خواجه نصیرالدین طوسی؛ ناجی فلسفه در دوران هجوم
کد خبر: 4057459
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۵
موسی اکرمی بیان کرد:

خواجه نصیرالدین طوسی؛ ناجی فلسفه در دوران هجوم

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی بیان کرد: خواجه نصیر‌الدین طوسی در دوره‌ای فلسفه را تثبیت کرد که فلسفه از جنبه‌های مختلف مورد هجوم قرار گرفته بود.

 موسی اکرمی

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست بزرگداشت جایگاه فلسفه در تمدن اسلامی، امروز دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه برگزار شد.
موسی اکرمی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در این نشست با موضوع «دستاورد فلسفی – تمدنی خواجه نصیرالدین طوسی در مقام فیلسوف - وزیر» به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
مفهوم فیلسوف - وزیر، مفهومی بنیادی است که به دوران پیش از اسلام برمی‌گردد لذا باید به آن دوران برگردیم و نگاهی که اندیشمندان اعم از شهریاران یا کسانی که در اختیار آنها بودند به حکمرانی داشتند را بررسی کنیم چون حکمرانان ایرانی همانند فلاسفه یونانی به این نکته توجه داشته‌اند که باید حکمران یا شهریار از خصوصیاتی برخوردار باشد که بتوان وی را عادل و دادگر خطاب کرد. در کتاب جمهوری افلاطون به خوبی با مفهومی که وی از فیلسوف شاه ارائه می‌دهد مواجه هستیم. اطمینان داریم این مفهوم چه مربوط به ایران یا یونان بوده باشد در دوران پیش از اسلام ظهور و بروز زیادی داشته که شاه باید قدرت عقلانی داشته باشد تا بتواند عدالت و دادگری را در جامعه رواج دهد یا از وزیری استفاده کند که توانایی ویژه‌ای برای حل مشکلات و ساماندهی بهینه جامعه داشته باشد.

رابطه فلاسفه با حاکمان در تاریخ ایران

برجسته‌ترین نمونه این نگرش را در شاهنامه در مورد رابطه انوشیروان و بزرگمهر حکیم می‌بینیم که از عقلانیت فلسفی بسیار پیشرفته‌ای برخوردار است و به انوشیروان یاری می‌دهد تا دادگری گسترش پیدا کند لذا این نگرش در اندیشه ایرانی وجود داشته که اگر خود شاه، فیلسوف نیست فیلسوفانی را در کنار خود داشته باشد. البته صرفا خردمندی و فرزانگی کافی نیست بلکه این فرد باید ویژگی‌های دیگری هم داشته باشد و فردوسی در این زمینه در مورد بزرگمهر سنگ تمام می‌گذارد. این نگرش، نقش فلسفه، حکمت و فرزانگی را اهمیت ویژه می‌بخشد.
 
در تمدن پسااسلامی هم نمونه‌هایی از این موارد را می‌‌بینم که از جمله رابطه ابن‌سینا با علاء‌الدین یا رابطه خواجه نظام‌الملک با اَلب ارسلان و ملکشاه یکم و نقش مهم تمدنی آنهاست که با مشاوره‌های این افراد در مقام وزیری حاصل شده است. اگر خواجه نظام‌الملک را فیلسوف هم ندانیم اما عناصر مهم حکمیت در وی وجود دارد و فردی بسیار مدبر بوده و تأسیس نظامیه‌ها و مخصوصاً سه نظامیه مهم در نیشابور، اصفهان و بغداد، نقطه آغاز در تمدن اسلامی برای تأسیس دانشگاه‌ها بوده‌ است. نمونه دیگر خواجه نصیر‌الدین طوسی به عنوان یک فیلسوف - وزیر است که تأثیر بسیاری در تمدن‌سازی و اداره کشور در آن شرایط بسیار دشوار پس از حمله مغول داشته است. 

تثبیت فلسفه توسط خواجه نصیرالدین طوسی

خواجه نصیر‌الدین طوسی فلسفه را به گونه‌ای خوانده که می‌توانیم از او به عنوان یک جامع‌العلوم نام ببریم چراکه هم فلسفه، هم ریاضیات، هم طبیعیات، حکمت عملی و هم حکمت صناعی را مسلط بوده است و می‌توانیم وی را یک فلسوف تمام عیار تلقی کنیم. البته در تاریخ تمدن اسلامی کسی را نداریم که مخصوصاً در زمینه ریاضیات و طبیعیات به پای وی برسد. وی توانست در مقطع ویژه‌ای از فلسفه به خوبی بهره گرفته و فلسفه را تثبیت کند مخصوصاً با مرگ ابن‌سینا و شاگردان وی مخصوصا بهمنیار و حملاتی که عمدتا از سوی عرفا و متکلمین صورت گرفت توانست فلسفه را تثبیت کند.
 
