باور به جامعیت دین و انتخاب‌گری؛ مهم‌ترین مؤلفه‌های نگاه تمدنی شهید بهشتی
کد خبر: 3970887
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۷
محسن الویری تبیین کرد؛

باور به جامعیت دین و انتخاب‌گری؛ مهم‌ترین مؤلفه‌های نگاه تمدنی شهید بهشتی

حجت‌الاسلام الویری با استناد به آرای تفسیری شهید بهشتی بیان کرد: به استناد دو جلد از تفسیر پنج جلدی شهید بهشتی، خوانش ایشان از قرآن به دلیل برخورداری از پنج مؤلفه، که عبارت است از: باور به جامعیت دین، باور به انتخاب‌گری انسان، باور به امت اسلامی، نگاه هم‌گرایانه به همه انسان‌ها و تشویق به خردورزی، یک خوانش تمدنی است.

به گزارش ایکنا، نشست «بینش تمدنی شهید بهشتی در تفسیر قرآن» از سلسله نشست‌های نمایشگاه مجازی قرآن، با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محسن الویری، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، برگزار شد و در ادامه مشروح سخنان وی را می‌خوانید؛

در مورد موضوع بحث باید توجه کنیم که ما گاهی اوقات به دنبال خوانش تمدنی خود هستیم؛ یعنی می‌خواهیم تفسیری را که شهید بهشتی از قرآن ارائه کرده‌اند بخوانیم و با نگاه تمدنی بگوییم چه آورده‌هایی دارد، اما یک‌وقت می‌خواهیم خود را در جای مؤلف بنشانیم و بگوییم در نگاه او چه چشم‌اندازی می‌توان به بحث تمدن داشت و ما رویکرد دوم را داریم و نمی‌خواهیم خوانش خود را عرضه کنیم، بلکه می‌خواهیم ببینیم که کجای اندیشه ایشان مدالیل تمدنی دارد. شاید در متنی که مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه آن را مطرح می‌کنم، کلمه تمدن را کمتر به کار برده‌اند، اما به دلیل درهم‌تنیدگی بحث‌های اجتماعی با مباحث تمدنی، دیدگاه‌های اجتماعی را که دارای کشش بحث‌های تمدنی است انتخاب کرده‌ایم.

متنی که مورد مطالعه قرار گرفته است تا ببینیم نگاه تمدنی شهید بهشتی در تفسیر قرآن چه بوده است، مجموعه پنج جلدی از تفسیر قرآن ایشان است که از سوی بنیاد حفظ نشر و آثار شهید مطهری منتشر خواهد شد و شامل درس‌گفتارهایی «در مکتب قرآن» است که در بازه زمانی 1344 تا 1349 در مرکز اسلامی هامبورگ ارائه شد و پس از اینکه به ایران آمدند به درخواست جمعی از شاگردان، این درس‌ها ادامه یافت. این درس‌گفتارها به صورت کتاب مدون شده است و امیدواریم هرچه زودتر عرضه شود.

بحث بنده به صورت عمده مبتنی بر دو جلد نخست این مجموعه است و به دیگر مجلدات نیز نیم‌نگاهی داشته‌ام. همچنین تعبیر در مکتب قرآن که عنوان اصلی این جلسات بوده، شاید عنوانی دقیق‌تر از تفسیر قرآن باشد؛ چون اینها تدبرهایی است که شهید بهشتی ذیل برخی آیات قرآن داشتند و الزاماٌ از مفهوم تفسیر به معنای امروزی تبعیت نمی‌کند و شاید اگر بخواهیم نام دقیقی برای این مجموعه پیدا کنیم، تعبیر تدبر قرآن مناسب‌تر باشد.

