به گزارش ایکنا، بیست و پنجمین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «پژوهشهای علم و دین» به صاحب امتیازی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مدیر مسئولی مهدی معینزاده به زیور طبع آراسته شد.
مهمترین عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «خطای استدلال از راه بهترین تبیین و استفاده از آن در رقابت میان تبیین علمی و الهیاتی»، «هندسه فرکتال در فازی شناسی و نقش آن در الگوسازی فهم زبان قرآن»، «تحلیل نظریه علم دینی دکتر مهدی گلشنی با تکیه بر مباحثه گلشنی و استنمارک»، «تحلیلی بر جایگاه دین و منابع دینی، در تعیین نظریة ارزش در نظام اخلاقی»، «تبیین پارادایمیک علم و فناوری در ایران معاصر؛ تمهیدات فقاهت حکیمانه»، ««جهان مربوط» و «جهانهای نامربوط» نظریه جهانشناسی کلامی مبتنی بر آموزه «هفت آسمان»»، «بررسی نقش انسجام گرایی و نظریه تعامل در الگوی تحصیل معرفت دینی».
در چکیده مقاله «خطای استدلال از راه بهترین تبیین و استفاده از آن در رقابت میان تبیین علمی و الهیاتی» میخوانیم: «بسیاری از تعارضهای علم و دین، مبتنی بر تعارض میان تبیین علمی از یکسو و تبیین دینی یا متافیزیکی از سوی دیگر هستند. اغلب دانشمندان علوم طبیعی مدعی هستند که وقتی ما تبیین چیزی را در علم یافتیم همه تبیینهای دیگر بیفایده میشوند و تبیینهای متافیزیکی و دینی را متعلق به دوره پیش از علم مدرن میدانند. بعضی از فیلسوفان علم، منطق تبیین علمی را منطق استنتاجی میدانند و بسیاری نیز مدعی هستند که هدف ما در علم یافتن بهترین تبیین است و یافتن بهترین تبیین به معنای تضعیف یا رد تبیینهای رقیب است و لذا تبیینهای دینی و متافیزیکی را بی اعتبار میسازد. اوج این استدلال را میتوان در نزاع تکامل داروینی و ایده خلقت در الهیات دید. هدف ما در این مقاله بررسی منطق استدلالهایی است که از قدرت تبیینکنندگی نظریهها برای ترجیح یک متافیزیک یا جهانبینی بر دیگری استفاده میکنند. در این مقاله پس از معرفی بعضی از خطاها در استدلالهای مبتنی بر تبیین، نشان خواهم داد که توسل به تبیین علمی نمیتواند رابطة علم و دین را به تعارض جدی بکشاند.»
در طلیعه مقاله «هندسه فرکتال در فازی شناسی و نقش آن در الگوسازی فهم زبان قرآن» آمده است: «ناکارآمدی هندسه اقلیدسی در مدل سازی طبیعت، ماندلبروت را برآن داشت که هندسه هستی را هندسهای با ساختارهای خودمتشابه معرفی نماید. او این ساختارها را که در درجات مختلف هستی خودنمایی میکنند، فرکتال نامید. فرکتالیتی یا هم برخگی در مطالعه فازی نمایی پدیدههای هستی به عنوان یکی از اصول سهگانه معرفی گردید. الگوی فرکتال، در بازطراحی جهانبینی، فهم و تفسیر ما از هستی می تواند نقش آفرین و الهام بخش دانسته شده است. این نوشتار به دنبال بهرهگیری از این الگو در مدل سازی فهم معنا و زبان قرآن است. از این رو ابتدا مبانی هندسه فرکتال و جریان یابی آن در نظام فکری فازی با ابزار کتابخانهای تشریح گردید. همچنین با روشی توصیفی (تحلیل محتوا) رهاوردی را که اصل فرکتالیتی در فازی شناسی میتواند در فهم زبان ارائه نماید؛ بیان گردید. به عنوان مطالعه موردی آیات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره مورد بررسی قرار گرفت. برابر نتایج این پژوهش، مدل استفاده شده در این آیات، تناسب و هماهنگی قابل توجهی را با مدل هندسه فرکتالی از خود نشان داده و مدل سازی فرکتال در فهم این آیات می تواند رهاوردهای متعددی را برای پژوهشگران داشته باشد.»
در طلیعه مقاله «بررسی نقش انسجامگرایی و نظریه تعامل در الگوی تحصیل معرفت دینی» آمده است: «این پژوهش با رویکرد مفهومپردازی با افزودن روش ترکیبی به بررسی دو مفهوم تعاملگرایی و انسجامگرایی در مقام مفاهیمی موجود در بافت ساختارهای معرفتی، در زمینه فلسفه معرفت دینی میپردازد و میکوشد با ملاحظه محدودیتهای معرفت دینی و با کاوش در ابرگرایش تعاملگرایی و ساختار معرفتی انسجامگرایی، پیشنهادی را برای توجیه گزارهها و نوع ارتباط آنها در حوزه معرفت دینی ارائه دهد. ضروری است پس از بازخوانی دو مفهوم تعاملگرایی و انسجامگرایی در فلسفه معرفت دینی، مفاهیم متناظر با آنها با توجه به ملاحظات ساختاری بافت جدید بیان شود. با در نظر گرفتن ماهیت ساختارهای تعاملی و انسجامگرا و نیز با لحاظ کردن چیستی معرفت دینی و الزامات آن، میتوان الگوی ساختار مطلوب را معرفت دینی عقلانی اعتدالی منسجم تعاملگرا با حفظ و حوزه به کارگیری هر یک در نظر گرفت. ساختار معرفت دینی عقلانی اعتدالی، برای تقویت توجیهپذیری و بسط مبانی از متن به خارج از آن و همچنین به منظور پایش روشمند انسجام ساختار، به صورت دائم از حلقههای انسجامی و سازوارهای تعاملی بهره میبرد و در سطحی مماس با عمل نیز برای پاسخ بههنگام به چالشها و پرسشهای نظری و عملی، به صورت موقت، آنها را به کار میگیرد تا مجددا ساختار بازسازی شود.»
انتهای پیام