شواهد باستان‌شناسی، گویای سیاست پیامبرزدایی بنی‌امیه
کد خبر: 4088447
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۱
مجتهدی بیان کرد:

شواهد باستان‌شناسی، گویای سیاست پیامبرزدایی بنی‌امیه

مهدی مجتهدی ضمن اشاره به جریان جدی حذف پیامبر(ص) و تقلیل جایگاه و عظمت ایشان در دوره بنی امیه، از این مسئله به عنوان یکی از عوامل نبود شواهد باستان‌شناسی از ذکر نام پیامبر(ص) در آثار بر جای مانده از شبهه جزیره عربستان یاد کرد.

به گزارش ایکنا، سیره‌نگاری پیامبر(ص) شاخه مهمی از تاریخ‌نگاری مسلمانان است که داده‌های بسیاری درباره نحوه زیست فردی و اجتماعی و اندیشه‌های رسول خدا(ص) در اختیار ما قرار می‌دهد. با این حال با مشاهده منابعی که در این حوزه تدوین یافته درمی‌یابیم گاهی چهره‌ای که سیره‌نویسان از پیامبر(ص) ترسیم می‌کنند با تصویری که قرآن کریم از آن حضرت معرفی می‌کند تفاوت دارد. برای یافتن پاسخ این سؤال با مهدی مجتهدی، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد هم‌صحبت شدیم.

مجتهدی در بخش اول این گفت‌وگو (سیاست پیامبرزدایی بنی‌امیه چگونه سیره‌نویسی را به محاق برد؟) ضمن اشاره به اینکه انگیزه نخستین سیره‌نویسان، تدوین سیره پیامبر(ص) به جهت الگوبرداری از ایشان نبوده است، توضیح داد که چگونه سیاست پیامبرزدایی بنی‌امیه بر روند سیره‌نویسی تاثیر گذاشت و آن را از مسیر خود منحرف کرد.

بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛

 

ایکنا ـ شما به تلاش اهل بیت(ع) برای شناساندن سیره واقعی پیامبر(ص) به عموم مردم اشاره کردید. لطفا نمونه‌هایی از این تلاش‌ها را ذکر کنید.

شواهد متعددی وجود دارد. به عنوان مثال وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شدند و برای اولین‌بار در کوفه نماز خواندند عده‌ای که پشت سر حضرت بودند و در نماز حضرت شرکت کردند، پس از پایان نماز به هم گفتند نماز رسول خدا(ص) را به یاد ما آورد؛ یعنی امیرالمومنین(ع) طوری نماز خواندند که تمام افرادی که پشت آن حضرت نماز خواندند تصریح کردند نماز خواندن امیرالمومنین(ع) دقیقا مانند نماز خواندن رسول خدا(ص) است.

اساسا وقتی شما می‌خواهید درباره یک شخصیتی تحقیق کنید مهمترین و بهترین منبع و معتبرترین منبع، خانواده و نزدیکان او هستند. سوال من این است آیا در میان اصحاب پیامبر(ص) کسی بیش از امیرالمومنین(ع) با پیامبر(ص) مانوس بوده است؟ از جهت تاریخی ایشان از ابتدای تولد با پیامبر(ص) ارتباط پیدا می‌کنند. از همان کودکی ایشان به خانه پیامبر(ص) می‌رفتند تا نهایتا پیامبر(ص) تکفل ایشان را قبول کردند. هنگام رحلت پیامبر(ص) هم ایشان سر را بر سینه امیرالمومنین(ع) گذاشته بودند و به تعبیر خود امیرالمومنین(ع) هزار باب علم بر سینه من باز شد که از هر دری هزار در دیگر باز می‌شد. ما فقط می‌توانیم هزار را در هزار ضرب کنیم، ولی درباره اینکه هر باب علم چه میزان از دانش است نمی‌توانیم صحبت کنیم.

مفهوم حدیث «انا مدینه العمل و علی بابها» همین است. در این بازه سی و سه ساله هیچ کدام از خویشان پیامبر(ص) به میزان امیرالمومنین(ع) با ایشان نبودند. حتی در منابع غیر شیعه هم آمده است ساعاتی در طول روز بود که کسی جز امیرالمومنین(ع) با پیامبر(ص) نبود و اینها هر روز با هم خلوت می‌کردند. این نشان می‌دهد اگر بخواهیم دنبال سیره صحیح پیامبر(ص) باشیم باید دنبال جریانی باشیم که سرچشمه آن امیرالمومنین(ع) است. خود پیامبر(ص) در روایت فرمودند مرا کسی نشناخت جز خدا و تو. پس اگر بخواهیم سراغ شناخت پیامبر(ص) برویم باید سراغ امیرالمومنین(ع) برویم که باب مدینه علم است و فرزندان او که همین مسیر را رفتند.