دعوت شهید بهشتی به تدبر در قرآن

شهید بهشتی در تشویق به این دست مطالعات قرآنی حتی از سوی کسانی که بهره دینی کافی ندارند و یافته‌های‌شان را از قرآن نمی‌توان مبنا قرار داد و اعتبار لازم را ندارد، دعوت می‌کنند که به ساحت قرآن قدم بگذارند و با قرآن انس بگیرند و تعاملی برقرار کنند. بنابراین فضای قرآن به روی همه گشوده است تا همه بهره‌مند شوند و فهم قرآن در انحصار افراد خاصی نیست و همه می‌توانند فهم خود را بیازمایند، اما نمی‌توان گفت حتماً فهم ما مراد اصلی قرآن است. برای رسیدن به دیدگاه شهید بهشتی در مورد نگاه تمدنی به قرآن شاید این مجموعه نیز کافی نباشد و باید دیگر آثار ایشان نیز دیده شود. مثلاً ایشان اثری به نام «خدا از دیدگاه قرآن» و یا «شناخت از دیدگاه قرآن» دارند و باید مجموعه آثار ایشان دیده شود و تأکید می‌کنم که عرایض بنده مبتنی بر دو جلد نخست این مجموعه در مکتب قرآن است.

مقدمه دیگر، مسئله ضرورت تفسیر تمدنی قرآن است که شهید بهشتی به آن اشاره کرده‌اند. تکیه بنده روی واژه تمدن نیست، بلکه درک اجتماعی شهید بهشتی که ظرفیت‌های بالایی را ارائه می‌دهد را به عنوان نگاه تمدنی گرفته‌ام. ایشان می‌گویند مفسرین به ابعاد عرفانی و ... پرداخته‌اند و کمتر نگاه اجتماعی داشته‌اند و هجوم برخی مفسران به تفسیر اجتماعی به این دلیل بود که نتوانستند از تفاسیر پیشین حق مطلب اسلام را بیابند. تفاسیر پیشین، بینش اجتماعی قرآن را منعکس نکردند و به دلیل نیاز در قرن بیستم میلادی، احساس شد که اگر قرآن به عرصه اجتماع بیاید، چنین روندی با قدرت بیشتری پی گرفته می‌شود.

همچنین ایشان می‌گویند در دوره‌های گذشته در مورد نوعی اندیشه تکامل‌یافته فلسفی، عرفانی و اخلاقی در قرآن کوشش‌های خوبی صورت گرفته است، اما در کنار بی‌رونقی برداشت‌های اجتماعی از قرآن، این برداشت‌ها یکه‌تاز بوده‌اند. ایشان می‌گویند اسلام انسان تک‌بعدی نمی‌سازد و تفسیر فلسفی فقط یک بعد از ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرار می‌دهد. در حقیقت اسلام آیین انسان‌سازی است و انسان تک‌بعدی نمی‌سازد، بلکه انسان دارای قدرت تکامل می‌سازد و از این‌ رو، هیچ‌وقت نباید نگاه اجتماعی قرآن و فهم اجتماعی قرآن کم‌اهمیت انگاشته شود.

تاریخ اسلام و فهم بهتر قرآن

شهید بهشتی می‌گوید مطالعه یک دوره دقیق تاریخ اسلام برای فهم بسیاری از بخش‌های قرآن ضرورت دارد. درهم‌تنیدگی اجتماع با قرآن سبب‌شده که ایشان تأکید کنند یک دوره تاریخ اسلام باید مطالعه شود تا قرآن بهتر فهمیده شود.

