زن در دین مبین اسلام جایگاهی والا دارد و در هیچ کدام از آیات و روایات مشاهده نمیکنیم که برتری برای مرد نسبت به زن وجود داشته باشد مگر در میزان تقوایی که هر کدام از این دو دارند. همچنین در اسلام تأکید شده که زنان نیز همانند مردان توانایی رسیدن به مقام قرب الهی را دارا هستند اما در برخی موارد تکالیف و وظایف متفاوتی برای آنها بیان شده است که طبیعتاً ناشی از تفاوتهای جسمی بین آنهاست. با وجود چنین جایگاهی برای زن در دین مبین اسلام اما بعضا مشاهده میشود افرادی شبهاتی علیه حقوق و جایگاه زنان در اسلام مطرح میکنند که لازم است جوابهای درخور و علمی به چنین دیدگاههایی داده شود.
برای بررسی بیشتر جایگاه زن در اسلام و مقایسه آن با جایگاه زن در دیگر ادیان، با نسیم عربی، عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی به گفتوگو نشستیم.
بخش اول این مصاحبه با عنوان «عبارت فقه مردسالارانه از القائات تفکر اومانیسم و غربی است» و بخش دوم با عنوان «چرا اسلام با یکسانانگاری حقوق زن و مرد مخالف است؟» منتشر شده است. در ادامه بخش سوم و پایانی این مصاحبه را میخوانید:
ایکنا ـ اگر زن و دختر مسلمان جامعه ما نخواهد مانند دیگر زنان زندگی کند مثلا نخواهد ازدواج کند یا نخواهد بچهدار شود یا بخواهد همانند مردان دارای شغل باشد آیا اسلام مانع او خواهد شد و با چنین مواردی مشکلی ندارد؟
در پاسخ به این سؤال لازم است در بُعد دیگری از ضوابط دین مبین اسلام ورود پیدا کنیم. در سؤالات قبلی موضوع توجه به احکام فقهی مطرح بود. گاهی اوقات به احکام فقهی نگاهی میاندازیم و گاهی زن را از دریچه تاریخ نگاه میکنیم و گاهی به مقوله زن از دریچه احکام فقهی و گاهی نیز به زنان از دریچه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نگاه میکنیم. از آنجا که دین اسلام دینی جامعنگر است و همه ابعاد زندگی بشری اعم از فعالیت زنان و مردان را در نظر گرفته است بنابراین توجه به همه وظایف و تکالیف در دین اسلام دیده شده است.
اگر به آیات قرآن کریم مروری داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که خدای متعال در قرآن به زنانی اشاره کرده است که تاریخ بشریت را ساختهاند. زمانیکه قرار است فرعون تحول و تغییری در تاریخ بشریت ایجاد کند و جلوی جریان نبوت را بگیرد، همسر وی نقش اجتماعی و فرهنگی و رسالت خود را ایفا میکند و با ایمانی که به خدای متعال دارد باعث میشود مسیر تاریخ آنگونه که قدرت سیاسی وقت میخواهد پیش نرود بلکه این مسیر با اقدامی که همسر فرعون انجام داد تغییر کند و تاریخ در مسیری که قرار است با نبوت شکل بگیرد پیش برود و به همین دلیل در قرآن کریم از آسیه به عنوان زن مؤمنه نام برده شده است.
همچنین در تاریخ اسلام نقش حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(ص) نقشی غیر قابل انکار است و ایشان هم به عنوان یک نمونه فعال اجتماعی، حضور داشتهاند. حضرت خدیجه در زمانیکه قرار است جامعه از یک جامعه جاهلی با تفکر یهودی محض که جایگاه زن در آن نادیده گرفته میشود دچار تغییر و تحولات اساسی شده و جامعه بشری شاهد نگاهی جدید به جایگاه زنان باشد وی در این برهه حساس نقشی مهم در این تغییرات ایفا میکند. حضرت خدیجه به عنوان همسر پیامبر(ص) در این ایام مشارکت اقتصادی و اجتماعی زیادی در جامعه دارد و این نشان میدهد که در اسلام مانعی برای حضور زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست.
ایکنا ـ آیا در تاریخ اسلام نمونههایی از این دست داریم که زنان مسلمان، راه ازدواج در پیش نگرفته و به سمت فعالیتهای اجتماعی یا دینی و مذهبی رفته باشند؟ دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟
مثالها در این زمینه بسیار زیاد است. در تاریخ شواهدی داریم که دختران امام موسی کاظم(ع) ازدواج نکردهاند اما در عین حال مشاهده میکنیم که آنها به عنوان فعالان عرصه اجتماعی و مذهبی و دینی، خوش میدرخشند و سؤالات دینی افراد را پاسخ داده و محافل علمی برگزار میکنند. گاهی نگاه ما به زن، نگاه به وظایف وی در زمینه تشکیل خانواده است که پیامبر اسلام(ص) آن را سنت خود دانسته و تأکیدات زیادی بر ازدواج در راستای حفظ نظام خانواده و تداوم سیر خلقت و آفرینش داشتهاند.
