ایران، هرمزگان، ۲۲۰ کیلومتری جنوب غرب بندرعباس، جزیره بوموسی، این آدرس جنوبیترین نقطه خاک ایران در میان آبهای خلیج فارس و اولین حقله مرز امنیت ایران در جنوب کشور است. جزیره کوچکی که تمام سهم خاکیاش از ایران بزرگ، 12 کیلومتر مربع است اما به همراه تنب بزرگ و کوچک، مالکیت ایران بر بخش قابل ملاحظهای از جنوب خلیجفارس، بهویژه تسلط ایران بر تنگه هرمز را تضمین میکند.
چند سالی است که امارات متحده عربی چشم طمع به این مساحت 12 کیلومتر مربعی خاک ایران، در میان آبهای خلیج فارس -که فاقد آب و اراضی مناسب کشاورزی است- دوخته و ادعایِ اشتباه و پوچ حاکمیت خود بر جزیره بوموسی و جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ که فاصله بین آنها به دلیل عمق مناسب آب، تنها مسیر قابل کشتیرانی برای نفتکشهای بزرگ است را تکرار کرده است.
این دو پاراگراف تمام دانسته من از نقطه انتهایی خاک ایران در جنوب و تعیینکننده سرحدات آبی مهم کشور در خلیج فارس است. جایی که در تمام سی سال تنفس در هوای این خاک با نام عاریه «ابوموسی» میشناختم و برای اولین بار در نشست خبری هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر آنجا که اعلام شد محفلی از محافل شعر جشنواره با حضور شاعرانی از هشت کشور دیگر در جنوبیترین جزیره کشور برگزار میشود، با نام حقیقیاش آشنا شدم؛ «بوموسی».
تاکید مسئولین برگزارکننده جشنواره بر استفاده از «بوموسی» به جای «ابوموسی» کمی عجیب و جالب بود تا اینکه به فاصله چند روز یکی از سخنرانان نشست رونمایی از کتاب «روز بخیر آقای نویسنده» کمی آن را رمزگشایی و تاکید کرد که «بوموسی» به معنی «سرزمین سبز» نام حقیقی و پارسی جزیرهای است که سالها با نام «ابوموسی» شناختهایم.
مسئلهای که باعث کنجکاوی بیشترم درباره نام این جزیره کوچک ایستاده بر شانه آبهای خلیج فارس شد و همین کنجکاوی من را به این رساند که «ابوموسی» یک نام جدید است که سابقه آن به حدود بیشتر از یکصد سال قبل و زمان اشغال این جزیره توسط انگلیسیها در دوره قاجار برمیگردد. نامی بیشتر عربی که یکی از ساکنان منطقه به جای بوموسو رایج کرد.
به گفته دکتر محمد عجم، عضو برجسته علمی و پژوهشی مرکز مطالعات خلیج فارس، این جزیره در اسناد تاریخی و نقشهها با نام بوموو (BoumOuw) بوم یعنی «جا، مکان» + «اوو(Aouw)» یعنی سرزمین آب و یا بوموسو (BoumSou) و بومسوز به معنای سرزمین سبز ثبت شده است.
البته که صد نام دیگر غیر ایرانی هم نمیتواند نه بوموسی و نه آبی خلیج فارس را از وطن جدا کند و نه یک قطعه خاک و یک قطره آب از مساحت و حجم ایران ما بکاهد اما دستور صریح عقل سلیم بر پاسداشت و نگهداشت حق خاکی و آبی کشور حتی در کلام و زبان است، تا آنجا که هیچ فرزندی از ایران در هیچ تاریخ و جغرافیایی شک به یاوهگوییهای کشورهایِ زیادهخواهی نبرد که قد تاریخشان به قد ادبیات معاصر ایران ما هم نمیرسد؛ چنان که شاعر میفرماید: «نگه داشتن از به دست آوردن محترمتر است».
برگزاری محفل بینالمللی خلیجفارس از سلسله محافل هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر با حضور شاعرانی از کشورهای افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، هند، ازبکستان، جمهوری آذربایجان، سوریه و لبنان در جزیره و شهر «بوموسی» و طنین شعر فارسی در آخرین نقطه خاکی کشور در میانه خلیج فارس، شاید قدم کوچکی برای پاسداشت و حفظ مرزهای خاکی و آبی باشد، اما حرکت ارزنده و قابل توجهی است.
حرکت پسندیدهای که یک بار دیگر و در هفتمین دوره این جشنواره ملی و بینالمللی با حضور شاعران داخلی برقرار شد اما به رغم حَسَنه بودن این سنتِ شریف، ادامه پیدا نکرد و امسال با رویکرد مثبتتری تکرار شد.
شاید اگر مسئولین برگزاری جشنواره شعر فجر مانند بسیاری جشنوارههای ادبی، هنری و فرهنگی امکانات، جنبه تفریحی و کلاس کاری را اولویت انتخاب مکان برگزاری این محفل بینالمللی قرار میدادند، کیش و قشم انتخابهای شایستهتری میکردند اما خوشبختانه اولویت بر حفظ داشتههایی بود که مستعمرههای قدیم بریتانیا، از زاویه دید طمع بر آن چشم دوختهاند.
کاری که اگر در این سالها اولویت دیگر جشنوارههای فرهنگی و هنری و رویدادهای مهم ورزشی قرار میگرفت و سالی یکی دو رویداد اینچنینی در مرزهای مورد طمع و در میانه آبهای خلیج فارس برگزار میشد، راه سیاسی و نظامی دفاع از کشور، هموارتر میکرد.
حال که کشورهای همسایه چه آنان که دست دوستی دیپلماتیک به دیپلماتهای ایرانی دادهاند و چه آنان که علناً و عملاً شمشیر دشمنی را از روی کشیدهاند، به بهانه رویدادهای بینالمللی مختلف ورزشی، سینمایی، فرهنگی و هنری، فارسی بودن خلیج فارس را زیر سوال میبرند و راه برای ادعاهای واهی دیگر میگشایند، انتظار به حقی است که ما هم همان زرهی را بپوشیم که آنان پوشیدهاند و با همان سلاحی به مقابله برخیزیم که آنها زخمه میزنند.
در روزهای پایانی بهمن که تب و تاب برنامههای مناسبتی پُر تعداد بزرگداشت دهه فجر تا حدی فروکش کرده و جشنوارههای بزرگ و بینالمللی فیلم، موسیقی، تئاتر و شعر فجر، آرد خود را بیخته و اَلَک خود را آویختهاند تا سال بعد چه پیش آید و چه شود؛ لازم دانستیم یادآوری کنیم که ایستادن سرباز قدرتمند فرهنگ و شعر پارسی در مرزهای آبی خلیج فارس و مررزبانی از سرحدات وطن، شاید در کوتاه مدت بیاثر برداشت شود؛ اما تداوم و تاکید بر آن در درازمدت اثری دارد که کمتر از موشکهای دوربرد نظامی نیست.
نمونه آن نظم دلنشینی است که مومن قناعت، شاعر فقید تاجیک در ستایش این مرزبانی گفته است:
«از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر از شیراز میآید چو سیم فارسی
دُر از این دریا نمیجویم چو دور افتاده است
از تگ دریا ته چشم یتیم پارسی
می رسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با بند قدیم پارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی»
مطهره میرشکاری
انتهای پیام