بی‌اعتمادی مردم و ارتش عامل سقوط دولت مرکزی افغانستان بود
کد خبر: 3992585
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۴
یک استاد دانشگاه بیان کرد:

بی‌اعتمادی مردم و ارتش عامل سقوط دولت مرکزی افغانستان بود

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: دولت مرکزی افغانستان نتوانست در بدنه ارتش و جامعه این کشور وفاداری نسبت به خود ایجاد کند و تلقی عمومی، فساد و چپاول مقامات دولتی بود، در نتیجه ارتش این کشور در برابر طالبان به زانو درآمد و مردم نیز فرصتی برای مقاومت پیدا نکردند.

بی‌اعتمادی مردم و ارتش عامل سقوط دولت مرکزی افغانستان بود

علی امیدی، عضو هیئت علمی گروه روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان، در خصوص سقوط دولت افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت، اظهار کرد: ارتش افغانستان از لحاظ ساختاری، به پوشش اطلاعاتی، هوایی و نظامی ناتو و ارتش آمریکا در این کشور وابسته بود و وقتی قرار شد نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند، ارتش این کشور احساس فلج بودن کرد و با وجود اینکه حدود 80 میلیارد دلار صرف بازسازی آن شده بود، ولی به ارتشی خودبنیاد تبدیل نشد و وقتی با چنین وضعیتی مواجه شد، سریعاً شکست خورد.

وی افزود: طالبان یک گروه سلفی بنیادگرا و مدعی تغییر است و در میدان مبارزه، از استراتژی حمله رعدآسا و رعب‌آور استفاده می‌کند. بنابراین، یک ارتش متعارف در برابر یک نیروی نامتعارف و انتحاری که چیزی برای از دست دادن ندارد و در هر صورت خود را پیروز می‌داند، احساس ضعف می‌کند. در نتیجه، ارتش افغانستان از قبل میدان را واگذار کرد و خنثی شد. ضمن اینکه دولت مرکزی افغانستان با توجه به موزائیک قومی و قبیله‌ای این کشور نتوانست در بدنه ارتش افغانستان وفاداری ایجاد کند و یک ارتش ناسیونالیست و وفادار به دولت مرکزی به‌وجود آورد. در نتیجه، نیروهای ارتش با خود می‌گفتند برای چه کشته شویم و برای چه کسی بجنگیم؟ این سؤال بزرگی بود که پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آن نداشتند و لذا، میدان را از دست دادند.

عضو هیئت علمی گروه روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان اضافه کرد: در میان مردم افغانستان این تلقی وجود داشت که مقامات دولت مرکزی فاسد هستند و بعد از فرار اشرف غنی، این شایعه در میان مردم رواج پیدا کرد که وی پول زیادی با خود برده است، یعنی کارش این بود که چپاول کند و برود. البته این ادعا راستی‌آزمایی نشده است و به‌عنوان کارشناس نمی‌توانیم آن را تأیید کنیم، ولی به هر حال، پنداشت و تلقی عمومی نیز مهم است و مردم افغانستان و بدنه ارتش این کشور چنین پنداشتی از مقامات دولت داشتند.

امیدی ادامه داد: آخرین دلیلی که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد، خستگی مردم افغانستان از 40 سال جنگ و آوارگی است و نگاه برخی نخبگان و مردم این کشور این بود که میدان را در اختیار طالبان قرار دهند. به هر حال، بعد از 11 سپتامبر و اشغال افغانستان، ناامنی و بحران و جنگ داخلی در این کشور ادامه پیدا کرد، به‌خصوص انفجارهای تروریستی وحشتناکی اتفاق افتاد و مردم از این وضعیت خسته شده بودند و با خود گفتند اگر میدان در اختیار طالبان قرار گیرد، شاید اوضاع بهتر شود.

وی بیان کرد: با این گزاره موافق نیستم که آمریکا دست طالبان را برای پیشروی باز گذاشت، ولی تحلیل آمریکا اشتباه بود و فکر نمی‌کرد ارتش افغانستان این‌قدر سریع به زانو دربیاید، بلکه تصور می‌کرد ارتش افغانستان شهرهای اصلی را در اختیار خواهد داشت و طالبان مناطق دیگر را، چون مذاکرات صلح با طالبان نتیجه نداد و یکی از دلایل آن این بود که دولت اشرف غنی نمی‌خواست به طالبان امتیاز دهد و در این خصوص مقاومت می‌کرد. آمریکا چنین رویکردی داشت که طالبان یک سری مناطق را در اختیار بگیرد، تا دولت مرکزی مجبور به دادن امتیاز شود، ولی اینکه بگوییم آمریکا دست طالبان را باز گذاشت تا هر کاری می‌خواهد انجام دهد، تحلیل درستی نیست، چون در این صورت توازن و چانه‌زنی میان طالبان و نیروهای مخالفش به هم می‌خورد و اکنون طالبان دست برتر را در چانه‌زنی و آینده افغانستان خواهد داشت. نکته دیگر در رد این فرضیه، مخدوش شدن چهره آمریکاست. بسیاری از متحدان و مقامات اسبق و حال حاضر آمریکا از نحوه خروج نیروهای این کشور از افغانستان انتقاد کردند، مثل اینکه 20 سال جنگ و اشغال نتیجه‌ای نداشته است. به هر حال، آمریکا چنین پیش‌بینی از تحولات افغانستان نداشت و این عدم پیش‌بینی در سخنان جو بایدن نیز هویدا بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: مردم افغانستان فرصتی برای مقاومت در برابر طالبان پیدا نکردند و شهرهای بزرگی مثل هرات و قندهار طی حمله‌ای سریع به تصرف درآمدند و زمان بسیار محدودی وجود داشت، برای اینکه جنبش مقاومتی شکل بگیرد. به هر حال، تحلیلی که درباره ارتش افغانستان به آن اشاره کردیم، تاحدودی درباره مردم افغانستان نیز می‌تواند صادق باشد. از طرف دیگر، کسی که بتواند رهبری و سازماندهی یک جنبش مقاومتی را به عهده بگیرد وجود نداشت، هر چند احمد مسعود یک‌سری اقدامات اولیه بعد از اشغال کابل انجام داد. ضمن اینکه مردم افغانستان به امنیت نسبی که آمریکا در این کشور ایجاد کرده بود، عادت کرده بودند. در نتیجه، مجال داده نشد تا جنبش مقاومت شکل بگیرد. البته اگر طالبان در آینده به وعده‌های خود پایبند نباشد و همان سیاست قبل از سال 2001 را دنبال کند، به احتمال زیاد جنبش مقاومت شکل می‌گیرد.

