در صدمین سال احیای حوزه علمیه قم به دست آیتالله شیخ عبدالکریم حائری قرار داریم؛ یکی از موضوعات قابل بررسی نحوه مواجهه حوزه علمیه با رسانه در صد سال اخیر و بویژه بعد از انقلاب با ظهور رسانههای جدید و فضای مجازی است.
خبرنگار ایکنا به بهانه صدسالگی حوزه قم، این موضوع را با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا برته، سخنگوی مرکز مدیریت، مسئول مرکز رسانه و فضای مجازی حوزههای علمیه و استاد سطوح عالی حوزه در میان گذاشته است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم؛
ایکنا ـ تحولات حوزه در صد سال اخیر در مواجهه با رسانه به مفهوم عام چگونه بوده است و بزرگان و علمای حوزه چه نگاه و رویکردی به فعالیتهای رسانهای داشتهاند؟
نمیتوان گفت در نگاه کلان اندیشه دینی نسبت به رسانه با تکگزاره روبهرو هستیم؛ سبک و رویکردهای حوزویان و بزرگان حوزه در طول تاریخ متفاوت بوده است. البته با تأکید بر صد سال اخیر میتوانیم بگوییم که رویکرد و اندیشه غالب چه بوده است. در صد سال اخیر علمای دین نسبت به رسانه و مقوله رسانهداری بین ابزار و روش و غایات تفکیک کردهاند، یعنی ابعاد هنجاری و ارزشی را با ابعاد توصیفی متفاوت دانستهاند. لذا همیشه در مورد بهرهمندی از ابزار رسانه پیشگام بودهاند، ولی درباره نوع کنشگری و ارزشهای حاکم و محتوای پیام، مطالبهگر بودهاند. بنابراین علمای دین در برخی مقاطع، تولیدکننده و کنشگر نبودند، زیرا احساس میکردند که آن رسانه با آن گفتمان ظرفیت انتقال پیام دینی را در شرایط موجود ندارد و نیازمند ارتقای ابزار و تربیت نیروی انسانی است و وقتی فرهنگ آن ایجاد شد، آن رسانه میتواند نقشآفرین باشد. به نظر بنده در مورد مقوله سینما شاهد این تغییر هستیم، یعنی قبل از انقلاب، علما و بزرگان دین به سینما نگاه مثبتی نداشتند، ولی بعد از انقلاب از آن برای ترویج دین و ارزشهای ملی و اسلامی استفاده شد.
در مقوله رسانه مکتوب از همان ابتدا حامی بودند و خودشان هم در صد سال اخیر رسانهداری کردند و اتفاق درخور ستایش این است که حتی وجوهات شرعی را در این مسیر هزینه کردهاند و در اینباره اجازاتی از علما داریم. بنابراین علمای ما به لحاظ محتوایی، ابزاری و غایت در مواجهه با رسانه کنشگر بودهاند.
درباره صدسالگی حوزه بیشتر بخوانید؛
ایکنا ـ در بحث صدسالگی حوزه حضرات آیات حائری یزدی و بروجردی دو چهره سرشناس هستند. نسبت این دو مرجع در مواجهه با مقوله رسانه به مفهوم عام چگونه بوده است و آیا نگاه متفاوتی داشتهاند؟
گاهی به دنبال کنشگری مستقیم این دو بزرگوار در مواجهه با رسانه بودهایم که شاهد بازتاب پیام و ابلاغهای رسمی ایشان در رسانهها هستیم و این بزرگواران حامی و جهتده هستند و نیز رسانههایی داریم که در دل حوزه ایجاد میشوند و این بزرگواران از آنها حمایت میکنند مثل مجله «مکتب اسلام» و شاید این گروه اولین نسل از رسانههای ملی و بینالمللی حوزوی هستند که مستقیماً از سوی مراجع وقت تایید و حمایت میشوند. حتی آیتالله بروجردی افرادی را تعیین کرده بودند که روزنامههای جهان اسلام مانند مصر را بخوانند تا اگر مطالب دینی منتشر شده نیازمند توضیح و پاسخ و تبیین است، این کار انجام شود. همچنین مرحوم مؤسس حوزه؛ آیتالله حائری، با ارباب قلم جلساتی داشتند.
