نقش محوری مرجعیت ضداستعمار در حوادث مهم تاریخ معاصر ایران
کد خبر: 4029703
تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۹

نقش محوری مرجعیت ضداستعمار در حوادث مهم تاریخ معاصر ایران

بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص نقش مرجعیت در به صحنه آوردن مردم و ذکر نمونه‌هایی در این رابطه نشان می‌دهد هر جا یک جریان محکم مردمی پدیدآمده و توانسته توده مردم را به تحرک و جنبش وادارد حتماً گرد محور روحانیت و مراجع تقلید بوده و . از همین روی هم، رمز دشمنی با مراجع تقلید و حرکت ضداستعماری آن‌ها قابل فهم است.

نقش محوری مرجعیت ضداستعمار در حوادث مهم تاریخ معاصر ایران

به گزارش ایکنا، به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با مردم قم درباره تأثیر یک عالم دینی شجاع و سیاست‌شناس در محیط اجتماعی، به علت پیدایش قیام ۱۹ دی مردم قم اشاره کردند فرمودند: «در رژیم طاغوت صدها نفر از بزرگان و شخصیّت‌های جریانهای مختلف سیاسی که بعضی‌شان یا اکثرشان اهل مبارزه هم بودند، از چپ، راست، مارکسیست و دیگران، مورد تهدید قرار گرفتند، زندان افتادند، شکنجه شدند، اعدام شدند، و مورد اهانت قرار گرفتند، آب از آب تکان نخورد؛ نتوانست هیچ تأثیری در محیط اجتماعی مردم بگذارد امّا برای امام بزرگوار چهار خط در روزنامه نوشتند، این حادثه‌ عظیم در قم پیش آمد.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

این پایگاه اطلاع‌رسانی در یادداشتی نقش محوری مرجعیت دینی در به ثمر رسیدن حوادث مهم دوران معاصر ایران را بررسی کرده است.

۱۲ آذر ۱۲۷۰ شمسی بود که یک فتوا، طومار توافق شاه قاجار با انگلیسی‌ها را در هم پیچید و روانه تاریخ کرد. ناصرالدین‌شاه، انحصار خرید و فروش تنباکو را در اختیار یک شرکت انگلیسی‌‌ گذاشته بود. قرار بود از آن پس، تمام خرید و فروش تنباکو در انحصار شرکت رژی باشد. تنباکو را در آن روزگار می‌توان از کالاهای پرمصرف در میان ایرانیان توصیف کرد؛ کالایی با مصرف بالا و حاشیه سود مناسب که از زمان صفوی کشت، داشت و برداشت آن در ایران رونق هم گرفته بود. با توافق جدید قرار بود تمام چرخه مالی و اقتصادی این موضوع در اختیار یک شرکت انگلیسی قرار گیرد. انگلیسی‌ها خواب شیرینی برای تنباکو دیده بودند.

یک فتوای ۲۳ کلمه‌ای

آبان ۱۲۷۰ شمسی بود که انگلیسی‌ها بیانیه دادند که مهلت شش‌ماهه‌شان به ایران روبه اتمام است و پس از اتمام مهلت، امتیاز خرید و فروش تنباکو صرفاً در اختیار شرکت انگلیسی طرف قرارداد خواهد بود. آن‌ها مکانی را در تهران به‌عنوان دفتر مرکزی شرکت انتخاب و تعدادی کارمند هم به ایران منتقل کرده بودند. در چنین وضعیتی بود که در روزهای میانی آذر ۱۲۷۰ هجری شمسی، فتوای ۲۳ کلمه‌ای یک مرجع تقلید تمام برنامه را به هم ریخت: «بسم الله‌ و له الحمد؛ الیوم استعمال توتون و تنباکو بأیّ‌نحوٍکان در حکم محاربه با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه است.»