هدف اهل بیت، بازگرداندن پیامبر(ص) به جامعه

اساسا برخی محققین قائلند بزرگترین هدف اهل بیت(ع) بازگرداندن پیامبر(ص) به جامعه مسلمانان و شناخت صحیح مسلمانان از رسول خدا(ص) بود. ما به اشتباه فکر می‌کنیم مشکلات بعد از پیامبر(ص) مربوط به شخص امیرالمومنین(ع) بود در حالی که اینگونه نیست و نوک پیکان مشکلاتی که بنی امیه و ساختار حاکم داشت متوجه خود رسول خدا(ص) بود و عملا تاوان این مسئله را امیرالمومنین(ع) و خاندانش تحمل کردند چون هم از خاندان پیامبر(ص) بودند و هم پایبند به سیره پیامبر(ص) و به همین خاطر با آنها برخورد می‌شد.

سیاست پیامبرزدایی

از نظرم من آنچه به خاندان پیامبر(ص) روا داشته شد تاوانی بود که به جهت برخورد با خود رسول خدا(ص) بر آنها روا داشته شد و ناشی از کینه و حسد نسبت به خود رسول خدا(ص) بود که بر خاندان او روا رفت. جالب است که مطالعات تاریخی نشان می‌دهد در قرون اولیه خصوصا دو قرن اول، مسلمانان آنچنان که ما تصور می‌کنیم به پیامبر(ص) توجه نداشتند و این امر ناشی از سیاست پیامبرزدایی است که دستگاه حکومت در پی گرفته بود.

 

ایکنا ـ این نکته آخری که گفتید یک سوال در ذهن من ایجاد کرد؛ در خلال مطالعات باستان‌شناسی که در سالیان اخیر در عربستان انجام می‌شود یک سوالی ایجاد شده است و آن اینکه اولین نشانه‌هایی که نام پیامبر(ص) در جایی حک شده مربوط به سال شصتم هجری به بعد است و قبل از آن هیچ نامی از پیامبر(ص) مشاهده نشده است. پژوهشگران غربی این مسئله را به عنوان یک پرسش بزرگ مد نظر قرار دادند و هنوز پاسخی برای آن ندارند. آیا می‌شود سیاست پیامبرزدایی را به عنوان یک فرضیه برای پاسخ به این پرسش در نظر گرفت؟

بله، احسنتم. یکی از فرضیاتی که خیلی پررنگ است، همین است. البته ما اجمالا می‌دانیم که شواهد باستان‌شناسی نمی‌تواند دلیل کافی باشد، یعنی نبود شواهد باستان‌شناسی دلیل نمی‌شود که استفاده از نام پیامبر(ص) در آن زمان رواج نداشته است؛ ولی با توجه به شواهد تاریخی می‌توان این فرضیه را مطرح کرد. ما صراحتا گزارش داریم که هم بنی امیه و هم عبدالله بن زبیر از ذکر نام پیامبر(ص) ابا داشتند. حتی عبدالله بن زبیر اگر نام پیامبر(ص) را می‌برد بر او درود می‌فرستاد، نه بر آل او در حالی که شیعه و سنی نقل کردند که بعد از آیه صلوات، پیامبر(ص) تاکید کردند بر من و آل من درود بفرستید. این به این معنی است پیامبر(ص) یک دستورالعمل واضحی را بیان کردند. به هر حال گزارش‌های عدم ذکر نام پیامبر(ص) نشان می‌دهد سیاست پیامبرزدایی جدی است.

بنی امیه به اسلام نیاز داشت

شاید سوال شود اگر سیاست پیامبرزدایی بوده است پس اسلام چیست؟ پاسخ این است که بنی امیه به اسلام نیاز داشتند. بنی امیه دیدند تصویر پیامبر(ص) به عنوان کسی که نامش در اذان ذکر می‌شود قابل حذف نیست به همین جهت جایگاه او را پایین آوردند و خود را بالا بردند. حتی امویان می‌گفتند کسی که خلیفه می‌شود خدا گناهان گذشته او را می‌بخشد. منصور عباسی اضافه کرد خدا گناهان آینده او را هم می‌بخشد؛ یعنی خلفا خود را در یک هاله تقدس و عصمت قرار دادند.

به عنوان نکته پایانی این را هم عرض کنم که در طول تاریخ در میان مسلمانان این ادعا مطرح می‌شود که رسول خدا(ص) از دنیا رفت و جانشینی برای خود تعیین نکرد. در گزارشات تاریخی آمده که به خلیفه دوم گفتند تو باید برای خودت جانشین تعیین کنی، چه اینکه اگر یک چوپان گوسفندانش را تنها بگذارد یک نفر را جای خودش می‌گذارد. این یک بحث عقلی و منطقی است. در طول تاریخ یکی از جاهایی که به پیامبر(ص) دانسته یا سهوا جسارت شده است همین‌جا است که پیامبر(ص) از دنیا رفت و برای خودش جانشینی تعیین نکرد در حالی که یک چوپان برای خودش جانشین می‌گذارد. پس جایگاه پیامبر(ص) از یک چوپانی که به سادگی این مفهوم را متوجه می‌شود کمتر است و پیامبر(ص) به اندازه یک چوپان اطلاع نداشته و برای آینده این همه زحماتی که کشیده است تصمیمی نگرفته است.  

انتهای پیام
captcha