شرح مختصری از زندگینامه امام محمد تقی(ع)
کد خبر: 3587704
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۹

شرح مختصری از زندگینامه امام محمد تقی(ع)

گروه معارف: به‌مناسبت ولادت با سعادت امام محمد تقی(ع) به قسمتی از زندگینامه آن امام بزرگوار می‌پردازیم.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اردبیل، امروز شنبه 19فروردین ماه 1396ه.ش، برابر با دهم رجب 1438ه.ق و مصادف با سالروز ولادت با سعادت امام محمد تقی(ع) می‌باشد.
تولد و سال‌های اولیه زندگی امام محمد تقی(ع)
محمد(بن علی) معروف به جواد و تقی، همچنین ابن الرضا (پسر رضا) خوانده می‌شد. پدرش او را ابوجعفر خطاب می‌کرد؛ و برای اینکه با محمد باقر، امام پنجم، که او هم ابوجعفر نامیده می‌شد اشتباه نشود، تاریخ نویسان جواد را ابوجعفر ثانی می‌نامیدند. جواد در مدینه به دنیا آمد و به نوشته شیخ کلینی، مادرش کنیزی از نوبیا در شمال آفریقا به نام حبیبه بود. با این حال برخی او را خیزران، از امپراتوری روم شرقی می‌دانند و برخی دیگر او را از خانواده ماریه، همسر پیامبر اسلام می‌دانند. پدر جواد عادت داشت به اصحابش یادآوری کند که صاحب فرزندی خواهد شد که بعد از او عهده دار منصب امامت خواهد شد. با این حال زمان زیادی گذشت تا شیعیان فرزند مذکور را با چشم خودشان ببینند. جواد که تنها فرزند پدرش بود تنها چهار سال داشت وقتی پدرش مجبور شد او را در مدینه تنها گذاشته، برای بر عهده گرفتن مقام جانشینی که مأمون برایش تدارک دیده بود، عازم سفر به خراسان شود. شیعیان عادت داشتند از رضا بپرسند آیا اگر برای او اتفاقی بیفتد، پسری در آن سن خواهد توانست مسئولیت امامت و رهبری شیعه را بر عهده بگیرد؛ و رضا معمول بود داستان عیسی را برایشان نقل کند که حتی سن کمتری داشت وقتی که به مقام نبوت رسید.
جواد
محمد بن علی، به خاطر کرم و بخششی که نسبت به مردم داشت، جواد (بخشنده) خوانده می‌شد. حتی در سالهای اولیه زندگی، وقتی پدرش در خراسان بود، اصحابش او را از درب فرعی خانه خارج می‌کردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک گرد خانه اش تجمع می‌کردند. گفته می‌شود که پدرش، رضا، با شنیدن این خبر نامه‌ای از خراسان برایش فرستاد تا به او سفارش کند تا به حرف کسانی که به او می‌گویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد؛ که این بخاطر خست آنهاست که می‌ترسند از او خیری به دیگران برسد. رضا در این نامه به پسرش سفارش کرده بود که: «هر وقت می‌خواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچ‌کس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. از عموها یا دایی‌هایت اگر کسی نیازی داشت، کمتر از پنجاه دینار به او نده، و می‌توانی بیشتر ببخشی اگر بخواهی؛ و از عمه‌ها و خاله‌هایت اگر کسی درخواستی داشت، کمتر از بیست و پنج دینار به او نده و می‌توانی بیشتر ببخشی اگر بخواهی.»
امامت
محمد جواد که تقی (پرهیزکار) هم نامیده می‌شود، نه سال و به روایتی هفت سال داشت وقتی پدرش در خراسان درگذشت، و بنا به اعتقاد شیعه، به امر خداوند و به حکم پدرش، عهده دار مقام امامت شد. این نخستین بار بود که در تشیع امامی شخص بالغی برای تصدی منصب امامت حاضر نبود. دور نمای یک امام نابالغ حیرت گسترده‌ای در جامعه به وجود آورد و بحث مفصلی در این خصوص که بلوغ شرط لازم برای امامت هست یا نه درگرفت. غیر امامی‌ها که برای کسب مواهب دربار عباسی تظاهر به حمایت از علی الرضا می‌کردند به گروه‌های ابتدایی خود برگشتند و آن امامی‌هایی که تصور می‌کردند این که یک کودک بتواند امام شود غیرقابل تصور است یا از احمد بن موسی برادر علی الرضا پیروی کردند (احمدیه) یا به این باور روی آوردند که امامت با موسی الکاظم خاتمه یافته (واقفیه). پس از مرگ علی الرضا هشتاد تن از هواداران اصلی او در بغداد در خانه عبدالرحمن بن الحجاج، از اصحاب ممتاز امامان صادق، کاظم و رضا جمع شدند. آنان در آنجا تصمیم گرفتند که فرزند رضا شایسته امامت است. حامیان محمد الجواد استدلال کردند که در قرآن عیسی در گهواره سخن گفته و حتی در کودکی به او وحی شده و بدین ترتیب با امامی که کودک است مخالفتی وجود ندارد. هنوز در بین امامی‌ها بر سر این که امام نابالغ در همهٔ جنبه‌ها با امام بالغ برابر هست یا نه عدم موافقت وجود داشت هصوصل در این خصوص که دانش او از منابع عادی نظیر معلمین و کتب حاصل شده یا از منابع فراطبیعی چون فرشتگان. موضعی که غالب شد این بود که امامان بالغ و کودک در همه جوانب از جمله منبع فراطبیعی دانششان برابرند.
