمات بعد از نبوت حضرت ابراهیم بوده است. ای کاش مؤلف می‌گفت که بالاتفاق شیعه و سنی، هر کس این کلمات را تفسیر کرده، تصریح کرده است که این کلمات برای بعد از مقام نبوت است. پس امامت برتر از نبوت است.

نکته دوم اینکه اگر ایشان می‌گوید که روش ما تفسیر قرآن به قرآن است، باید این آیه را با آیه 73 سوره انبیاء «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» تفسیر می‌کرد، یعنی همان کاری که علامه کرد، چون اینها یکی از منابعشان تفسیر المیزان است. با این حال سراغ آیه «وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» رفته‌اند. تا جایی که بنده اطلاع دارم احدی این حرف را نزده است. امامت در آن آیه با امامت در این آیه بسیار تفاوت می‌کند. نکته دیگر اینکه اینها گفتند امامتی که در این آیه است به معنای پیشوای معنوی است. این حرف را علامه هم زدند، ولی هیچ کس دیگر نگفته و امامت به معنای پیشوای معنوی است.

در مورد علت نزول آیه سه سوره مائده در همه روایاتی که از صحابه‌ای که شاهد نزول آیه بودند نقل شده است و البته در این کتاب اشاره نکرده‌اند دو چیز گفتند: یکی سخنی است که ابن‌عباس گفته است؛ مبنی بر اینکه این آیه درباره فتح مکه است؛ به‌جز این یک نفر، سایر صحابه می‌گویند که این آیه درباره ولایت امیرمؤمنان است.

نکته سوم اینکه ترجمه «رضیت لکم الاسلام» خطاست، چراکه مولف می‌گوید اسلام به معنای تسلیم است، در حالی که اسلام همان اسلام اصطلاحی است و در سه روایت گفته شده که این آیه در عرفات نازل شده و تصریح شده که آیه مربوط به ولایت امیرمؤمنان بوده است.

در مورد آیه 67 مائده هم باید بگویم که چند اشکال راهبردی در کتاب وجود دارد. یکی اینکه می‌گوید طبق یک روایت، پیامبر(ص) در مکه وحی را کتمان می‌کردند. لذا آیه نازل شد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ». سوال اول این است که کدام روایت این را گفته است؟ ثانیا اگر هم چنین روایت وجود داشته باشد نه در جهان سنی قابل قبول است و نه جهان شیعه. این اهانت به ساحت پیامبر(ص) خدا است.

آخرین نکته اینکه آن مقدار که در مدارک سنی، روایات شأن نزول درباره این آیه وجود دارد که می‌گوید این آیه در شأن امیرمؤمنان نازل شده است، در مدارک شیعه این میزان از روایت را نداریم. البته در پایان بحث انصاف به خرج داده‌اند و گفته‌اند برخی مفسران می‌گویند این آیه در غدیر خم بوده که موجه‌تر از سایر اقوال به نظر می‌رسد. این حرف درست است ولی اگر به سمت تفسیر قرآن به قرآن برویم و بگوییم قرآن کتاب هدایت است و اهل بیت(ع) در تفسیر آیات ولایت تقیه نکردند و اهل بیت ثقل قرآن هستند و در تفسیر صافی اهل بیت این آیات را با هم تفسیر کردند، راه هدایت را بر جهانیان می‌گشاییم، بی‌آنکه کسی بگوید این تفسیر رنگ و بوی شیعی دارد.

