هيچ حاكمی حق استبداد و خودكامگی ندارد
کد خبر: 4058836
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۰
آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای:

هيچ حاكمی حق استبداد و خودكامگی ندارد

آیت‌الله خامنه‌ای ضمن اشاره به اینکه ولایت یك جاذبه و رابطه دوطرفه است، گفت: هیچ حاكمی حق استبداد و خودكامگی ندارد و باید از مشاوره و خردهای دیگر كمك بگیرد. مردم و افراد جامعه نیز مكلفند مطیع اوامر و قوانین موضوعه حكومت باشند و حاكم را نصیحت كنند.

به گزارش ایکنا، بیست و ششمین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا، یکشنبه اول خرداد با موضوع حکمت، حکومت، ولایت به صورت مجازی برگزار شد.

آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا، در این نشست با موضوع «حكومت شایسته بشر از نگاه اسلام و عقل» سخنرانی کرد که گزیده متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

یكی از بزرگترین مسائل این‌جهانی، شكل حكومت شایسته حیات انسانی برای بشر بوده است و حكما و اندیشمندان بسیاری در پی این اندیشه و پرسش، عقایدی را اظهار نموده‌اند. به نظر می‌رسد نخستین شكل حكومت شایسته انسانی، در آغاز تاریخ از طریق دین و پیامبران معرفی و آموزش داده شده، اما در كنار آن پیوسته سلطه و حكومت بر پایه زور یا تزویر به مردم، به حكم غرایز حیوانی و انگیزه‌های قدرت‌مداری نیز وجود داشته و حیات بشر را در طول تاریخ به ستم و قتل و غارت و فساد و رواج نابسامانی و خشونت و رنج آمیخته است.

حكما و فلاسفه كه شاگردان انبیا و مروج ادیان الهی بوده‌اند در تمام دوران‌ها و در ملل متمدن، همواره كوشیده‌اند با تكیه بر عقل و مبانی آفرینش جهان و برای برخورداری همه مردم از رفاه و امنیت و عدالت و رسیدن به رستگاری و سعادت، شكل حكومت را بر پایه حكمت بگذارند. حكمت نظری بر اساس جهانبینی درست و منطق و عقلانیت، راه سعادت را می‌یابد و اجرای آن را بر عهده حكمت عملی قرار می‌دهد. می‌دانیم كه مهمترین بخش حكمت عملی، سیاست مُدُن یا همان حكومت جوامع انسانی است. از این رو باید پذیرفت كه سیاست از حكمت و عقلانیت جداشدنی نیست و شكل صحیح و غیرحیوانی حكومت و سیاست را بایستی بر پایه عقلانیت، منطق، قوانین فطرت و اصول اصلی آفرینش الهی بنا نهاد؛ هرگونه حكومت در جوامع بشری را چه از زور باشد یا از تزویر و تبلیغات، نمی‌توان شایسته جامعه بشری شمرد.

حق حاكمیت به حق‌ تعالی تعلق دارد

از نظر حقوقی و منطقی، حكومت از حق حاكمیت ناشی می‌شود، و یك حكومت صحیح آن است كه بتواند اثبات كند كه دارای این حق، یعنی حق حاكمیت است. زور و تزویر و توارث و قدرت خانوادگی هیچ‌كدام نمی‌توانند این حق را داشته و آن را اجرا كنند. در نگاه دینی و اسلامی، حق حاكمیت در اصل به حق‌تعالی تعلق دارد، زیرا او آفریننده جهان و انسان و نیز خداوند متعال مالك هرچیزی است و حق دارد شكل حكومت را تعریف و افراد شایسته برای حكمرانی بر مردم را معرفی نماید.

در نگاهی دیگر، حكومت باید با اهداف آفرینش و با حكمت سازگار باشد، و چون اساس آفرینش بر خیر و صلاح انسان به‌منظور رسیدن به سعادت و رفاه و زندگانی بسامان و شایسته است، پس حكومتی صحیح و دارای حق حكومت و فرمانروایی بر مردم است كه هدف و برنامه و اجرای آن، رشد عقلانی مردم و زندگانی صحیح و انسانی همراه با رفاه و آرامش و امنیت و برخورداری از نعمتهای الهی باشد تا زندگی این‌جهانی و اخروی او با سعادت و لذت همراه شود.

این شكل حكومت، حكومت الهی به شدت به شخص و شخصیت فرمانروا و حاكم بستگی دارد و افرادی كه خودكامه بوده و دارای ایمان عملی و نظری به خداوند نباشند و مصلحت جامعه را به بازی بگیرند و منافع شخصی یا گروهی داشته باشند و هدف آنها راحت و سعادت و كمال مردم نباشد، صلاحیت و حق حتی یك روز حكومت بر مردم را ندارند.

