به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «معنا، خاستگاه و عوارض پوپولیسم» امروز یکشنبه 24 اردیبهشتماه 1402 از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
موضوع مردم و اینکه چگونه باید این کلمه را بفهمیم و توصیف کنیم اهمیت زیادی دارد چراکه مردم، کلمهای مقدس است و نباید به راحتی پوپولیسم را به مردمگرایی ترجمه کنیم بلکه عمدتا به تودهگرایی ترجمه میشود. لذا باید عوامگرایی، الیتیسم یعنی نخبهگرایی و مردمسالاری که با اندیشه انقلاب اسلامی رواج پیدا کرده را از هم تفکیک کنیم. البته مرز میان اینها بسیار باریک است و گاهی ممکن است یک رفتار از سوی رئیس جمهور سر بزند و مثلا به سفرهای استانی برود و برخی بگویند این پوپولیسم است در حالیکه واقعا این مردمگرایی است اما گاهی نیز همه امور را به مردم واگذار میکنیم که این هم به معنای پوپولیسم است.
معنای تودهگرایی
تودهگرایی بیش از هر چیز به شخصی کردن دوباره سیاست میپردازد. ما از این دوران عبور کردیم و به دورانی رسیدیم که نهادهایی به عنوان نماینده مردم تصمیمگیری میکنند اما الان عدهای میگویند این نهادها فاسد هستند بنابراین باید آنها را دور انداخته و خودمان تصمیمگیری کنیم. برای پوپولیسیم قطعا باید یک رهبر ظهور کند. مثلا در آمریکا ترامپ به عنوان یک رهبر پوپولیست ظهور کرد. ایده اصلی پوپولیسم این است که ای اکثریت خاموش، حق شما در طول تاریخ توسط اقلیت فاسد خورده شده است و رسانهها و نخبگان هم به این اقلیت فاسد کمک کردهاند و هیچ راهی هم غیر از ریختن در خیابان و اعتراضات میدانی وجود ندارد. به همین دلیل بود که مشاهده کردیم طرفداران ترامپ به کنگره حمله کردند.
نکته مهم این است که مردم حقیقتاً چه کسانی هستند و ارتباط نخبگان با مردم به چه شکلی باید باشد؟ تفاوت پوپولیسم، مردمگرایی و عوامگرایی به نوع نگاه ما به مردم مربوط است. مردم سرجمع افراد جامعه نیستند بلکه اراده ملی چیزی فراتر از سر جمع افراد جامعه است اما پوپولیستها میگویند باید ببینیم مردم چه میخواهند و بر همان اساس عمل کنیم. در حالی که میراث گذشته ما هم در شکلگیری اراده ملی اثر دارد لذا میتوانیم بگوییم کسانی که در قیام سال 1342 حضور داشتهاند از افراد موثر در انقلاب اسلامی هم بودهاند اما معمولا پوپولیستها علاقهای به پیچیدگیهای سیاست ندارند لذا این موارد را در نظر نمیگیرند.
تفاوت پوپولیسیم و مردمگرایی
نکته دیگر اینکه پوپولیستها میگویند حکومت باید توسط مردم اداره شود و هرچه مردم بگویند همان درست است حتی اگر به ضرر محیط زیست باشد و به همین دلیل بود که ترامپ از معاهده زیست محیطی پاریس خارج شد. اما واقعیت این است که باید به منافع مردم در بلند مدت دقت کرد. این همان مسئلهای است که پوپولیستها در نظر نمیگیرند. الیتیستها هم اهمیتی به نظر مردم نمیدهد و میگویند آنها خیر و صلاح خودشان را نمیفهمند و باید کسانی دیگر برای آنها تصمیمگیری کنند. مردمگرایان هم در این میان تعادلی بین حکومت و مردم برقرار کرده و میگویند مردم باید در تصمیمگیریها نقش داشته باشند.
معتقدم رسانه نقش زیادی در گسترش پوپولیسم داشته است. البته رسانه میتواند هم عقلانیت و هم احساساتگرایی را گسترش دهد. رکن دیگر پوپولیسیم، رهبران عوامگرا و سخنوری هستند که بلدند چگونه افکار عمومی را به بازی بگیرند. رهبران پوپولیست چند نشانه دارند؛ اول اینکه بسیار چرب زبان هستند، از اتهام زنی استفاده میکنند، به شدت دگرستیز و مخالف گفتوگو با مخالفان و به شدت خودمحور هستند و خود را تبلور اراده ملت میدانند. قانون گریز هستند و روندهای قانونی را دور میزنند، به شدت نهادستیز و عقلانیتستیز هستند.
