به گزارش ایکنا، نشست «علم امام از نگاه اندیشمندان معاصر» ظهر امروز هجدهم بهمن با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن نادم، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در دانشگاه ادیان و مذاهب، برگزار شد.
متن سخنان نادم را در ادامه میخوانید؛
بحث علم امام از نظر همه علمای امامیه و حتی علمای غیرامامیه قابل توجه بوده ولی در رابطه با کمّ و کیف آن اختلاف نظر بوده است. این امر ناشی از روایات ماست، چون روایات در این زمینه متفاوت و در خیلی مباحث متناقضنماست. همچنین در رابطه با کمّ و کیف علم امام بین محدثان و متکلمان از قدیم اختلاف نظر وجود داشت، گویا همین دو رویکرد در طول تاریخ ادامه داشت. البته با توسعه علوم مقداری رویکردهای جدیدتری در بحث علم امام شکل گرفت و در دوره معاصر بروز یافت. شاید از قرن ششم و هفتم به بعد، که بحث عرفان شیعی مطرح میشود، نگاه علما به علم امام در اثر مبانی عرفانی متفاوت میشود، ولی بروز نگاههای متفاوت در دوره معاصر است.
بیشترین آثاری که در رابطه با علم امام نوشته شده برای یکی دو قرن اخیر است و اوج آن بعد از کتاب شهید جاوید صالحی نجفآبادی است. قبلاً دو رویکرد محدثان و متکلمان را داشتیم که تا دوره معاصر رسید، ولی امروز دو جریان ادعا دارند در ادامه خط کلامی مدرسه بغداد حرکت میکنند و علم امام را مانند شیخ مفید و سیدمرتضی تحلیل میکنند، یعنی معتقدند رویکردشان رویکرد متکلمان مدرسه بغداد است، ولی اگر با دقت نظر بررسی کنیم، میبینیم با نگاه مدرسه بغداد متفاوت است، چون آنها علم غیب را انکار نکردند و به روایات علم غیب امام توجه ویژه کردند.
به همین دلیل روایاتی که درباره کیفیت علم امام مطرح بود در منابع حدیثی مدرسه بغداد زیاد مشاهده میشود. بسیاری از روایات از سوی این افراد از نظر سند مورد خدشه قرار گرفته و مورد قبول مدعیان پیروی از مکتب بغداد نیست. مثلاً علامه فضل الله میگوید که ما همان نظر مدرسه بغداد را قبول داریم ولی نگاهش در موارد بسیاری با نگاه آنها تفاوت دارد و خیلی از روایاتی را که در مدرسه بغداد مورد توجه بود خدشهدار کرد، این یک رویکرد است. در مقابل، رویکرد محدثان هم ادامه یافته است. این دو رویکرد در محدودیت علم امام بیشتر صحبت میکنند. نکته دیگر اینکه کسانی که امروز به علم امام میپردازند، توجهشان به کمیت علم امام است و کیفیت کمتر مورد بحث قرار میگیرد. به عبارت دیگر بحثهایی که در دوره معاصر بین علما میبینیم بیشتر به کمیت علم امام تعلق دارد.
چند رویکرد جدید را که پیشینه داشتند و الان مجدداً بروز یافتند یا جدید هستند مطرح میکنیم. یکی رویکرد فلسفی است. رویکرد فلسفی از زمان خواجه نصیر مطرح بوده، ولی نتیجهای که از این نگاه گرفته میشد همان نگاهی است که در روایات آمده و محدثان میگویند چیزی بر آن افزوده نمیشود. این جریان وجود داشت تا وقتی به فلسفه متعالیه میرسیم. از نظر حکمت متعالیه، امام انسانی کامل است و چنین انسانی تجلی تمام اوصاف الهی خواهد بود. یکی از اوصاف علم خداست و علم خدا در انسان کامل تجلی پیدا کرد. لذا طبق این نگاه دایره علم توسعه پیدا میکند، حتی فراتر از چیزی که در روایات آمده است. اینجا اختلاف میان علما شروع میشود. میتوان اسم این رویکرد را مطلقگرا گذاشت، چون علم امام را مطلق در نظر گرفتند. انسان کامل که از آن تعبیر به امام میشود چنین وضعیتی دارد که تمام اوصاف الهی در او تجلی کرده و علم امام هم تجلی علم الهی است و تنها تفاوتش در واجب و ممکن بودن است والا علم علم خدا محسوب میشود. ما در میان پیروان مکتب صدرا دو نوع برخورد با علم امام میبینیم. به عنوان مثال آیتالله مصباح یزدی با اینکه با رویکرد فلسفه پیش میآید، نگاهش نزدیک به نگاه متکلمان و محدثان است و معنای مطلق از بحث علم امام اراده نمیکند و در این وادی که امام تجلی اسما و صفات الهی است نمیروند.
در مقابل فلاسفه، رویکرد دیگری به نام رویکرد تاریخی وجود دارد که برای دوره معاصر است. من این رویکرد تاریخی را به سه بخش تقسیم کردم؛ رویکرد کلامی ـ تاریخی مثل رویکرد صالحی نجف آبادی، رویکرد تاریخی ـ کلامی مثل مدرسی طباطبایی و رویکرد تاریخی صرف. به همین ترتیبی که ذکر کردم، علم امام با رویکرد کلامی ـ تاریخی محدود میشود و به رویکرد دوم که میرسد محدودتر میشود و به رویکرد سوم که میرسد محدود محدود و کاملاً مضیق میشود. این سه نوع برخورد با علم امام در مقابل رویکرد فلاسفه مطرح شده است. رویکرد تاریخی در مقابل رویکرد فلسفی مطلقگرا و محدثینی قرار دارد که دایره علم امام را توسعه دادند. رویکرد دیگری هم در دوره معاصر است که از آن به رویکرد حدیثستیزان تعبیر میکنم. آنها به طور کامل علم امام و روایات را کنار میگذراند. پس رویکرد محدثین و متکلمان ادامه یافت و رویکرد عرفانی و فلسفی هم بروز یافت و رویکردهای کلامی و تاریخی هم در دوره ما بروز دارند. یک رویکرد هم رویکرد حدیثستیزانه و تجدیدنظرطلب است که اقوالش متفاوت است، ولی در کل میتوانیم آنها را در یک مجموعه قرار دهیم. رویکرد دیگر رویکرد عبدالکریم سروش است که کلا علم امام را زیر سؤال برد.
انتهای پیام