به گزارش ایکنا، دو روز پیش مرکز آموزشی «ممتاز» و دبیرستان «عبدالرحیم شهید» در منطقه شیعهنشین شهر کابل هدف حمله قرار گرفتند.
براساس گزارشها انفجار در مرکز آموزشی ممتاز در نتیجه انفجار بمب جاسازی شده صورت گرفت که منجر به زخمی شدن دستکم 6 تن گردید.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه(ص) طی یادداشتی نوشت:
کمترین تردیدی نیست که روابط پیچیده و پنهانی میان کل تروریسم داخلی جهان اسلام، بهویژه جریان داعش و قدرتهای جهانی و دنبالههای منطقهای آنان وجود دارد. اینکه این ارتباط آیا همان است که خانم کلینتون و بعدها ترامپ صریحا گفتند که سازنده القاعده و داعش آمریکاست یا قالب ارتباط بهگونهای دیگر است فعلاً به آن کاری نداریم. مهم آن است که بدانیم داعش و تروریسم فعال در جهان اسلام در ضمن پازل آمریکا و اسرائیل و با امکاناتی که از داخل جهان اسلام جذب میکنند ایفای نقش میکنند.
هزینههای داعش و خواهرخواندههایش برای این قدرتها، هر چقدر باشد از ورود مستقیم غرب و اسرائیل به جنگ با جهان اسلام بسی کمتر است. این استراتژی برای غرب جواب داده است. اولین تجربه غرب و شرق که توفیقات بزرگی برای آنان داشت، تحریک صدام برای جنگ با ایران جدید بود. هشت سال، بزرگترین جنگ میان مسلمانان در طول تاریخ اسلامی، با تلفاتی نزدیک به یک میلیون کشته و زخمی و ویرانی دو کشور مسلمان و همسایه و ایجاد شکافهای جبران نشدنی در امت اسلامی. بیتردید، این جنگ در کشورهای غربی طراحی شد و کشورهای وابسته و حکام حقیر و پستفطرت در داخل جهان اسلام آن را اجرا کردند. هدف اصلی اما، متوقف کردن انقلاب و انحراف آن از مسیر اصلی بود.
این انحراف عملا رخ داد. البته نقشهای که دشمن خواست نیفتاد. شاید آنها فکر میکردند که با چنین جنگی انقلاب نوپای ایرانیها نابود خواهد شد که نشد اما جریان انقلاب بهشدت تحت شعاع جنگ قرار گرفت و انحراف یا شکافهای بزرگی در مسیر اصلی آن رخ داد.
در یادداشتهای دیگری باید به دستاوردهای دشمن ـ از دستاوردهای خودمان گفتهایم تا حدودی ـ در تحمیل چنین جنگی بر امت اسلامی بپردازیم. اما فقط به یک دستاورد دشمن اشاره کنیم بد نیست. انقلاب اسلامی قرار بود تجربه جدیدی باشد برای ارائه الگوی حکومتداری بر مبنای اسلام تا این الگوی جدید حکومتداری و عزتمندی شهروندان آن چشم دوست و دشمن را خیره کند و با تحقق استقلال و آزادی واقعی، سعادت نسبی در زندگی آنان محقق شود.
اما با نقشه جدید دشمن جنگی در گرفت که انقلاب اسلامی تمام نیرویی را که بایست برای نظامسازی جدیدش صرف میشد به پای جنگ ریخت. اینگونه بود که دهه نخست انقلاب صرف جنگی شد با ویرانی کشور و شهادت و مجروحیت و معلولیت بهترین سرمایههای آن. بدین ترتیب ریل انقلاب عملاً تغییر یافت. مسیر انقلاب از ارائه الگویی در مدیریت و نظام حکمرانی به ساختاری مقاومتی تغییر جهت داد. از پس از جنگ، بزرگترین دستاورد انقلاب این شد که در برابر اراده دشمنان داخلی و منطقهای و جهانی مقاومت کرد و ماند. اینکه بجز قدرت در ماندن و مقاومت کردن کدام اهداف اصلی از پیش طراحی شده آن تحقق یافت دیگر عملاً از دستور اصلی خارج شد. دستاوردهای زیادی فراتر از مقاومت و ماندن نصیب انقلاب شد اما مهمترین و برجستهترین آن این بود که ماند.