بنابراین لاجرم بحث زوجیت و تکامل زن و مرد به عنوان یک اصل مسلم در اسلام پذیرفته شده است اما گاهی اوقات در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده که به دلایل و اقتضائات اجتماعی برای یک خانم فرصت ازدواج پیش نیامده یا شرایطی برای وی محرز بوده که ازدواج نکند پس در جواب این سؤال که آیا اسلام اجازه چنین کاری میدهد یا خیر باید گفت که بر اساس شواهد تاریخی و سیره اهل بیت(ع) پاسخ مثبت است و اسلام هم اجازه چنین کاری را داده است اما شرط و شروطی هم برای چنین کاری قائل شده است.
ایکنا ـ اسلام چه شروطی را برای چنین کاری قائل است؟
شرط و شروط، حفظ عفت در جامعه و نظام خانواده است. موضوع حفظ عفاف خانواده در قرآن کریم و دین اسلام در موارد زیادی مورد تأکید قرار گرفته است. در قرآن در همین راستا آمده است: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا ۖ وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ ۚ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ و آنان که وسیله نکاح نیابند باید عفت نفس پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف و فضل خود بینیاز گرداند. و از بردگانتان آنان که تقاضای مکاتبه کنند (یعنی خواهند که خود را از مولا به مبلغی مشروط یا مطلق خریداری کنند) تقاضای آنها را اگر خیر و صلاحی در ایشان مشاهده کنید بپذیرید و (برای کمک به آزاد شدن آنها) از مال خدا که به شما اعطا فرموده (به عنوان زکات و صدقات در وجه مال المکاتبه) به آنها بدهید، و کنیزکان خود را که مایلند به عفت، زنهار برای طمع مال دنیا جبرا به زنا وادار مکنید، که هر کس آنها را اکراه به زنا کند خدا در حق آنها که مجبور بودند بسیار آمرزنده و مهربان است (لیکن شما را که آنها را به زنا مجبور کنید به جای آنان عقاب خواهد کرد)» (نور/33) بنابراین در قرآن تأکید شده اگر فرصت نکاح برای کسی فراهم نشد یا خودش به اقتضای شرایط، تصمیم گرفت ازدواج نکند باید عفاف فردی و خانوادگی را رعایت کند چون مقدمه عفاف اجتماعی است.
پس ما باید هدف از خلقت آفرینش را در نظر بگیریم که این نظام آفریده شده تا تجلی صفات خداوند باشد و خداوند باید در لحظه و آنی، خلق کند و این خلق شدنِ مذکر و مؤنت در همه موجودات اتفاق میافتد اما چون در زمینه خانواده با تکامل روح و روان توأم میشود بنابراین خداوند به این خلقت خود احسن میگوید چون قرار است شبیه خداوند شود بنابراین اگر ازدواج سنت پیامبر است و بر آن تأکید موکد شده است به این علت که قرار است ما در این نظام هستی، مقرب خداوند شده و در صفاتی شبیه خداوند شویم و این امر از مسیر ازدواج میسرتر است نه اینکه مسیرهای دیگر ناممکن باشد چنانکه در تاریخ اسلام مشاهده میکنیم که حضرت خدیجه دیر ازدواج کردند اما خداوند به ایشان به عنوان یک زن مؤمنه سلام رساند و وی شریک نبوت شد و خانواده پیامبر و سلاله نبوت از چنین خانمی ایجاد شد.
همچنین حضرت فاطمه(س) در عرصههای حساس سیاسی و اجتماعی حضور پیدا کرده و در مقابل حکمرانان وقت، خطبههای غرای سیاسی میخواندند بنابراین اسلام در یک مقوله به زن به عنوان انسان مستقل و سالک الی الله نگاه میکند که تفاوتی با مرد ندارد و از همان روحی است که خداوند در مرد دمیده است و یک مقوله دیگر تفاوت در تکالیف و وظایف زن و مرد به دلیل تمایزهایی است که خداوند در آنها قرار داده است و در مسیر انجام تکالیف و سیر زندگی اجتماعی، فرصت شبیه شدن به خداوند را پیدا میکنند.