یكی از احكام حكومتی اسلام و شیعه این حدیث معروف است: «من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام ان یقلّدوه ...»؛ یعنی كسی شایسته حكومت در جامعه مؤمنین است كه فقیه یعنی دین‌شناس و حكیم و نگهبان دین و دیندار و با ایمان، و مخالف هوای نفس یعنی خوددار و دور از هوای نفس و منافع شخصی و مطیع قانون و قانونمند باشد، پس عوام یعنی عامه مردم مكلفند از او پیروی و اطاعت و تقلید كنند؛ تقلید در لغت بمعنی پیروی است، نه فقط تقلید در فتوای فقهی.

در این حدیث، مردم برای حكومت بر خود، مكلفند از رجال قدرت‌طلب و عشاق حكومت و سلطه بر دیگران، پرهیز كنند و كسی را برگزینند كه آگاه و عالم و متخصص در علوم عقلی و نقلی و جهانبینی الهی اسلامی، و دور از هوای نفس و بدنبال مصالح و منافع مردم و ملت و مردم‌دوست باشد؛ همانگونه كه امیرالمؤمنین(ع) به مالك اشتر فرمود: واَشِعر قلبك الرحمه للرعّیه...؛ یعنی لباس رحمت و محبت به مردم را بر دل خود بپوشان و نسبت به عامه مردم سراپا محبت و رحمت باش.

در اینجا دو نوع حاكم قابل فرض است؛ یک، حاكمی كه مردم‌دوست و بدنبال عدالت و راحت و رفاه آنهاست. دو، حاكمی كه مردم را ملك و برده خود می‌داند و خود را قانون و قانون را برای خود می‌شمارد و قانونمدار نیست. اسلام از آن‌رو شكل و نام حكومت را نه ریاست بلكه ولایت نهاده، زیرا محور در این كلمه پرمعنا، محبت ولایت است. خداوند متعال خود بالاترین ولی و دوست مؤمنین است؛ الله ولّی الذین آمنوا، و پیامبر و امامان نیز چنین بوده‌اند، حاكم مقبول اسلام نیز باید ولی و دوستدار مردم باشد تا اطاعت او واجب گردد.

رمزی در كلمه ولایت هست كه در كلماتی مانند حبّ و عشق و مانند آنها نیست، زیرا همه اینها گاهی یكطرفه هستند اما ولایت به‌معنای محبّتی دوطرفه است، كه یك سر آن محبت آفریدگار به مؤمنین و سر دیگر آن، محبت مؤمنین به خداوند و آفریدگار خود «یُحبّهُمُ و یحّبونه» است.

ولایت یك جاذبه و رابطه دوطرفه است

ولایت یك جاذبه و رابطه دوطرفه است. همچنانكه نیروی جاذبه در مادیات اثبات شده، نه فقط جسم بزرگتر جاذب اجسام كوچكتر است كه حتی جسم كوچكتر هم به سهم و به قدر توان و موجودیت خود، جاذبه دارد و آن را به سوی جسم بزرگتر می‌فرستد، ولی چون مقدار آن ضعیف است در فیزیك و محاسبات عادی به حساب نمی‌آید. در این رابطه بر اساس ولایت نیز از لحاظ مفهوم‌شناسی همیشه رابطه‌ دو جانبه بین والی و مردم مفروض است. اسلام برای هر دو طرف حاكم و مردم حقوقی گذاشته و همچنین هر دو طرف به سهم خود تكالیفی دارند. هیچ حاكمی حق استبداد و خودكامگی ندارد و باید از مشاوره و خردهای دیگر كمك بگیرد. مردم و افراد جامعه نیز مكلفند مطیع اوامر و قوانین موضوعه حكومت باشند و حاكم را نصیحت كنند. مردمسالاری نیز مشروط به رعایت تكالیف از طرف مردم است و همگان باید حاكم الهی و ولی مؤمنین را امام، پیشرو و رهبر خود بشمارند و به حكم «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...» از او اطاعت كنند.

این شكل آمیختگی سیاست با محبت، نمونه كامل مدینه فاضله و آرمانشهری است كه حكمای ایران و اسلام و آتن و یونان نیز به دنبال آن بودند، اما جز در حكومت رهبران و امامان شیعی تحقق نیافت.

با توجه به همه عناصری كه اسلام برای حكومت بر مردم قرار داده، معنی سیاست و حكومت و مبانی حاكمیت بشر بر بشر روشن می‌شود و رابطه آن با حكمت و عقل و منطق و نقش قوی محبت و رحمت میان مردم و حاكم به دست می‌آید و اثبات می‌شود كه هرگز نمی‌تواند و نباید حكومت از حكمت و ولایت دور باشد، چه اینكه فرمود: «لاینال عهدی الظالمین». منصب ولایت همواره بایستی از طرف آفریدگار تعریف و اعطا شود.

انتهای پیام
captcha