به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر و مفسر قرآن شب گذشته هشتم اسفندماه با محوریت سوره رعد برگزار شد.
حسینی در این جلسه به تفسیر آیه پانزدهم سوره رعد پرداخت. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ؛ و هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه با سايههايشان بامدادان و شامگاهان براى خدا سجده مىكنند».
گزیده متن جلسه را در ادامه میخوانید؛
باید ببینیم فیزیک قرآن چیست و قرآن چه تصویری از جهان ارائه میکند. این تصویر نه در تضاد با فیزیک امروز است، نه همپوشانی دارد. اگر کسی مدعی همپوشانی است اشتباه میکند، اگر کسی مدعی تضاد است هم اشتباه میکند و هر دو غیر علمی و احساسی صحبت میکنند.
وقتی به قرآن نگاه میکنیم مباحث زیادی درباره فیزیک بیان کرده است و خیلی جاها به نشانههای فیزیکی در عالم اشاره کرده است ولی چون ما با زاویه قرآن جلو نیامدیم و مسیر دیگری پیش گرفتیم، اتفاقا برخی اوقات اکتشافاتی داشتیم و اتفاقا برخی وقتها درست بوده است مثلا قرآن به زیتون اشاره کرده است و ما درباره زیتون تحقیقاتی کردیم و به نتایجی دست پیدا کردیم. وقتی قرآن از عسل و شتر و ماهی مثال میزند فقط هدفش پر کردن کاغذ نیست. البته شما میتوانید روی این موضوعات تحقیق کنید و شاید نتایجی هم گرفتید ولی اول باید بحث قرآنی آن را مطرح کنید. انیشتین هم توجه داشت که دو حوزه دین و علم از هم جدا است. ایشان کتابی به نام حاصل عمر دارد که برای روزهای آخر عمر او است. یک مقاله آن مربوط به علم و دین است. انیشتین وقتی میخواهد راجع به علم صحبت کند خیلی محکم در رابطه با علم صحبت میکند ولی وقتی بحث دین پیش میآید میگوید حوزه دین متفاوت است.
آیه فرمود هرچه در آسمان و زمین است برای خدا سجده میکند. حرف «مَن» اشاره به ذوی العقول است یعنی کسانی که در آسمان و زمین هستند و دارای عقل هستند. برخی خواستند از این آیه استفاده کنند و بگویند؛ حتما در آسمانها ذوی العقول وجود دارد. این حرف میتواند درست باشد، میتواند درست نباشد ولی در آیات دیگری حرف «ما» آمده است یعنی غیر ذوی العقول هم برای خدا سجده میکنند. دعایی از پیامبر(ص) وجود دارد که حضرت میفرمایند: نور خورشید، نور قمر، آبی که حرکت میکند و ... برای تو سجده میکنند. پس مفهوم سجده برای موجودات غیر انسان هم تعریف شده است و فقط برای ما نیست. البته ممکن است بگوییم منظور از «من فی السماوات» ملائکه است.
«طَوْعًا وَكَرْهًا»؛ بعضی وقتها انسان با کراهت نماز میخواند. خداوند اسم این افراد را هم در قرآن ذکر کرده است. بعد میفرماید: «وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ». دنیایی از مطلب در این عبارت است. خواهش میکنم یک دقیقه دانش خود را کنار بگذارید تا بفهمیم آیه چه میفرماید. «غدو» اول صبح است، «آصال» آخر روز است، بین عصر و غروب. داخل پرانتز این نکته را هم بگویم ما بحث تفسیر میکنیم ولی چون با زبان عصر نزول آشنا نیستیم نمیدانیم قرآن چه گفته است. این یکی از آسیبها است. کسی که آن زمان بوده است درکی از «غدو والآصال» داشته که ما نداریم.
آیه میفرماید سایهها در صبح و شام دارند برای خدا سجده میکنند. این عبارت چه حسی در عالم ایجاد میکند؟ چه نگاهی به دنیای پیرامون برای انسان ایجاد میشود؟ این حرفها را جدی بگیرید. این عبارت شما را به عالم دیگری میبرد. در این آیه دارد یک اتفاقی میافتد و ما را متوجه زمان میکند. ما اصلا با زمان زندگی نمیکنیم و به آن کاری نداریم. وقتی خداوند میگوید در این زمانها نماز بخوانید شاید دارد یک اتفاقی میافتد و الا خدا نمیخواهد ما را اذیت کند. اصلا تعبیر ما از صبح و شب چیست؟ تعبیر ما از صبح زمانی است که داریم از در اداره وارد میشویم و کارت میزنیم، تعبیر یک دانشآموز از آصال زمانی است که زنگ مدرسه میخورد و تعطیل میشود. یک فرد روستایی تعبیر دیگری از غدو و آصال دارد. پس هر انسانی یک برداشتی از غدو و آصال دارد.
خداوند در آیه دیگری میفرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلً؛ آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم». این آیه یک پارادوکس جدی دارد. میفرماید: «وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا»، از نظر علمی چنین چیزی امکان ندارد ولی آیه میفرماید اگر خدا میخواست این کار را میکرد. سوال من این است؛ دو خط موازی به هم نمیرسند ولی اگر خدا بخواهد میرسند، یا نمیرسند چون خدا نمیخواهد. این از معماهایی است که ذهن را از بستگی باز میکند.
فعلا بحث ما در تفسیر سایه است. اگر شما در ایام عید سفر کردید، سوار ماشین شدید، سایه ماشین را کنار جاده نگاه کنید. آن سایه در اختیار خودش نیست، در اختیار تو هم نیست. این حرف اعتقادی، اخلاقی و عرفانی است. تو یک جا بایست و بگو نمیخواهم سایهام حرکت کند، نمیشود. تو قدرت سایه خودت را هم نداری.
وقتی حضرت ابراهیم گرفتار نمرود شد، نمرود گفت خدای تو کیست گفت آن که میکشد و زنده میکند، نمرود هم یک نفر را آزاد کرد و یک نفر را کشت. بعد ابراهیم گفت پروردگار ما کسی است که خورشید را از شرق میآورد، اگر تو میتوانی خورشید را از غرب بیاور. البته نه ما ابراهیم هستیم و نه شما نمرود، لذا بحث خورشید را پیش نمیکشیم شما فقط سایهات را یکجا ثابت نگه دار.
انتهای پیام