ایکنا ـ از دوره آیتالله حائری یزدی تا پیروزی انقلاب و حتی اوایل دهه 70 رسانههای مکتوب و منبر و... رایج بود، ولی از دهه 70 به بعد اینترنت و شبکههای اجتماعی توسعه یافت و رسانههای گذشته را تحتالشعاع قرار داد. مواجهه حوزه علمیه و مراجع و فقها را با تحولات جدید چگونه ارزیابی میکنید؟
گفتمان غالب و نگاه اکثری علما و مراجع به رسانه در طول صد سال اخیر فرصتمحوری بوده است نه تهدیدمحوری؛ بزرگانی چون آیتالله طالقانی، شهید بهشتی و شهید مطهری در رسانههای دیداری و شنیداری قبل از انقلاب حضور یافتند یا کسی چون آیتالله مطهری در مجله «زن روز» آن زمان قلم میزد یا ستوننویسیهای بزرگان ما همانند امام موسی صدر و شهید بهشتی را در سطح بینالمللی شاهدیم و این امر نشان میدهد که نگاه علما به رسانه بهروز که چه بگویم بلکه نگاه به فردا بوده است؛ حتی حرکت امام خمینی(ره) در مقوله بهکارگیری رسانه آن دوره که میتوان آن را «انقلاب کاست» نامید عجیب است. یک شخصیت مذهبی ضمن پایبندی به میراث گذشته، رسانه نوظهوری را به خدمت میگیرد و عموم مردم را درگیر آن میکند و یک شبکه مویرگی در عراق و سوریه و ترکیه و حتی مصر ایجاد میکند.
این امر نشان میدهد که علمای ما آینده و فردا را میدیدند و نتیجه گرفتند و اندیشههای امام راحل در بسیاری از کشورهای اسلامی بازتولید شد؛ بنابراین فهم علما از رسانه، تهدیدمحور نبوده است. البته در تشخیص مصادیق که موضوعی اجتهادی است تفاوتهایی وجود دارد. لذا بعد از انقلاب، حضور علما در رسانههای دیداری و شنیداری بیشتر شد. اگر این حضور نبود، گفتمان ارزشی در حوزه علوم فلسفی، عقلی، ادبیات دینی، عرفانی و... ایجاد نمیشد. اگر علما مشارکت نمیکردند، معارف دین و تفسیر وارد اذهان مردم نمیشد. الان چند هزار ساعت تفسیر توسط آیتالله جوادی آملی و آیتالله مکارم شیرازی، آقای قرائتی و چند صد ساعت معارف عقلی و فلسفی توسط مرحوم آیتالله مصباح یزدی در دسترس داریم، یعنی نه تنها در قالب و فرم بلکه در پیچیدهترین محتواها حضور علما را شاهدیم.
ایکنا ـ اقتضای درس و بحث در حوزه، اختلاف نظر و اجتهاد بر اساس مبانی است و از آنجا که گاهی مبانی علما متفاوت است، آرا و فتاوای آنان هم مختلف است. این موضوع برای افرادی که از نزدیک با حوزه آشنا هستند تا حدودی قابل هضم است، ولی برای عموم مردم قابل هضم نیست، مثلاً تعدادی از فقها با استفاده کردن از امکانات رایتل مخالفت کردند، ولی برخی استفاده از آن را تأیید کردند و صدای واحدی را از حوزه نشنیدیم که بازتاب منفی هم در جامعه داشت. تحلیل شما چیست؟
اختلاف نظر علمی، امری طبیعی است. ممکن است سه پزشک در مورد یک بیماری سه دیدگاه مختلف داشته باشند یا سه اقتصاددان درباره موضوعی مثل تورم اختلاف دیدگاه داشته باشند، ولی نباید این اختلاف نظرها طوری باشد که مبانی فهم را زیر پا بگذارد؛ البته تشخیص موضوع کار فقیه نیست. در پزشکی هم تا حدودی تشخیص موضوع کار پزشک است و باید به کارشناسان متخصص ارجاع شود؛ مثلاً ممکن است یک پزشک نداند که خواص فلان میوه چیست تا بخواهد فایده و ضرر آن را برای یک بیماری تجویز کند. لذا به متخصص تغذیه ارجاع میدهد؛ یک فقیه هم میگوید اگر فلان معامله ربا یا این مایع مسکر باشد حرام است و قرار نیست فقیه این دو را امتحان کند و بعد بگوید حرام است، بلکه به نظر کارشناس اعتماد دارد. به ویژه در عرصههایی که شاهد نوزایی هستیم ممکن است متخصص هم ماهیت موضوع را تشخیص ندهد کمااینکه در مورد بیماری کرونا این مسئله رخ داد. در عرصه رسانه هم بخشی از کار، بر عهده صاحبان و ارباب رسانه است و فقیه با کمک موضوعشناسی فتوا میدهد.
