به گزارش ایکنا، در دهههای اخیر، رویکرد دانشگاهی به مطالعات قرآنی، منجر به تولید
مجموعهای چشمگیر از پژوهشها، مطالعات دقیق در مورد زبان، سبک و ساختار منحصربهفرد این متن، بررسیهای دقیق از محتوا، مفاهیم و زمینههای تاریخی این کتاب مقدس شده است. کتاب راهنمای مطالعات قرآنی آکسفورد (The Oxford Handbook of Qur'anic Studies) یک مرجع ضروری و نقطه شروع برای کسانی است که با مطالعات اسلامشناسی سروکار دارند.
علاقه دانشگاهی به قرآن نه تنها بررسیهای دقیقی از موضوعات تأثیرگذار در این زمینه ارائه میدهد، بلکه یک نمای کلی انتقادی از تحولات در گفتمان پژوهشی این حوزه را عرضه میکند. این کتاب، سنت تفسیر و هرمنوتیک قرآن را بررسی میکند و آن را به یک منبع علمی جامع برای
مطالعه قرآن تبدیل کرده است. در حال حاضر اثری که به چنین بررسی آکادمیک گستردهای از این رشته اختصاص داده شده باشد وجود ندارد.
دوین استوارد (Devin J. Stewart) در مقالهای در مجله مطالعات قرآنی (Journal of Qur'anic Studies) دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند این کتاب را بررسی کرده است که چکیدهای از آن را در ادامه میخوانیم:
نکته اول در نقد چنین کتابی این است که بررسی کتابهای راهنما مانند این کتاب به دلیل تنوع مطالب و تحقیقات موجود در آن، دشوار است. به سختی میتوان در مورد پژوهشهای فردی در این کتاب انصاف را رعایت کرد زیرا آنها نه تنها از نظر موضوع، بلکه در روش تحقیق، و اهداف خود با هم متفاوت هستند.
منتقد اغلب وسوسه میشود که چنین اثری را به طور منفی نقد کند زیرا ممکن است تصور کند ویراستاران، به درستی نتوانستهاند دقیقاً همان مجموعهای را تولید کنند که یک ناظر بیرونی انتظار دارد. از همین رو، معقولتر آن است که در ابتدا به دلیل پرداخت ناکافی به یک یک مقالات عذرخواهی کنیم و این کتاب را در همین وضعیت فعلی آن قضاوت و سعی کنیم ویژگیهای برجسته کار را به طور کلی در مقایسه با سایر رویکردها توصیف نماییم.
کتاب راهنمای قرآن آکسفورد اثری بزرگ است که از سایر آثار در موضوع مشابه مانند «کتاب راهنمای قرآن کمبریج» و «کتاب راهنمای قرآن بلک ول» گستردهتر است. این کتاب دارای 57 فصل است که در هشت بخش به شرح زیر ارائه شده است:
وضعیت مطالعات قرآنی، موقعیت تاریخی قرآن؛ قرآن: انتقال متن، تدوین، نسخههای خطی، کتیبهها و نسخههای چاپی؛ ابعاد ساختاری و ادبی قرآن؛ موضوعات و مضامین قرآن؛ زمینه نزول قرآن: ترجمه و فرهنگ؛ تفسیر قرآن: دانش و ادبیات تفسیر اولیه، کلاسیک و جدید؛ تفسیر قرآن: گفتمان، قالبها و هرمنوتیک.
حجم اثر و تعداد فصول آن، این امکان را به وجود آورده است که نسبت به آثار کوتاهتر، جامعتر باشد و نسبت به سایر آثار مشابه، موضوعات بیشتری را پوشش دهد. با این همه در حالی که این کتاب شامل موضوعات متنوع زیادی میشود، به این معنی نیست که به همه موضوعات پرداخته است. به عنوان مثال، من دوست داشتم فصلهای اختصاصی در مورد عربستان جنوبی، اتیوپی، متون روایات یهودی و مسیحی که مسلماً با مطالب قرآنی مرتبط است، بحث در مورد زبانهایی که بر قرآن تأثیر گذاشتهاند به ویژه زبانهای عبری، آرامی یهودی، سریانی و حبشی؛ تاریخچه بیزانس، ساسانیان، دستور زبان، موضوعات متنوعتر در مورد بلاغت عربی، خطابه عربی، افسانهها و فرهنگ عامیانه عربی پیش از اسلام، از جمله ضربالمثلها، گیاهان، جانوران، هواشناسی، نجوم و غیره را در این کتاب شاهد باشم. با این وجود، نتیجه، فوقالعاده موفق است و این مجموعه را به همراه Der Koran als Text der Spätantike اثر Angelika Neuwirth، نزدیکترین اثر به یک تحقیق جامع یک جلدی در مطالعات قرآنی است.
برخی از مؤلفان این کتاب دو فصل نوشتهاند: اسماء افسرالدین، جهاد و زن در قرآن؛ محمد عبدالحلیم در بلاغت و ترجمه؛ ولید صالح، تفسیر قرون وسطی و مدرن؛ آندره ریپین در مورد مطالعات دانشگاهی و تفاسیر اولیه قرآن؛ مصطفی شاه در قرائت و واژگان قرآنی و شیلا بلر در مورد نسخههای خطی قرآن و استفاده از قرآن در هنر.