با وجود سن کم، اما، جواد کودکانه رفتار نمی‌کرد. دانش و صلاحیت او را معمولاً با عیسی بن مریم مقایسه می‌کنند که با وجود خردسالی به مقام رسالت رسیده بود. (قرآن 5:110) مأمون علاقه بسیاری به محمد الجواد ابراز می‌کرد. اولین برخورد مأمون با جواد، به گونه‌ای که در منابع شیعی ثبت شده است، جالب توجه است. روایت شده است که وقتی مأمون با پرنده‌های شکاری اش برای شکار از شهر خارج شده بود، از جاده‌ای می‌گذشت که تعدادی کودک از جمله جواد در آن مشغول بازی بودند. وقتی مأمون و همراهانش با اسب به آنها نزدیک شدند، همهٔ بچه‌ها به جز جواد، که همان‌جا ثابت ایستاده بود، پا به فرار گذاشتند. این حرکتِ جواد، تعجب مأمون را برانگیخت. کالسکه‌اش را کنارش نگه داشت تا بپرسد چرا مثل بقیه فرار نکرده است. جواد پاسخ داد: «جاده آنقدر تنگ نیست که جا برای عبور تو نباشد؛ و گناهی مرتکب نشدم که از تو بترسم؛ و گمان نمی‌کنم از آن دسته آدمها باشی که بی تقصیر به کسی آسیب بزنی، پس دلیلی برای فرار ندارم.» خلیفه از این جواب خوشش آمد. پس از اینکه کمی از او فاصله گرفت، یکی از بازهای شکاری‌اش، ماهی ای کوچک برایش آورد. مأمون ماهی را در دست پنهان کرده، به سمت جواد که هنوز آنجا ایستاده بود برگشته، از او خواست حدس بزند چه در دست پنهان دارد. جواد پاسخ داد: «خالق موجودات زنده ماهی کوچکی در دریا خلق کرده تا باز پادشاهان آنرا شکار کند و خلفا بوسیله آن اولاد پیغمبر را امتحان کنند.» مأمون که از این پاسخ به وجد آمده بود از خاندانش پرسید و جواد پاسخش را داد. مدت زیادی از این اتفاق نگذشت که مأمون گردهمایی بزرگی ترتیب داد که در آن انواع سوالات از جواد پرسیده شد، که پاسخ‌های جواد همه را به شگفتی واداشت. بعد از آن مأمون رسماً اعلام کرد که دخترش را به ازدواج جواد درآورده است.
عناصر ضد علوی در دربار عباسی از این ازدواج ناراضی بودند. مخالفین ازدواج یحیی بن اکثم را تحریک به مناظره با جواد کردند تا او را تحقیر کنند. یحیی بن اکثم، قاضی القضاتِ امپراطوری عباسی، که در این گردهمایی حضور داشت، مشتاق بود تا امام را در حضور مأمون عباسی به چالش بکشد، پس پرسید: "کفارهٔ گناه کسی که در لباس احرام حیوانی را شکار کند چیست؟" که جواد قبل از پاسخ، سوالهایی پرسید که باعث شگفتی کسانی که مخالف ازدواج او با دختر مأمون بودند شد. از قبیل اینکه: "آیا شکار در خارج از منطقه احرام بوده یا در داخل آن؛ آیا شکارچی از گناهش آگاه بوده یا از روی جهل مرتکب شده؛ آیا شکارچی به عمد شکار را کشته یا از روی اشتباه؛ آیا شکارچی آزاد است یا بنده، بالغ بوده یا نابالغ، برای اولین بار مرتکب شده یا قبلا هم انجام داده؛ شکار، پرنده بوده یا چیز دیگری، کوچک بوده یا بزرگ، آیا فرد خاطی از گناهش پشیمان است یا بر آن اصرار دارد، آیا شکارش را مخفیانه، در شب کشته، یا در روشنایی روز و در ملا عام؛ آیا شکارچی در لباس احرام حج بوده یا عمره؟..." گردهمایی مشابهی در مدینه برگزار شد با حضور افراد برجسته زیادی که از سراسر سرزمین‌های اسلامی به سفر حج آمده بودند (و در شک بودند که جواد با وجود سن کم، امام باشد) برگزار شد که گفته می‌شود چنان باعث حیرت آنها شد که تمام شک آنها از بین رفت. همچنین شیخ کلینی روایت می‌کند که مشاورین حرم به او آزمونی دادند که چندین روز طول کشید و جواد در آن به سی هزار سؤالی که از او پرسیده شد، پاسخ داد. همچنین نقل شده است که در مناظره با ابن ابی‌داود، معتصم حکم فقهی صادر شده از جواد را به دلیل استدلال قرآنی او بر حکم فقهی ابن ابی‌داود ترجیح داده و دستور به اجرای آن داد.