البته خوب است به برخی موضوعاتی که فقها در آن پیشگام هستند توجه کنیم؛ مثلاً حوزه در هوش مصنوعی نسبت به خیلی از نهادهای نظام جلوتر است و در مورد موضوعاتی چون رمزارزها و بلاکچین هم چندین درس خارج داریم؛ در حوزه فقه رسانه درس خارج داریم، در حالی که بسیاری از این کارها در نهادهای متولی آن انجام نمیشود. در بخش دیتاماینینگ در حال تولید محتوا هستیم؛ مرکز کامپیوتری علوم اسلامی(نور) یکی از زایشهای حوزه است که در عرصه تولید محصولات فناوارنه در عرصه رسانهای پیشتاز است. آیتالله مصباح یزدی در سالهایی که خبر چندانی از فضای مجازی نبود آموزش مجازی به راه انداختند و جامعه المصطفی قدمهای خوبی برداشته و آیتالله ری شهری هم در آموزش مجازی زحمت بسیاری کشید.
ایکنا ـ اشاره کردید که در دوره مرحوم مؤسس و آیتالله بروجردی امکانات رسانهای کمی وجود داشت. در ابتدای انقلاب هم این محدودیتها وجود داشت، ولی با وجود ابزارهای اندک تبلیغاتی، شاهد تأثیر عمیق حوزه بر مردم بودیم و همان انقلاب کاست و نشر سخنان امام باعث پیدایش انقلاب شد، ولی بعد از انقلاب با وجود توسعه کمی و کیفی رسانهای، به نظر میرسد تأثیر تبلیغی حوزه بر مردم کمتر شد.
دو اصل را تذکر میدهم؛ یک، در تحلیل پدیدههای اجتماعی نباید تکساحتی باشیم. دو، حوزه قبل از انقلاب با هیئت حاکمه انفکاک و زاویه داشت، اما امروز اینطور نیست و حوزه علت موجده و مبقیه انقلاب است و این نگاه سبب شده است تا فراز و فرود نهادهای نظام به پای حوزه نوشته شود.
با چه معیار و شاخصی میگوییم که نقش و کنشگری حوزه قبل از انقلاب در عرصه سیاسی و تصمیمگیری و اجرا بیشتر بود؟ تعداد مقالات و نشریات و کتابهای حوزویان قبل از انقلاب را با بعد از انقلاب مقایسه کنید. تعداد رشتههای دانشی و مراکز شیعی و تعداد طلاب شیعی قبل و بعد از انقلاب، تعداد مراکز تأثیرگذار دینی شیعی، غیرشیعی و اسلامی و حتی غیراسلامی را مقایسه کنید؛ خواهیم دید که تفاوت بسیاری دارد.
گفتمان آزادیخواهی، عدالتطلبی، معنویتخواهی و اخلاقیتگرایی حوزه به دنیا پمپاژ شده است. رابطه حوزه با کلیساهای پروتستان و کاتولیک و ارباب ادیان دیگر با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. فهم رسانههای حوزه کنونی هم با قبل قابل مقایسه نیست. آیا قبل از انقلاب این تعداد شبکه ماهوارهای و مجازی دینی وجود داشت، تعداد طلاب زباندان قبل و بعد انقلاب را مقایسه کنید. آیا قبل از انقلاب حوزه خواهران داشتیم، اگر صحنه واقعی را ببینیم، مقایسه غلط است چه رسد که ادعای کمفروغ شدن حوزه را داشته باشیم.
ایکنا ـ در سال گذشته شاهد حوادثی اجتماعی در کشور بودیم و مقام معظم رهبری بر جهاد تبیین تأکید کردند. در این زمینه حوزه به خصوص در بُعد رسانه چه رسالتی را برعهده دارد؟
رسالت حوزه مطالبه اقامه دین در جامعه از متولیان امر است، ولی ساحت گستردهتر، فرهنگسازی دینی در جامعه است و باید هر دو را پیگیری کند. بدون شک فرهنگسازی ابزاری دارد و در کنار آموزش آکادمیک و تبلیغ چهره به چهره، یکی از این ابزارها عرصه رسانه و فضای مجازی است که میتوان از آن بهره برد. پس نگاه غالب حوزه، فرصتمحوری در مواجهه با رسانه است و نسبت به همه کلانبرنامههای فرهنگی جامعه هم سیاستگذاری و برنامهریزی و کنشگری دارد. حوزه و هیچ نهاد فرهنگی در دنیا نمیتواند مدعی شود که فعالیت کافی داشته است، زیرا انتظار دین از ما برای احیای کلمه توحید و تحقق آرمانها آنقدر بزرگ است که اگر تمام توانمان را در این مسیر بذل کنیم، کم است.
گفتوگو از علی فرجزاده
انتهای پیام