مردمی بودن دولت واژهای است که از آن تعابیر و تفاسیر بسیاری وجود دارد؛ برخی تعریف عامگرا از آن ارائه میدهند و برخی دیگر هم تعریف ساختارگرا یا نهادگرایانه؛ از منظر عامگرایان دولت مردمی دولتی است که مسئولانش به سفرهای استانی بروند و پای درددل مردم بنشینند اما در مقابل نهادگرایان این تعریف را کافی نمیدانند و تعریفی فراتر و کلانتر از دولت مردمی ارائه میدهند و میگویند دولت مردمی دولتی است که باید تمام ساختارهایش وابسته به مشارکت مردم باشد.
در کنار مردم نشستن، سفرهای استانی و در میان مردم بودن را باید از نمادها و ظواهر دولت مردمی دانست که وجود آن لازم اما به تنهایی کافی نیستن بلکه مردمی بودن دولت نیازمند انجام چند اقدام مهم است. استفاده از ظرفیت مردم در امور مختلف مهمترین کارویژه و کارکرد دولت مردمی است ولی اگر این مهم را فراموش و رها سازیم تنها به بُعد عامگرایانه از مردمی بودن دولت توجه شده و به گرفتن چند عکس و فیلم محدود میشود بدون اینکه تغییری در زندگی شهروندان و اقشار محروم ایجاد کند.
امروزه در دنیا مشارکت مردم در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک ضرورت محسوب میشود و حکومتها برای اینکه هزینههای کشورداری را کاهش دهند و دولت فربه و کند را کوچک و چابک سازند و پویایی و تحرک اقتصادی را در جامعه رقم بزنند، ظرفیت و استعدادهای مردمی را احصاء و با پرورش و سرمایهگذاری برروی آنها هم به قوام و دوام حکومت و دولت کمک میکنند و هم اینکه پیوندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را مستحکم میسازند.
اینکه مردم را پای کار بیاوریم خود یک هنر است و این هنر در اختیار مسئولانی است که در حلقههای میانی حکومت و دولت قرار دارند و البته باید توجه داشت اینها نباید به نیابت از مردم جای مردم بنشینند بلکه باید مردم را تشویق به حضور کنند و از ظرفیتهایشان در بخشهای مختلف بهره ببرند. باید این را پذیرفت که دوران کار نیابتی تمام شده و اگر به عینه و در عمل حضور مردم در عرصههای مختلف اتفاق نیفتد کاری از کار پیش نمیرود و مشکلات کشور همچنان به قوت خود باقی میمانند.
مردمهراسی و مردم را مفتون رسانههای بیگانه دانستن رهزنهای اصلی مردمیسازی محسوب میشوند و تا زمانیکه فکر کنیم مردم فاقد درک و تحلیل هستند و اشتباه فکر میکنند مطمئناً رویههای نیابتی ادامهدار خواهند بود و طبق سنوات گذشته فقط منجر به هدررفت منابع انسانی و مالی کشور میشود.
مشارکت مردم در همه زمینهها لازم است به ویژه اینکه در حوزه اقتصاد این مشارکت باید جنبه عینی به خود بگیرد. وقتی از اقتصاد مردمی سخن گفته میشود یعنی اینکه رشد اقتصادی کشور مردمپایه باشد تا رشدی پایدار و با بیثباتی اندک را شاهد باشیم. رهبر معظم انقلاب اسلامی پیشرفت متوازن و متعادل را همان «پیشرفت مردمپایه» تفسیر میکنند و لذا پیشرفتی که فاقد توازن و تعادل باشد به تحقق عدالت عام و فراگیر منجر نخواهد شد.
اگر همه مردم در پیشرفت سهیم باشند عدالت محقق میشود. گرفتن مالیات از ثروتمندان، تخصیص یارانه و حمایتهای معیشتی از فروعات عدالت محسوب میشوند و اصطلاحاً در نظریات اقتصادی و اجتماعی به آن پینهدوزی عدالت گفته میشود اما عدالت واقعی آن است که از همان ابتدا مردم در تمام فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت داده شوند و در همه این عرصهها شریک دولت باشند.
در اقتصاد، مردمیسازی یعنی اینکه مردم صاحب اموال و املاک باشند و اگر چنین مهمی تحقق یابد هم مردم در برابر تورم کمتر آسیب میبینند و هم اینکه انگیزه برای مشارکت اقتصادی افزایش پیدا میکند.
یادداشت از سعید امینی
انتهای پیام