 

آیت‌الله میرزای شیرازی، مرجع بزرگ شیعیان، مقیم سامرا بود. او پیش از این هم درباره مفاد این قرارداد و در اختیار قراردادن امور عامه مسلمین به بیگانگان به ناصرالدین‌شاه قاجار هشدار داده بود. هشدارهای این مرجع تقلید به‌جایی نرسید و حالا آیت‌الله میرزای شیرازی با اسلحه کلمه به جنگ استعمار رفته بود. ورق برگشت. حسب شهادت تاریخ، حتی آن‌هایی که چندان پایبند به رعایت احکام شرعی نبودند، کسانی که در ذهن و زبان فرنگی‌مآب دیده می‌شدند و حتی اقلیت‌های مذهبی و کارکنان و خدمتکاران دربار و آبدارخانه شاه قاجار و درباریان در کنار عامه مردم قرار گرفتند و تبدیل به سرباز یک مرجع دینی شدند.

واکنش‌های بعدی آیت‌الله میرزای شیرازی هم قاطع و محکم بود. مرجع تقلید شیعیان رسماً گفته بود تا زمانی که عین سند قرارداد از طرف انگلیسی گرفته و لغو نشود، اذن به حلیت مصرف تنباکو نخواهد داد. نتیجه مشخص بود؛ انحصار داخلی و خارجی تنباکو در نهایت لغو شد. در روزگاری که نه خبری از رادیو و تلویزیون و رسانه‌های جمعی بود و نه شبکه‌های اجتماعی، فتوای ۲۳ کلمه‌ای یک مرجع دینی قدرت آن را داشت که یک مملکت را علیه استعمار بسیج کند. یکی از چهره‌های سیاسی همان زمان درست گفته بود که قلم جناب میرزا بیشتر از سرنیزه اثر دارد.

باز هم یک مرجع تقلید ضداستعماری

87 سال بعد از انتشار فتوای تحریم تنباکو و در بهمن ۱۳۵۷، دوباره اتفاق مشابهی افتاد؛‌ یک مرجع دینی دیگر در نوک پیکان یک حرکت ضداستعماری قرار گرفته بود. این مرتبه نه‌فقط استعمار که ایادی داخلی آن هم هدف قرار گرفته بودند. خواسته آیت‌الله روح‌الله خمینی مشخص بود: «دست بیگانه اعم از آنکه واقعاً متعلق به بیگانه باشد یا از آستین خودی‌ها بیرون آمده باشد، باید از امور کشور قطع شود.» دستگاه پهلوی، مرجع تقلید وقت شیعیان را پانزده سال قبل و بعد از وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به خارج از ایران تبعید کرده بود تا صدایش به گوش کسی نرسد غافل از اینکه این خدعه ۸۷ سال قبل هم جواب نداده بود.

زور دستگاه پهلوی با نظام رسانه‌ای رادیوتلویزیونی قدرتمندش که آن روزها قدرتی در رادیوتلویزیون‌های آسیایی محسوب می‌شد، به حرف آیت‌الله خمینی نرسید. مرجع تقلیدی که کیلومترها دورتر از خاک ایران و صرفاً با کلمه و کاغذهای اعلامیه و نوارهای کاست داشت مبارزه خودش را پیش می‌برد. درست شبیه اتفاقی که ۸۷ سال قبل افتاد. دوباره قلم و حرف یک مرجع تقلید بیشتر از سرنیزه طاغوت قدرت پیدا کرده بود. هر زمان که این قدرت به میدان می‌آمد، بیگانه و ایادی‌اش مجبور به عقب‌نشینی بودند. اتفاق آذرماه ۱۲۷۰ ه. ش، دوباره تکرار شد و این مرتبه شاه وقت ایران که در صدر ایادی وابسته به بیگانگان قرار داشت برای همیشه از ایران فرار کرد.