وی در دوره‌ای فلسفه را تثبیت کرد که فلسفه از جنبه‌های مختلف مورد هجوم قرار گرفته بود. افرادی همانند غزالی و سیف‌الدین فرغانی حملات بسیار شدیدی به فلسفه داشتند و خواجه نصیرالدین طوسی به طور مشخص با پرداختن به فلسفه، در دو سو، می‌خواهد مبارزه خود را پیش ببرد و شاید لازم است بیش از همه با متکلمان روبه رو شود. وی ضمن احترام به امام فخر رازی که تلاش دارد فلسفه سینوی را مخصوصا در شرح اشارات نقد کند شرحی بر اشارات می‌نویسند و این اقدام وی نقش مهمی در تثبیت فلسفه دارد. وی در پاسخ‌هایی که به فخرالدین رازی دارد تا حد زیادی فلسفه مشایی و سینوی را از زیر بار حملات بسیار سهمگین فخر رازی و متکلمان دیگر نجات می‌دهد. شخصی همانند امام فخر رازی به خوبی از استدلال بهره می‌گرفت و حتی تمایلاتی به سمت فلسفه مشایی و استدلال دارد بنابراین لازم بود کسی با وی روبه‌رو شده و پاسخ‌های دقیق و روشن به او بدهد.

پیوند اخلاق و سیاست در اندیشه خواجه نصیر

در «شرح اشارات» مشاهده می‌کنیم که خواجه نصیرالدین، مقداری نقش مستقل خود را حفظ می‌کند هر چند در ابتدا توضیح داده که می‌خواهم فقط نظرات ابن سینا را بیان کنم. وی حتی به شیخ اشراق استناد و نظرات آنها را در مواقعی بر نظرات ابن سینا ترجیح می‌دهد و این نشانه سعه صدر و نداشتن تعصب توسط وی است. وی فلسفه را با قدرت بسیار زیاد نگه می‌دارد اما در عین حال می‌پذیرد که می‌توان همچنان نقدهایی به آن مطرح کرد. کتاب «شرح اشارت» وی تبدیل به کتاب درسی می‌شود و بعداً افراد زیادی بر آن شرح می‌نویسند و اهمیت زیادی در جهان اسلام پیدا کرده است. کتاب منطقی که وی با عنوان «اساس الاقتباس» نوشته کتابی بسیار مهم و مخصوصا از نظر محتوایی، دومین کتاب منطقی در جهان اسلام بعد از منطق شفای ابن‌سینا است. این کتاب به فارسی هم نوشته شده لذا برای ما اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.  
 
خواجه نصیرالدین طوسی، نه تنها در حوزه فلسفه محض، بلکه کتاب مهمی در زمینه کلام دارد که البته کلام فلسفی است که نام آن «تجرید الاعتقاد» است که شرح‌های بسیاری بر آن نوشته شده و شاید مهمترین کتاب کلامی است که در سنت شیعی نوشته شده است. وی در این کتاب به خوبی از آثار ابن سینا و نگرش سینوی بهره گرفته است. وی در نگاه به صوفیان هم موضع بسیار منطقی و بی‌طرفانه و حتی محترمانه‌ای داشته و حتی روابط بسیاری نزدیکی با صدر‌الدین قونوی داشته است. اینها نشان می‌دهد خواجه دارای نقش فلسفی بسیار مهم و تأثیر‌گذاری است. از این موضع، خواجه اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌‌کند تا کسی همانند هلاکوخان مغول، وزارت را به وی سپرده و عملاً اداره امور کشور را به او داده است. 
 
خواجه نصیر‌الدین طوسی، تلاش‌های بسیاری نیز برای رعایت اخلاق در سیاست داشته است. شخصی همانند ماکیاولی نمی‌‌تواند بین اخلاق و سیاست پیوند برقرار کند بلکه وی می‌‌خواهد حاکم با هر ترفندی قدرت خود را حفظ کند. اما خواجه به تبعیت از فرهنگ ایرانی می‌خواهد حتما پیوندی بین اخلاق و سیاست وجود داشته باشد و اخلاق ناصری را در همین راستا تدوین می‌کند که این مورد هم نشان دهنده جنبه مهمی از فلسفه وی است. 
 
انتهای پیام
captcha