نکته دوم این که ویژگی قابل ملاحظه کتاب راهنمای آکسفورد توجه فوقالعادهای است که به تفسیر قرآن میکند. از 57 مقاله آن، هجده مقاله به جنبههای مختلف تفسیر قرآن میپردازد، بهطوریکه این مجموعه میتوانست عنوان «راهنمای تفسیر قرآن آکسفورد» را داشته باشد.
این امر به وضوح نتیجه یک تصمیم آگاهانه بوده است و به خواننده این پیام را میدهد که مطالعه تفاسیر قرآن در واقع جزء لاینفک مطالعات قرآنی است. بدیهی است که این دو زمینه ارتباط نزدیکی با هم دارند، اما اغلب در رشتههای جداگانه تحقیقاتی انجام شدهاند و از آنجایی که تعداد محققینی که در هر دوی آنها شرکت داشتند در بیشتر قرن بیستم بسیار اندک بود، توجه به یکی مستلزم غفلت از دیگری بود.
سوم، ویراستاران رویکردی جهانی را در پیش گرفتهاند. آنها به جای بیان تاریخ قرآنشناسی و تفسیر از منظر مسلمانان اهل سنت، فصولی را به تشیع اثنی عشری، شیعه اسماعیلی و خوارج اباضی، تفاسیر حقوقی، کلامی، فلسفی و عرفانی، و تفاسیر جدید اختصاص دادهاند.
چهارم، بسیاری از فصول توسط محققان و صاحبنظران در این زمینه نوشته شده است که بهترین انتخاب یا از جمله بهترین گزینهها هستند: روون فایرستون در مورد یهودیت، نیل رابینسون در مورد مسیحیت، ولید صالح و یوهانا پینک در تفسیر، محمد عبدالحلیم در بلاغت، فرانسوا دروش در موضوع نسخههای خطی قرآن، جوزف لوری در مورد شریعت اسلامی و غیره. در نتیجه حاصل کار چنانکه پیشبینی میشود کیفیت بالایی دارد.
پنجم، ویراستاران همچنین اجازه دادهاند که فصلها به جای جدا بودن از یکدیگر همپوشانی داشته باشند. به عنوان مثال، مقدمه مصطفی شاه در فصل اول، وضعیت مطالعات قرآنی نوشته اندرو ریپین، الیور لیمن، هربرت گرگ و آنا آکاسوی، تحولات مدرن در مطالعات قرآنی، ریشههای اسلام و قرآن و «مطالعات قرآنی: بررسی کتابشناختی، به ترتیب به تاریخچه مطالعات قرآنی و وضعیت فعلی میپردازند؛ این امر یک نمای کلی از موضوع به دست میدهد.
فصلهای جداگانه در سراسر کتاب به صورت مختصر و بهخوبی نوشته شده است. برخی از فصول مانند فصول یهودیت و مسیحیت، این قابلیت را داشت که به دو برابر حجم فعلی به آن پرداخته شود. در فصل 38، «فرهنگ عامه و قرآن: زمینههای کلاسیک و مدرن»، بروس لارنس مجموعهای موجز از موضوعات را ارائه میکند که بر موسیقی، پزشکی و جادو تمرکز دارد، اما مطالب زیادی برای پوشش دادن وجود دارد و میتوان صدها مورد دیگر را هم بررسی کرد.
با این حال، مطالب بهطور قابل توجهی در روشها و اهداف خود متفاوت هستند. مصطفی شاه در مقدمه، گزارشی تاریخی از زبانشناسی عربی در اروپا از قرن شانزدهم تا نوزدهم ارائه میکند. در مقابل، روون فایرستون، تاریخچه بررسی پیوندهای قرآن با یهودیت را بیان نمیکند، بلکه طبقهبندی سه نظریه اصلی را ارائه میدهد که در آن رابطه بین قرآن و سنت یهودی بررسی شده است. در فصل هفدهم ماتیاس زاهنیزر A.H. Matthias Zahniser، در مورد «زبان قرآن»، این دو رویکرد را به صورت فشرده ترکیب میکند، اما با پیشنهادهایی برای محققان در این زمینه به پایان میرسد. هر فصل میتوانست به شیوهای مشابه به پایان برسد، اما تقریباً همه نویسندگان دیگر ترجیح دادند این کار را انجام ندهند. فصل 20، «شیوههای بلاغی و ویژگیهای سبک قرآن» نوشته محمد عبدالحلیم از بخشهای جذاب این کتاب است.
مطالعات قرآنی یک زیر شاخه مهم از علوم اسلامی است و کتاب راهنمای مطالعات قرآنی آکسفورد برای افرادی که وارد حوزه مطالعات قرآنی میشوند، مانند دانشجویان دکتری که برای امتحان جامع در مورد این موضوع مطالعه میکنند، یا محققان رشتههای مرتبط که میخواهند دید کلی از این موضوع داشته باشد، ارزشمند است.
این کتاب همچنین میتواند به عنوان مرجعی برای محققان رشتههای مطالعات قرآنی باشد که هدفشان مرور فوری جنبهای از مطالعات قرآنی باشد که آشنایی کافی با آن ندارند. وجود این اثر همراه با دایرةالمعارف قرآن، در کتابخانه هر دانشگاه و هر پژوهشگر قرآنی ضروری است.
کتاب راهنمای مطالعات قرآنی در 912 صفحه و 57 مقاله به سرویراستاری مصطفی شاه و محمد عبدالحلیم در سال 2020 از سوی انتشارات آکسفورد منتشر شده است.
ترجمه: محسن حدادی
انتهای پیام