غفلت از پارادایم فکری دکتر نصر

در ادامه نشست حجت‌الاسلام علی راد، دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث پردیس فارابی دانشگاه تهران، به عنوان ناقد به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: بنده به عنوان یک فرد شیعه با کلان سخنان آقای نجارزادگان موافقم، اینکه تفسیر معاصرانه آنچنان که شایسته جایگاه اهل بیت(ع) است و آنچه در گفتمان شیعی یاد گرفتیم، به این موضوع نپرداخته است. پس من این را ابتدا بیان می‌کنم تا از ملاحظات بنده تیترهای ناهمسو دریافت نشود و برداشت نادرستی انجام نشود. نوشته آقای نجارزادگان در نقد این مجموعه که در اختیار بنده قرار گرفت نشان از دقت نظر، احاطه و اشراف ایشان به مبانی گفتمان شیعی در مسئله اهل بیت و قرآن کریم دارد. نوشته ایشان با ارجاعات مکرر نشان می‌دهد که آنچه به عنوان نقد ارائه کردند برخاسته از پژوهش پیشین است. به لحاظ رعایت اصول و مبانی نقد هم آنچه در گزارش ایشان بازتاب داشت این بود که به امتیازات و محاسن کلی اثر هم اشاره کردند. جا داشت که ابتدا به برخی از امتیازات این کتاب و تلاش دکتر نصر اشاره می‌کردند.

وی افزود: نکته مهمی که باید روشن شود این است که گفتمان دکتر نصر و پارادایم فکری ایشان و پارادایم فکری شما با هم تفاوت دارد. تفاوت گفتمان قم با گفتمان دکتر نصر کاملاً مشخص است. لازم بود در نقد به این نکته توجه کنیم که دکتر نصر در چنین فضایی کتاب را ویراستاری کردند و هدفشان این بود که کتاب را در جوامع غیر شیعی ارائه کنند. بنابراین دکتر نجارزادگان متعلق به گفتمان قم است و دکتر نصر متعلق به گفتمان آمریکاست و این دو گفتمان قطعا با هم یکی نیستند. لذا جا داشت در نقدهایشان بیشتر فرانظریه و پارادایم حاکم بر این کتاب را استخراج و آن را نقد می‌کردند. او معترف است که تلقی سنی در این کتاب پررنگ است. به نظرم به جای اینکه شما وارد نقدهای جزئی و موردی می‌شدید باید به فرانظریه دکتر نصر می‌پرداختید.

عضو هیئت علمی دانشگاه دانشگاه تهران، یادآور شد: نکته دیگر اینکه این کتاب را باید در امتداد و در پرتو خوانش دکتر نصر از اسلام تلقی کنیم. به این معنا که ابتدا کلیت اندیشه دکتر نصر را در حوزه اسلام‌شناسی استخراج کنیم و به قرائت ایشان ‌از اسلام سنتی توجه کنیم. به نظر می‌آید برخی نقدهای شما در تضاد با قرائت و خوانش دکتر نصر است. ما حق نداریم در مطالعه انتقادی گزینشی برخورد کنیم. این اثر در گفتمان ویژه قرآن‌پژوهی در غرب نوشته شده و تفکیک آن از گفتمانی که به آن وابسته است درست نیست.

جواب بدون پرسش

در پایان نشست حجت‌الاسلام سیدحیدر طباطبایی، استادیار جامعه المصطفی، به نقد سخنان نجارزادگان پرداخت و اظهار کرد: در خصوص طرح‌نامه استاد در خصوص این کرسی علمی نکاتی به ذهنم رسید، از جمله اینکه به دلیل ضیق زمانی برخی مطالب در طرح‌نامه گفته نشده است. مثلا در بخش تبیین مدعا، تبیین اصول و روش تفسیر معاصرانه بیان شده، در حالی که مدعا چیز دیگری است. تبیین اصول این تفسیر در قسمت مدعا آمده و این جای ابهام دارد. موضوع بعدی عدم تبیین مسئله اصلی در طرح‌نامه است. در طرح‌نامه تبیین نشده که مسئله اصلی این کرسی چیست و در صدد پاسخ به چه پرسشی هستید. در خصوص مقاله‌ای که ایشان تقدیم کردند و به دست ما رسید هم فقط یک نکته دارم و آن اینکه این مقاله مثل جواب بدون پرسش است، یعنی اصلاً مستندات آقای نصر ذکر نشده است که بدانیم این اشکال در کجای کتاب بوده است.

انتهای پیام
captcha