خصوصیات رهبران پوپولیست
هر وقت سیاستمداران پوپولیست از عدالت سخن میگویند هدف آنها انتقامجویی از دیگران است نه گسترش عدالت. پوپولیستها اصلاح فساد را از طریق حذف و کنار گذاشتن افراد پیگیری میکنند نه کنار گذاشتن روندها. آنها از اتهامزنی به دیگران و گذاشتن لقب برای مخالفان خود ابایی ندارند. از سوی دیگر افول نهاد حزب و بالا آمدن فرد در جامعه نشانهای دیگر برای رواج پوپولیسم در آن جامعه است. رهبران پوپولیست معمولا جلب رضایت کوتاه مدت مردم را مد نظر قرار میدهند نه منافع بلندمدت کشور. بنابراین سخنانی بر زبان میآورند که برای طرفداران آنها گوشنواز باشد.
رهبران پوپولیست معمولا شفاف حرف نمیزنند و از جملات چند پهلو که قابلیت تفاسیر متعدد دارد استفاده میکنند. آنها در حرفهای خود دانشگاه و متخصصان را کنار گذاشته و صرفاً از مردم حرف میزنند در حالیکه اصلا حاضر به شنیدن حرف مردم نیستند. نکته دیگر اینکه پوپولیستها تنها زمانی انتخابات را میپذیرند که نام آنها از صندوق رای بیرون بیاید.
رابطه لیبرالیسم و دموکراسی
همچنین سیدمهدی ناظمی قرهباغ، مدیر مدرسه عالی علوم انسانی، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید؛
در جهان مدرن، دموکراسی جنبهای خاموش به نام لیبرالیسم دارد و به شکل عارضی، تا حد قابل توجهی با آن همراهی داشته است و علت این است که دموکراسی پوشش خوبی است تا جنبه نخبگانی لیبرالیسم پنهان شود اما کشورهایی همانند ایران و پاکستان هم به دنبال تجربه دموکراسی غیر لیبرالیستی بودهاند. سؤال این است که این امر با وجه عامه دموکراسی که از سوی اغلب مردم مطالبه میشود چه نسبتی دارد.
اگر بتوانیم از چنین فرآیندی عبور کرده و به تجربه دموکراسی خودمان برسیم مقداری سخت است اما شدنی است و تحقق آن هم به تفسیر دوباره معنای مردم بر اساس فرهنگ و اندیشه خودمان مربوط میشود. باید مردم را در یک پوشش اخلاقی و تاریخی که همسو با فرهنگ خودمان است در نظر بگیریم و اگر بخواهیم از سویه لیبرالیستیِ دموکراسی به سویه غیر لیبرالیستی و جامعهگرایانه عبور کنیم یکی از مهمترین موانع آن رسانه است.
منافع پوپولیسم برای رهبران سیاسی
یکی از تحلیلهای تاریخی این است که علت بقای رضاخان در قدرت، حمایت جریان روشنفکری است چون این جریان فهمید که مردم ایران در شرایط کنونی حاضر به پذیرش تجدد نیستند اما واقعیت این است که ما تحت هیچ شرایطی نمیتوانیم مردم را منبع یک اندیشه سیاسی بدانیم چون به وادی فریبکاری میافتیم. از نظر بنده، مردم قطعا باید منشأ فعل سیاسی باشند و چرخه سیاست را بچرخانند اما در صورتیکه این امکان وجود داشت که مردم، منابع تاریخی کشور را مستقل از فضاسازیهای رسانهای در خود بالفعل کنند ولی مردم به راحتی میتوانند قربانی مهندسیهای سیاسی شوند.
سیاست امروز ما تصویری شده است و خود به خود، عوامترین سطوح مردم را مورد خطاب قرار میدهد لذا برای سیاستگذار فرصتی را فراهم میکند که مهندسی افکار عمومی را به شکل رادیکال انجام دهد لذا سیاست تصویری به شکل رادیکال، عوامزاده است و مسائلی همانند همه پرسی که در این شرایط مطرح میشود همگی فریب هستند. البته وقتی سیاست تصویری شد، نه تنها عوام بلکه حتی نخبگان علمی را تحت تأثیر قرار میدهد. نخبگان سیاسی نیز ذینفع این شرایط هستند.
انتهای پیام