به گزارش ایکنا، مجتبی اعتمادنیا، استاد دانشگاه فرهنگیان، هشتم تیرماه در نشست علمی «سهروردی و انگاره تناسخ» در تعریف تناسخ، گفت: تناسخ به معنای انتقال روح یا نفس بعد از مرگ یک فرد به بدن دیگری است که بالفعل در این دنیا وجود دارد، اعم از اینکه این بدن، اشرف(شریفتر) باشد یا مادون کالبد خود؛ مثلا نفس حیوانی وارد کالبد انسانی و احیانا نفس انسانی وارد کالبد حیوانات، جمادات و یا نباتات شود.
وی افزود: در گونهشناسی تناسخ، گاهی میان تناسخ مُلکی و ملکوتی تمایز قائل شدهاند که تناسخ ملکوتی را ظاهرا ملاصدرا به کار برده و مرادش این است که افراد متناسب با روحیات و خلقیاتشان کالبدی مثالی در عالم دیگر خواهند گرفت و نفس بعد از مرگ در قالب این کالبد مثالی به حیات ادامه میدهد و با آن مرتبط است.
اعتمادینیا با بیان اینکه بحث ما تناسخ مُلکی است نه ملکوتی، تصریح کرد: این نوع تناسخ انواع و احکامی دارد و میتواند صعودی و یا نزولی باشد یعنی نفس جداشده از یک کالبد میتواند به کالبدی شریفتر و یا مادون منتقل شود؛ اگر به کالبدی انسانی تعلق بگیرد، به آن نسخ، اگر به کالبدی حیوانی تعلق بگیرد، به آن مسخ و اگر به کالبد نباتات تعلق بگیرد، به آن فسخ و اگر به کالبد جمادات تعلق بگیرد به آن رسخ میگویند.
وی با بیان اینکه تناسخ مُلکی عموما نزد فلاسفه و متکلمان و عارفان مسلمان باطل شمرده شده و دلایل عقلی و نقلی هم برای آن اقامه شده است، اضافه کرد: سهروردی هم بر بطلان تناسخ صحه گذارده است؛ در اغلب آثاری که از ایشان باقی مانده است در بطلان تناسخ دادِ سخن داده و دلایلی فلسفی که فلاسفه مشایی و در رأس آنها ابن سینا به آن اشاره کرده، آورده است. لذا وی به جد متأثر از فلاسفه مشایی بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان تصریح کرد: سهروردی در یکی از آثارش آورده است: «بدان تناسخ محال است به اتفاق علمای مشایی. چون مزاج تمام شود، از واهب صور استدعای نفسی کند و نفس دیگر ...»؛ وی باور به تناسخ را بدترین نوع عقیده میداند. وی در لمحات هم ابطال تناسخ را دنبال کرده و کار وی مشابهت با کار پیشینیان او دارد که وامدار ارسطو هستند. در آثاری از وی که بر بطلان تناسخ صحه گذارده است، یکی دو مورد متفاوت هم داریم. وی در تلویحات و هیاکل النور، قدری ملایمتر در مواجهه با تناسخ مواجه شده و شبهه تناسخ را قویتر در نظر گرفته و نظر میدهد، گویی پاسخهای تناسخیان را با دقت بیشتری بررسی کرده است گرچه موضع وی همچنان ابطال است.
استاد دانشگاه فرهنگیان بیان کرد: در بخش دوم حکمت الاشراق در بحث معاد، اولین چیزی که جلب نظر میکند (برخلاف تصور ما که فکر میکنیم سهروردی ابتدا تناسخ را توضیح و بعد دلایلی در رد آن خواهد آورد)، در کمال شگفتی وی یک روایت بسیار همدلانه را ارائه میدهد و حتی یکی دو مورد نقدهایی را که به تناسخ شده، ابطال میکند. سهروردی نشان میدهد قائل به نظریه حدوث نفس مقارن حدوث بدن است، یعنی همین که بدنی مستعد باشد، از جانب واهب الصور به او نفس ناطقهای تعلق میگیرد و نفس ناطقه را مجذوب خود میکند.
وی افزود: سهروردی برای مفاهیمی که مشهور بوده، اصطلاحات جدیدی وضع کرده است؛ مثلا برای نفس ناطقه از نور اسپهبدی استفاده میکند. از دید وی، نور اسپهبدی با اتصال به بدن به عالم ماده مأنوس میشود. نکته بسیار مهم وی در این بحث، آن است که این نفس ناطقه وقتی قرار است از جانب واهبالصور به بدنها تعلق بگیرد، نخست به بدن انسانی که مستعدترین بدنهاست، تعلق میگیرد و با این اعتبار، بدن انسانی را بابالابواب میداند.
اعتمادینیا اظهار کرد: از نگاه ایشان، نور اسپهبدی به کالبد انسانی تعلق میگیرد و تفویض نفس به کالبد غیرانسانی انجام نمیشود، به همین دلیل، کالبد انسانی، بابالابواب است. او این نگاه از تناسخیون را مورد توجه قرار میدهد که نفوس انسانی بعد از مفارقت از جسم میتوانند به کالبدهای اخص در عالم حیوانی یا عوالم مادون تعلق بگیرد و البته تأکید او بر عوالم حیوانی است. او اینکه تناسخ از عالم حیوانات به انسان جاری شود را محال میداند، زیرا یک بدن نمیتواند دو نفس داشته باشد.