وی به چند سال حضور آمریکا در افغانستان اشاره کرد و گفت: در این زمینه دو دیگاه وجود دارد، به‌گونه‌ای که بخشی از مردم افغانستان معتقدند تا زمانی که نیروهای آمریکایی در این کشور حضور داشتند، امنیت نسبی حاکم بود و در واقع، آمریکا را یک منجی می‌دانستند که آنها را از شر طالبان در سال 2001 نجات داده است و از طرف دیگر، بازسازی نظام سیاسی افغانستان و تشکیل نظام جمهوری در این کشور را تا حد زیادی مرهون اشغال و نفوذ آمریکا تلقی می‌کنند. در عین حال، بخش دیگری از مردم افغانستان به‌خصوص پشتون‌ها دلیل جنگ و خونریزی در این کشور را تداوم اشغالگری آمریکا می‌دانند و معتقدند اگر این اشغال زود پایان می‌یافت، این وضعیت نیز ادامه پیدا نمی‌کرد. در نتیجه، دیدگاه متکثری در میان جامعه افغانستان نسبت به حضور آمریکا در این کشور وجود دارد.

وی افزود: در داخل آمریکا نیز نگاه‌ها متفاوت است؛ عده‌ای از مردم این کشور از سخنان بایدن قانع شدند که برای همیشه نمی‌توان در افغانستان ماند و هر گاه این کشور دوباره ملجأ و پناهگاه تروریسم شد، آمریکا می‌تواند مجدداً دخالت کند و هیچ مانعی برای حضور مجدد این کشور در افغانستان وجود ندارد. در نتیجه، هزینه کردن در افغانستان یک چاه ویل است و آمریکا موظف به ساختن دولت ملت مدرن در این کشور نیست، بلکه وارد این کشور شد تا تهدید تروریستی موجود علیه خود را برطرف کند و اگر دوباره این خطر به‌وجود بیاید، مجدداً حضور پیدا خواهد کرد. البته طرفداران ترامپ معتقدند که آمریکا شکست خورده و مفتضحانه از افغانستان خارج شده است.

امیدی تصریح کرد: در علم فیزیک و نجوم، نظریه‌ای با عنوان تئوری آشوب وجود دارد که بر اساس آن، برخی تغییر و تحولات نجومی در یک نگاه و بازه زمانی محدود آشوبناک به نظر می‌رسد، مانند اینکه هیچ قانون و نظمی بر آنها حاکم نیست، ولی اگر قضایا را در بازه زمانی بلندمدت و بستر بزرگتر ببینیم، متوجه می‌شویم که این پدیده‌های به ظاهر آشوبناک تحت یک سری قوانین هدایت می‌شوند و در واقع، این بی‌نظمی و آشوب نیز تابع قانون و نظم است.

وی ادامه داد: اگر این تئوری را درباره پدیده‌های اجتماعی نیز به کار بگیریم، باید گفت اگر برخی حوادث را در یک بازه زمانی کوتاه بررسی کنیم، ممکن است آشوبناک و پر هرج و مرج به نظر برسد، ولی اگر در بازه زمانی بلندمدت و ساختار بزرگتری دیده شود، شاید به نظم و خیر منجر شود. این تئوری را درباره افغانستان نیز می‌توان کم‌وبیش به کار برد. این کشور 40 سال هرج و مرج و بی‌نظمی و آشوب داشت، طالبان از قدرت محروم شد و مدعی بود که می‌تواند مدینه فاضله‌ای در افغانستان محقق کند. بنابراین، به نظر می‌رسد اگر این گروه به قدرت دست پیدا کند، از حالت مبارز خارج و با مشکلات و پیچیدگی‌های مربوط به حکومتداری مواجه می‌شود و باید پاسخگو باشد. از طرف دیگر، اپوزیسیونی مثل طالبان دیگر در افغانستان وجود نخواهد داشت که عملیات تروریستی و انتحاری انجام دهد و اگر طالبان مجبور به تحقق وعده‌های خود شود و مثل 20 سال پیش نباشد، بر اساس تئوری آشوب می‌توان گفت افغانستان آینده بهتری خواهد داشت.

انتهای پیام
captcha