ازدواج و زندگی در دوران خلفای عباسی
به نوشته منابع شیعه، وقتی مأمون علی بن موسی الرضا را مسموم کرد،پسرش، جواد، را از مدینه به بغداد فراخواند تا، به رغم مخالفت عباسیان، دخترش، ام فضل، را به ازدواج او درآورد. به نوشتهٔ یعقوبی، مأمون صد هزار درهم به تازه داماد بخشید و اظهار داشت که دوست دارد در سلسله اولاد پیغمبر و علی بن ابیطالب، نقش پدربزرگ برایش ثبت شود. امام بعدی، اما، پسر ام فضل، دختر مأمون، نبود. او از سمانه که برده‌ای بربر از مغرب در شمال آفریقا بود، متولد شد. با این وجود مأمون علاقه و احترام خود را به شیعه و جواد حفظ کرد. جواد معمول بود به قصر مأمون برود تا با علمایی که گهگاهی به آنجا مراجعه می‌کردند مباحثه کند. پس از زندگی هشت ساله در بغداد، جواد به همراه‌ام فضل به مدینه برگشت. در مدینه روابطش با همسرش شکراب شد به این دلیل که‌ام فضل صاحب فرزند نمی‌شد و جواد با کنیزی به نام سمانه ازدواج کرده بود. سمانه برایش پسری به دنیا آورد که بعدها، به عنوان امام دهم، جانشین جواد شد. ام فضل همچنان سرناسازگاری داشت تا اینکه بعد از مرگ مأمون در سال ۸۳۳اوضاع بدتر هم شد. معتصم جانشین مأمون، که از جواد خوشش نمی‌آمد در سال ۸۳۵او را به بغداد فرا خواند. جواد، هادی را با مادرش، سمانه، در مدینه تنها گذاشت و عازم بغداد شد. جایی که قبل از اینکه، به نوشته برخی مورخین توسط ام فضل مسموم شود، یک سال دیگر هم زندگی کرد.
اصحاب
جواد با وجود فشارهای حاکمان بنی‌عباس، اصحاب و شاگردان زیادی تربیت کرد که نام آن‌ها در برخی کتب شیعه در حدود ۲۶۰ نفر ذکر شده که عبدالعظیم حسنی، ابوهاشم جعفری، ابراهیم بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، دعبل خزاعی، حسن بن محبوب سراد کوفی، اسماعیل بن بزیع و صفوان بن یحیی از معروف‌ترینشان هستند.
به دلیل گسترش جمعیت شیعه تا شرق مراکز سنتی آن در عراق و عربستان در این دوره، و نیز به دلیل سن کم محمد در اوایل امامتش، نقش وکیل در نظارت امور روزانه امامی‌ها در دوره امامت او به طرز شایان توجهی افزایش یافت. امام تماس فعال خود با پیروانش را از طریق نامه نگاری حفظ می‌کرد، در یکی از احادیث شیعه پدرش او را به خاطر نگاشتن نامه‌های «بسیار زیبا» در زمانی که او هنوز پسری جوان بود ستوده است. نامه‌های او موضوعات گسترده‌ای را در بر می‌گرفت اما عموماً پاسخ‌هایی به سوالات فقهی، خصوصاً دربارهٔ مسایل شخصی ازدواج، طلاق، و ارث بود. علمای امامی کرامات گسترده و دانش وسیع نامکشوفات را به محمد الجواد نسبت داده و همچنین او را نویسنده مواعظ و حکم می‌دانند.
captcha