قواعد مبارزه

قیام آیت‌الله میرزای شیرازی و آیت‌الله خمینی صرفاً حادثه و از روی اتفاق نبود؛ مصادیقی بود از یک جریان قدرتمند در تاروپود جامعه متدین ایران که هرگاه امکان استفاده از این ظرفیت باشد، قدرت خود را نشان‌داده و به رخ می‌کشد. قیام مردمی تیرماه ۱۳۳۱، قیام تیرماه ۱۳۱۴ و کشتار مسجد گوهرشاد و حتی جریان جنبش مشروطه هم سه واقعه مهم مردمی دیگری است که در ۱۵۰ سال اخیر دقیقاً مبتنی بر همین الگو قابل تحلیل هست. در متن این قیام‌های مردمی هم دوباره مراجع دینی در کانون آن قرار گرفته‌اند؛ از نقش روحانیت و شاگردان شیخ مرتضی انصاری در مشروطه گرفته تا آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی در قیام ملی‌شدن صنعت نفت و حمایت مردمی از محمد مصدق در برابر محمدرضا پهلوی و آیت‌الله سیدحسین طباطبایی قمی در مخالفت با طرح رضاخانی تغییر لباس.

شاید هیچ عبارتی بهتر از آنچه روی سنگ مزار ستارخان به‌عنوان یکی از قهرمانان ملی و تاریخی جریان مشروطه به نقل از یکی از نامه‌های خودش آمده نتواند این جریان قدرتمند مردمی حول مراجع تقلید را در طول تاریخ یک‌ونیم قرن اخیر به رخ بکشد: «این بنده عاصی ستار برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی مطابق احکام صادره علما و اعلام عظام مرجع تقلید شیعه از جان و مال و اموال و دارایی و هستی خود صرف‌نظرکرده، فوق‌العاده کوشیده تا دولت جابره تبدیل بر دولت عادله به‌عبارت اخری دولت شورویه دایر شود ...»

نقش مراجع تقلید

بیانات اخیر رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با مردم قم هم دقیقاً از چنین زاویه تاریخی قابل تحلیل است. هر جا یک جریان محکم مردمی پدیدآمده و توانسته توده مردم را به تحرک و جنبش وادارد حتماً گرد محور روحانیت و مراجع تقلید بوده است. از همین روی هم، رمز دشمنی با مراجع تقلید و حرکت ضداستعماری آن‌ها قابل فهم است:

«من به شما عرض بکنم که اغلب قضایای مهمی که در این ۱۵۰ سال اخیر در کشور ما واقع‌شده، از این قبیل است؛ تقریباً در همه حوادث تاریخی، حوادث اجتماعی، حوادثی که مردم وارد میدان شدند و توانستند یک کاری را به ثمر برسانند و انجام بدهند، پای یک مرجع دینی، یک عالِم دینی و عالِم شجاع، مبارز و سیاست‌شناس در میان است. مثلاً، در قضیه تنباکو، میرزای شیرازی است؛ در مشروطه مراجع نجف‌اند؛ علمای بزرگ تهران و تبریز و اصفهان و جاهای دیگرند؛ در مسئله حادثه مهم مسجد گوهرشاد، مرحوم حاج‌آقا حسین قمی رضوان‌الله‌علیه و علمای مشهدند؛ در سی‌ام تیر، مرحوم آیت‌الله کاشانی است؛ در پانزدهم خرداد سال ۴۲، امام بزرگوار و برخی از بزرگان و علمای دیگر هستند؛ یک روحانی شجاع، مبارز و سیاست‌شناس در همه این حوادث حضور دارد و این حضور اوست که سرمنشأ تحرک مردمی است ... حرکت عظیم مردم، تکان‌دادن و به موج درآوردن این اقیانوس عظیم، فقط کار عالِم دینی و مرجع روحانی است. از اینجا می‌شود راز دشمنیِ قدرت‌های مستکبر عالم را با علمای دین، علمای سیاسی، با دین سیاسی، با فقه سیاسی، با عالِم سیاسی فهمید که چرا دشمن‌اند؛ چون حضور این‌ها، حضور ضداستکباری و ضداستعماری است و این قضایای بزرگ را به‌وجود آورده؛ این‌ها می‌دانند. لذا، با عالِم سیاسی، با مرجع سیاسی، با فقه سیاسی مخالف‌اند، با دین سیاسی و اسلام سیاسی صریحاً می‌گویند مخالف‌اند. این حقیقتی است که باید [به آن] توجه داشت.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

انتهای پیام
captcha