ماجرا مانند این بود که کسی بخواهد در رقابت با دیگر روستاها، روستای نمونهای بسازد که اهل آن احساس کنند در قریه فاضلهای زندگی میکنند و این قریه آنقدر پر خیر و برکت است که دیگر قریهها آن را «امالقُری» تلقی کنند و راه و روش کشاورزی و زندگی در آن را مَثَلاعلای خود بدانند. ناگهان بر خلاف این نقشه، دشمنانی که از این برنامه در وحشت افتادند کاری کردند که از زمین و آسمان بلا و مصیبت بر سر روستا بریزد. آنقدر که برجستهترین دستاوردهای روستا در این خلاصه شد که از محو شدن خود از صحنه و نابودی کامل نجات پیدا کرد و «مقاومت» در برابر دشمن به مهمترین هم و غم او تبدیل شد. بدینگونه بود که نقشه اهداف آن از ارائه روستای نمونه به ارائه روستای مقاوم تغییر هویت داد.
هشت سال، جنگ ویرانگر تمام شد. گرچه سرمایههای اصلی انقلاب که انسان او بود نه سرزمین، نابود شد و بهترین نیروهای جوان و نوجوان جهان اسلام که میتوانستند دنیای آینده را با نبوغ اسلامی ـ ایرانی خود بسازند قربانی آن شدند، اما درسهای بزرگ و دستاوردهایی مانند اجازه ندادن به دشمن برای تصرف سرزمین خود به دست آمد. سپس 10 سال تمام همه انرژی کشور مصروف ساختن خرابهها و ویرانیهای مادی و معنوی شد. اما دشمن دستبردار نبود. فهمیده بود که جهان اسلام آنقدر احمق و ضعیفالنفس و مزدور دارد که بشود با همین روند همه آن را درگیر کرد و پرونده پشت پرونده باز شد. فشارهای بینالمللی و منازعات قومی، مذهبی و سیاسی منطقهای و منازعات چپ و راست داخلی اصلا رمقی برای تحقق آن هدفهایی که قرار بود برای همان شهروندی که به جمهوری اسلامی رأی داده بود تا آن بهشت موعود را ببیند بر جای نگذاشت.
نقشهها بسیار پیچیده شد. هم نقشههای انقلاب و هم نقشههای دشمن. دشمنان موفق شدند مسیر انقلاب را تغییر بدهند. انقلابیون که با ارائه نظامی آرمانی آمده بودند حالا تمام نیروی خود را صرف مقاومت کرده بودند. مقاومت کردن هدف نبود و نیست بلکه در مسیر تحقق اهداف اصلی، مقاومت معنادار است، اما دشمن کاری کرده بود که مقاومت کردن و از میدان بیرون نرفتن و نابود نشدن بشود مهمترین برنامه. انقلاب هم اجازه نداده بود که همه خواسته دشمن که نابود کردن انقلاب بود تحقق یابد. انقلاب اسلامی با عزت و اقتدار مثالزدنی باقی ماند و هنوز هم در حال مقاومت است.
اما دشمن، به این مقدار از موفقیتهایش در منحرف کردن مسیر انقلاب از یک الگوی قابل ارائه به جهان به الگویی مقاومتی در برابر نابود شدن، راضی نبود. او خواستار تسلیم شدن انقلاب بود و هست. در دنیای غرب استعمارگر کسی حق ندارد از فرمانهای آمریکا سرپیچی کند. حالا دشمن در گام بزرگ دوم خود، به دنبال این بود و هست که این مقاومت را هم بشکند و این صدای استقلالطلبانه و تحریککننده انقلاب را خاموش کند. ایران نه فقط حق ندارد الگوی جدید حکمرانی برای سعادت ایرانیان و برافراشتن نظامی سعادتآفرین برای یک زندگی آرام و امن طبیعی و بدون تحمیل الگوهای ویرانگر و فاسد غربی داشته باشد بلکه حق ندارد الگوی نظامی مقاوم و سرکش در برابر اراده غرب به جهان ارائه کند.
درگیر کردن ایران در جنگهای فرسایشی منطقهای سیاست کارآمدی برای به تحلیل بردن امکانات انقلاب و بویژه نابود کردن سرمایههای اجتماعی آن در منطقه و حتی داخل است. باید کاری کرد که کسی سودای انقلاب کردن و مقاومت در برابر آمریکا در سر نپروراند.
مصر، فلسطین، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن و تونس و دیگر جاها که اسلامگرایی در آنها مطرح شد در معرض خشونتبارترین نزاعات و فتنهها قرار گرفت. کسی حق ندارد با نام اسلام و استقلال و آزادی در برابر نظام جدید جهانی قد علم کند.
اسلامگرایان اما در دو کار مهارت داشتند، یکی در درگیر شدن با خود تحت عناوین مذهبی و دیگری در جنگیدن با دیگران برای ماندن. رابطه تراژدیک انقلاب اسلامی و جماعت اخوان المسلمین نمونه بارز این فشل و شکست مسلمانان و گرفتار شدن در چرخه کور مذهب گرایی است. شاید اگر فلسطین و دشمن مشترک آنان نبود تا کنون جنگ شیعی و سنی با محوریت اخوان المسلمین علیه ایران براه افتاده بود!