استاد دانشگاه فرهنگیان بیان کرد: از منظر سهروردی، نفوس ناظقه انسانی که مکدر و ظلمانی شدهاند، مجذوب کالبد حیوانی میشوند آن هم متناسب با سطح و کیفیتی که ظلمت بر آنها عارض شده است و از این جهت به این تناسخ مُلکی صعودی اشاره کرده است. این را هم تصریح میکند که هر کالبد انسانی مهبط یک نور اسپهبدی است و اینکه کدام نفس تناسخیافته انسان به کدام بدن حیوانی تعلق بگیرد، به خلق و خوی غالب نفس ناطقه بستگی دارد.
اعتمادینیا تصریح کرد: او این شکل از تناسخ را مذهب مشرقیین میداند؛ او به صراحت آورده است که افلاطون و حکیمان دیگری بودهاند که قائل به تناسخ بودهاند و به تناسخ مطلق و هم تناسخ صعودی و هم نزولی را باور داشتهاند. حتی به استدلالات نقلی، برخی باورمندان به تناسخ در سنت اسلامی هم اشاره میکند و آیات و احادیثی را که از سوی این اندیشمندان به آن استناد شده، میآورد.
وی افزود: طبق بیان سهروردی، تناسخ میتواند کارکرد تطهیری داشته باشد، یعنی نفوس برخی انسانها به خاطر کینهها و کدورتها لازم است به کالبدهای حیوانی اتصال داده شوند تا پالایش و تطهیر پیدا کرده و از کدورتهای عالم ماده رهایی بیابند که این هم نکته بسیار مهم مورد توجه سهروردی است.
اعتمادینیا بیان کرد: وی همچنین فصلی در بیان رهایی نفوس کامل از بدن اشاره کرده و آورده است که نفوس مهذب هرگز به جسم برنمیگردند و جذب سرچشمه زندگی خواهند شد؛ این همه تأکید که نفوس مهذب نیازمند جسم نیستند، دال بر احتیاج نفوس غیرمهذب به جسم است و همین سبب میشود تا ما او را به تناسخ معتقد بدانیم. از منظر وی، کسانی که تطهیر نفس کردهاند، قطعا بعد از مفارقت از کالبد مادی دیگر به جسم مادی نیاز ندارند و رهسپار عالم معنا شده و به سرچشمه زندگی متصل میشوند.
استاد دانشگاه فرهنگیان بیان کرد: سهروردی در فصل دیگری از کتاب مورد بحث گفته است کسانی که در علم و عمل کامل هستند، رهسپار عالم نور و عقل میشوند و محتاج کالبد جسمانی نیستند، گروه دیگر متوسطان در علم و عمل هستند و اقسامی دارند، برخی ممکن است هم در علم و هم عمل متوسط و برخی در علم کامل و در عمل ناقص و یا در عمل کامل و در علم ناقص باشند، وی در باره این افراد تأکید دارد که اینها رهسپار عالم مثال شده و از نعمتهای در اختیار استفاده خواهند کرد.
وی افزود: سهروردی در مورد اصحاب شقاوت یعنی ناقصان در علم و عمل، آورده است که چه تناسخ حق و یا باطل باشد، سرنوشت این افراد چنین خواهد بود که این تعبیر، تناسخ حق باشد یا نباشد، نکته تأملبرانگیزی است؛ او اضافه کرد رأی معتقدان به تناسخ و غیر آن هر دو ضعیف است که باز این نکته تأملبرانگیز است و نشان میدهد که سهرودی قصد دارد نشان دهد در بطلان یا صحت تناسخ رأی نهایی ندارد و از حیث استدلالی، موضع روش و شفافی ارائه نکرده است.
اعتمادینیا بیان کرد: وی درباره نفوس اشقیا گفته است که نفوس اینها تحت تعلق صور معلقه ظلمانی خواهند بود که باز مرتبط با عالم مثال است. بر این اساس وی قائل به تناسخ ملکوتی است نه مُلکی زیرا صوری که نام میبرد ناظر به عالم برزخ و مثال هستند. او افزوده است این نفوسی که به صور معلقه ظلمانی در برزخ تعلق گرفتهاند، میتوانند مظاهر مادی داشته و خود را در قالب شیاطین و جن در بیاورند که چنین تعابیری هم تا حد زیادی مبهم است.
وی افزود: او تأکید دارد که این ظهورات را حتی برخی از مردم توانستهاند با چشم سر ببینند، یعنی همین شیاطین و اجنه. او به این ترتیب نشان میدهد نفوس اشقیاء به صور معلقهای در عالم مثال تعلق میگیرند، در عین اینکه انعکاسات این جهانی هم در قالب جن و شیطان دارند.
استاد دانشگاه فرهنگیان با بیان اینکه در جمعبندی بحث میتوان گفت که او به تناسخ ملکوتی باور داشته است، اظهار کرد: نفوس بر این اساس وارد برزخ شده و متناسب با ملکاتی که کسب کردهاند، کالبدهایی در اختیار آنها قرار خواهد گرفت.
وی افزود: در بین شارحان سهروردی، برخی تصریح دارند که وی باورمند به تناسخ حداقل ملکوتی بوده است، مثلا شهرزوی تقریبا اذعان به این مسئله کرده است. البته قطب الدین راوندی قائل به این نیست و مخالف نظر شهرزوی است و گفته گرچه سهروردی این اقوال را بیان کرده ولی به آن باور نداشته است.
انتهای پیام