جای خالی آیات نفی اجبار در فقه
کد خبر: 4091567
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۲
حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی بیان کرد:

جای خالی آیات نفی اجبار در فقه

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی ضمن اشاره به آیات متعددی که وظیفه پیامبر(ص) را ابلاغ پیام می‌داند تصریح کرد: پیامبر(ص) نه در اصول و نه در فروع، نه در احکام الهی و نه در احکام ولایی مردم را وادار به اجبار و اکراه نمی‌کرد.

به گزارش ایکنا، نشست «رسالت پیامبر(ص) تبلیغ بدون زور و اجبار» روز گذشته 20 مهرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

به مناسبت وفات پیامبر(ص) مطلبی از قرآن در جلسه‌ای مطرح کردم و چون بحث، بحث مهمی است و هنوز به نحو شایسته‌ای مورد تحقیق قرار نگرفته با اشاره به سابقه بحث در این جلسه آن بحث را تکمیل می‌کنم. مسئله‌ای که مطرح است این است که از آیات قرآن استفاده می‌شود که پیامبر(ص) رسالتی غیر از تبلیغ ندارد. ولی اینکه مردم بپذیرند یا نپذیرند بستگی به خودشان دارند. پیامبر(ص) دینداری را بر مردم تحمیل نکرد و از ابزار زور و فشار استفاده نکرد. آیاتی که در این زمینه در قرآن است بسیار زیاد است.

یک دسته از این آیات مضمونش این است که پیامبر(ص) وظیفه‌ای جز تبلیغ ندارد. دسته دوم آیاتی است که رسالت پیامبر(ص) را در تبلیغ حصر می‌کند. خصوصیت دسته دوم این است که هم لسانش حصر است و هم متفرع بر تولی و اعراض است یعنی اگر مردم اعراض کردند، مسئولیت پیامبر پایان یافته است. دسته سوم آیاتی است که می‌گوید مشیت الهی به این تعلق گرفته که مردم آزادانه ایمان بیاورند. دسته چهارم مضمونش این است مردم بر اساس ایمان و اختیار خودشان ایمان بیاورند. در جلسه پیشین من این آیات را با تفصیل بیشتر خواندم.

متاسفانه این دسته از آیات که در قرآن زیاد است مورد توجه کافی در بین علمای ما نبوده است. در فقه ما که اصلا وارد نشده است. هیچ کدام از این آیات در هیچ کتاب فقهی اصلا مورد توجه و استناد نیست. فقه که می‌خواهد روش عملی دینداری را نشان دهد، باید ابتدا توضیح دهد با استفاده از چه ابزاری می‌خواهیم مردم را دیندار کنیم. این نیازمند این است یک کار جدی صورت بگیرد.

بحث امروز این است که این آیات را به لحاظ مضمون چگونه باید تحلیل کرد. سه تحلیل درباره این آیات ارائه می‌شود. تحلیل اول این است که این آیات مکی است نه مدنی. رسالت پیامبر(ص) در مکه فقط تبلیغ و تبشیر و انذار بود ولی در مدینه مسئولیت دیگری بر عهده‌اش آمد و این آیات منسوخ شد. نگاه دوم این است که این آیات مربوط به اصل پذیرش اسلام است، یعنی پیامبر(ص) مردم را مجبور به مسلمان شدن نمی‌کند. قبول اسلام اختیاری است، ولی وقتی مردم مسلمان شدند، التزام به احکام اسلامی لازم است. مثلا شما آزادید وارد کشوری بشوید یا نشوید ولی وقتی وارد شدید، یعنی قوانین آنجا را پذیرفتید. پس ما باید میان این دو حوزه تفکیک کنیم.

تفسیر سوم این است که باید میان آنچه دستورات الهی است و آنچه احکام صادره از پیامبر(ص) است و جنبه حکومتی دارد تفکیک کرد. آنچه خدا مقرر کرده است به اراده و انتخاب خود مردم بستگی دارد، اما وقتی حکومت، حکومت دینی بود، دستوراتی که در حکومت دینی صادر می‌شود، غیر قابل تخلف است. مثلا اگر پیامبر(ص) دستور داد مسلمانان در یک جایی اجتماع پیدا کنند، این دستور حکومتی است و مردم باید اطاعت کنند. اگر ما به این آیات مراجعه کنیم می‌فهمیم هیچ کدام از این تفاسیر قابل قبول نیست، چون این وجوه تفصیل است. در مورد تفصیل اول باید بگوییم ما در قرآن کریم در سور مکی این آیات را داریم، در سور مدنی هم این آیات را داریم. پس این تفسیر تفسیر درستی نیست ولو اینکه از برخی مفسرین نقل شده است.

در مورد تفسیر دوم باید عرض کنیم استناد به این نظر خصوص در مسئله حجاب زیاد است. این سخن یک مبنایی دارد که با مبنایی که اکثر فقها قائل هستند سازگار نیست. اکثر فقها جهاد ابتدایی را قبول دارند و آن را جهاد برای وادار کردن به اسلام می‌دانند. این تفسیر با مبنای فقها درباره جهاد ابتدایی ناسازگار است.

اجبار، نه در اصول دین و نه فروع دین

آیا این تفسیر با خود آیات سازگار هست یا نه. برخی آیات با این تفسیر مناسب است به این معنا که از این آیات استفاده می‌شود در دعوت به اسلام نمی‌شود از ابزار زور استفاده کرد: «وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ»، ولی ما آیاتی داریم که مربوط به فروع هم می‌شود، مثل آیه 92 سوره مائده که می‌فرماید: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»، آیه قبل از این آیه می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» که نشان می‌دهد آیه درباره تحریم خمر و قماربازی است که مربوط به فروع است.

حتی اگر سیاق را کنار بگذاریم صدر آیه 92 مطلب را اثبات می‌کند چون می‌فرماید: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» به چه کسی می‌گویند از خدا و رسول تبعیت کن، کسی که مسلمان شده است. آیه می‌فرماید مسلمانان، اگر از خدا و پیامبر اطاعت نکنید، بدانید پیامبر ما کاری به کار شما ندارد. پس این آیه تفصیل دوم را نفی می‌کند و حتی تفصیل سوم را هم نفی می‌کند، چون این آیه مربوط به فرمان‌های حکومتی پیامبر(ص) هم هست چون می‌فرماید: «وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ». باز آیه دیگری می‌فرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا». در قرآن رویگردانی از فرمان پیامبر(ص) مکرر مطرح شده ولی به پیامبر(ص) گفته شده است اگر نافرمانی کردند با آنها کاری نداشته باش.

پس باید این تفصیلات را کنار بگذاریم. این آیات دلالت بر این می‌کند که پیامبر(ص) نه در اصول و نه در فروع، نه در احکام الهی و نه در احکام ولایی مردم را وادار به زور و اجبار و اکراه نمی‌کند. شاید سوال شود روایاتی که موید استفاده از زور در اجرای احکام است چگونه با این آیات سازگار است. این را در جلسه بعد بحث می‌کنیم.

انتهای پیام
captcha