اینک نقطه امید بزرگ دشمن در حکومت طالبان است. اگر بتوانند اوضاع را بگونهای پیش ببرند که جنگ شیعی و سنی در مرزهای شرقی ایران براه بیفتد آنگاه چنان فاجعهای علیه ایرانیان پدید خواهد آمد که مردم بر جنگ هشت ساله مرزهای شرقی خود رحمت بفرستند. طالبان افغانستان با سربازان شیعی بعثی صدام زمین تا آسمان فرق دارند. اگر درگیری ایران و طالبان در مرزهای شرقی اتفاق بیفتد هر دو کشور کامل ویران خواهند شد. سرزمین افغانستان بهگونهای است که پذیرای تمام جریانهای کور تروریستی از جمله داعش، القاعده و اخوانالمسلمین خواهد شد. جنگ ایران و افغانستان به بزرگترین جنگ تاریخ اسلام تبدیل خواهد شد. خاصیت چنین جنگی بعد شیعی و سنی آن است.
متأسفانه گرایش حاد و تندِ مذهبی بر ایران حاکم است و گرایش افراطی سنی در افغانستان حاکم است. انقلاب اسلامی با همه دستاوردهایش اما در ایجاد رویکردی فرامذهبی ناکام بود. ماجرای تقریب و وحدت هم کاملاً سیاسی بود و هست و کسی باور جدی به آن ندارد. طالبانیسم و افراط مذهبی در هر دو کشور جولان میدهد.
این همان لحظه طلایی است که دشمنان قسم خورده جهان اسلام و «نوامویان» برای آن لحظهشماری میکنند.
شیعهکشی و احتمالاً فردا، سنیکشی در افغانستان و ایران که نقشه اصلی آن در اسرائیل و آمریکا و ریاض توسط دشمن ریخته میشود، بهترین جرقه برای چنین جنگی است. دشمن، به شیعهکشی بسنده نخواهد کرد، اطمینان داشته باشید. آنان بنا دارند خون اتباع هر دو مذهب را به جوش آورند تا زمینههای روانیِ فشار بر دو طرف برای درگیر شدن مذهبی آماده شود.
رمز عملیات دشمن برای تحریک ایران به جنگ این است که شیعه شیعه است چه در سوریه و یمن و چه در افغانستان! چرا از شیعیان افغانستان دفاع نمیکنید؟ شیعیان مظلوم افغانی را غرق در خون رها کردید و هزار جور عبارات تحریککننده دیگر.
یکی از رفقای عزیز امروز نوشته بود که «برای دفاع از گنبد و ضریح رفتید سوریه و حالا برای دفاع از انسان مظلوم کاری نمیکنید!» خود این بزرگوار بهتر از بنده میداند که ماجرای ایران در سوریه ربطی به حرم ندارد و مسئله داعش در سوریه بزرگتر از این حرفهاست. اگر مسئله حرم بود ایران در عرض چند دقیقه تضمینی از عربستان و آمریکا میگرفت که داعش کاری به حرم حضرت زینب(س) نداشته باشد.
داعش هم میگفت چشم و ایران از سوریه بیرون میرفت! واقعاً این برادر عزیز تصور میکند ایران برای دفاع از حرم در سوریه بود؟؟ نه برادر جان! نه داعش هدف اصلیاش تخریب حرم و گنبد است و نه ایران هدف اصلیاش حفظ حرم و عتبات است. چرا پیچیدهترین مقولات استراتژیک را اینگونه سادهلوحانه جلوه میدهیم؟
به هر حال مراقب باشیم چه میکنیم. پازل دشمنان را بشناسیم. متهم کردن جمهوری اسلامی به کوتاهی در دفاع از شیعیان اگر با علم و آگاهی از خطرهای چنین کارهایی باشد در این لحظه از بزرگترین خیانتهاست. زبان و قلم در روز قیامت بازخواست خواهند شد.
جمهوری اسلامی باید بدور از درشتگویی و برخورد و تهدید برای برقراری امنیت در افغانستان روابط خود را با دولت حاکم بیشتر کند و همه امکانات خود را برای برقراری صلح و آرامش در آنجا به کار بگیرد. از رهگذر چنین اقداماتی است که میتواند از برادران افغان از هر مذهبی که باشند حمایت کند. جان انسانها و مسلمانان حرمت دارد. جان شیعی از سنی حرمت بیشتری ندارد. همه انسانهای مظلوم مانند هم و به اندازه هم باید حمایت شوند. مذهبگرایی در کمک به مظلوم چهره قبیح برخی از ما و سیاستهای ماست. جمهوری اسلامی از تله خطرناک مذهبگرایی بیرون باشد.