آنچه در همه ادیان تأکید شده تأکید بر صفات انسانی است. انسان، چه مرد و چه زن موجودی کمالگراست. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند» (ذاریات/ 56) بندگی هم به معنای قرب الهی یعنی شبیه شدن به خداوند است. خداوند صفات جمالیه و جلالیهای دارد و مرد و زن باید تلاش کنند خودشان را در این صفات، از هر مسیری که مسیر است شبیه به خداوند کنند؛ خواه از مسیر ازدواج باشد که خداوند به عنوان مسیر طبیعی قرار داده است و خواه از طریق فعالیتهای دیگر باشد اما باید در خدمت خداوند و انسان و زیر چتر عفاف فردی، خانوادگی و اجتماعی باشد.
ایکنا ـ آیا در قرآن کریم هم نسبت به عفاف فردی و اجتماعی توصیههای داریم؟
آیاتی که در قرآن بر عفاف اجتماعی تأکید کرده نسبت به آیاتی که بر عفاف فردی تأکید دارند دو برابر است. معنای این امر این است که زن و مرد در جامعه در کنار هم حضور پیدا کنند اما عفاف اجتماعی هم باید رعایت شود لذا دین اسلام دین پویایی است و بر حفظ کانون خانواده و اصل تمایزها و تفاوتها در راستای حفظ این اصل و همچنین بر وظایف و رسالتها اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی به منظور رسیدن به تکامل روحی زیر چتر عفاف فردی و اجتماعی تأکید دارد و آن را امری میسر، جایز و ممکن میداند.
دقیقاً تفاوت تمدن اسلامی و جوامع غربی در همین موضوع است. یکی از دلایلی که تمدن اسلامی موجب تحیر کسانی میشود که اندکی مطالعه دارند این است که میبینند زنان ما با حفظ عفاف در جامعه حضور دارند بدون اینکه مشکلاتی که در جوامع غربی پدید آمده است در جوامع ما پدید بیاید. زنان ما در عرصههای سیاسی، حقوقی، اجتماعی، علمی و خانوادگی حضور دارند و اگر کاملا در چهارچوب اسلامی باشد به آن قهقرایی که نظام غربی در زمینه خانواده با آن مواجه شده است نخواهیم رسید. البته معتقد نیستیم همه آنچه در جوامع غربی وجود دارد اشتباه است بلکه میتوانیم از تجربیات خوب جوامع دیگر در چهارچوب ضوابط اسلامی بهره ببریم.
ایکنا ـ نکته پایانی را فرمایید.
همانطور که در اکثر آیات قرآن کریم توجه و نگاه قرآن به انسان است فارغ از زن و مرد بودن، بنابراین باید مراقبت کرد در دام این شبهههایی که جهان امروز در زمینه زنان وجود دارد قرار نگیریم. تمدن اسلامی باید ناظر بر ارزشهای اخلاقی باشد و صرفاً دنبال احقاق حق نباشد.گاهی اوقات به خاطر احقاق حقوق بانوان، وظیفه اصلی و خطیری که نظام ارزشی و جزو وظایف اصلی وی است را تحت الشعاع قرار میدهیم بنابراین باید رسالت اصلی حفظ کانون خانواده باشد و در این دام قرار نگیریم که به نام تساوی حقوق زن و مرد، دچار افراط و تفریطهایی شویم و کانون مقدس خانواده دچار خدشه شود.
ما بیش از اینکه نیازمند این باشیم که بخواهیم از حق و حقوق زن دفاع کنیم نیازمند آن هستیم که از ارزشهای انسانی و اخلاقی، روحیه مادری و لطافت که خداوند در زن به ودیعه گذاشته است که موجب تسلای خاطر اعضای خانواده میشود دفاع کنیم و این خصوصیات را از جامعه اسلامی به سایر جوامع بشری صادر کنیم. زن در جهان امروز به شدت نیازمند دستیابی به آرامش درونی است چون اگر در جوامع غربی از حقخواهی برای زنان تحت عنوان تساوی حقوق صحبت میشود اما توجهی به تمایزهای روحی زن و مرد ندارند.
بنابراین باید در این حوزه مطالعات خود را عمیقتر کنیم و جایگاه زن در دین اسلام را برای جهانیان نشان دهیم. در این راستا باید بیشتر به مقوله ارزشگذاری اهمیت دهیم و ارزشهای درونی و ذاتی زن را در نظر بگیریم تا خانواده کانون مبتنی بر آرامش و دانش باشد و در نتیجه جامعه هم به سمت آرامش، دانشپذیری، عدالتخواهی و صلح برود.
انتهای پیام