مسئله دیگری که با عنوان یکی از ارکان نگاه تمدنی و اجتماعی شهید بهشتی به قرآن باید مورد توجه باشد، باور ایشان به جامعیت دین است. ایشان خیلی زیبا در جایی اشاره می‌کنند که رمز هوشیار بودن جامعه، پرداختن به علوم طبیعی و ... نیست و علمی که با انسان سروکار نداشته باشد نمی‌تواند روی هوشیاری انسان اثر بگذارد. این نکته بسیار دقیق را دارند و می‌گویند دین دربردارنده همه نگاه‌ها به ابعاد وجودی انسان است و به همین دلیل، دین مجموعه‌ای از علوم انسانی است؛ یعنی هرآنچه به انسان برمی‌گردد همه در نگاه دینی وجود دارند. همچنین بیان می‌کنند که اگر قرار باشد صراط مستقیم را بتوانیم بر پایه دین به وجود آوریم، ریشه‌اش در دین است و باید به همه اسلام و به همه آنچه به اسلام برمی‌گردد به صورت کامل نگاه کنیم؛ یعنی مجموعه بینش‌ها و کنش‌ها را یکباره در قالب دین ببینیم. این اسلام همه‌جانبه است که می‌تواند صراط مستقیم را محقق کند و این باورشان به جامعیت دین است.

نیازمند نگاه همه‌جانبه به اسلام هستیم

اگر ما این نگاه همه‌جانبه را به اسلام نداشته باشیم و فقط به برخی از جنبه‌ها بپردازیم، در آنجا اسلام یکسویه را خواهیم داشت که نمی‌تواند سعادت‌بخش اسلام باشد. رمز اینکه جوامع بشری به سعادت مطلوب نرسیده‌اند در این است که به اسلام همه‌جانبه عمل نکرده‌اند. همچنین می‌گویند علت اینکه گفته می‌شود علم دینی در ردیف اول علوم قرار دارد این است که آن دین، آیین زندگی است و همه ابعاد زندگی را دربرمی‌گیرد و سرآمد همه علوم است و نیز می‌گویند عالی‌ترین سطح برای یک دین، جهانی‌بودن آن است.

این یکی از ارکان فکر ایشان محسوب می‌شود که اسلام دینی همه‌جانبه است و سعادت بشری رهین این است که به همان اسلام همه‌جانبه عمل کنیم. همچنین می‌گویند وقتی اسلام انسان‌ساز را کنار گذاشتیم و به گزاف‌اندیشی روی آوردیم، اسلام در حد عالی رها می‌شود و این مسئله را طرح می‌کنند که گویی از آدم‌شدن می‌ترسیم؛ یعنی آدم‌شدن به تعبیر ایشان در گِرو عمل به اسلام دور از تندروی‌ها و گزافه‌گویی‌ها است.

نکته دیگر، تصریح به این است که دین اسلام ظرفیت ساخت یک نظام اجتماعی را دارد. ایشان می‌گویند احکام اقتصادی اسلام را تنها در بُعد اقتصادی نباید دید، بلکه بُعد اجتماعی آن نیز مورد توجه است. مثلاً بحث خمس و زکات فقط اقتصادی نیست، بلکه وجهه اجتماعی مهمی هم دارند و بعد بحث‌های متعددی در مورد یک نظام اجتماعی سالم مطرح می‌کنند. همچنین تأثیر نظام اجتماعی سالم بر حفظ دین را نیز مورد توجه قرار می‌دهند.

سپس می‌گویند اگر دو نظام اجتماعی داشته باشیم که از انضباط هم برخوردار باشند، اما آنکه از روح معنوی برخوردار است با نظامی که از روح معنوی برخوردار نیست متفاوت است و اولی نظم انسانی دارد و دومی نظم ماشینی. ذیل آیه شریفه‌ای که می‌گوید فتنه از قتل برتر است می‌گویند برهم زدن نظام اجتماعی صالحی مراد از آیه است و بعد به نمونه‌هایی اشاره می‌کنند و گروه‌ها و جوامع اسلامی را نقد می‌کنند که چطور در بین اینها دروغ رواج دارد و می‌گویند مادامی که اینها در ساحات فردی اصلاح نشود و نتوانند خود را اصلاح کنند و نتوانند با درصدی بالا به مصالح اسلامی عمل کنند نمی‌توانند در مسیر ایجاد نظام صالح اجتماعی اسلامی سهم داشته باشند.

قرآن؛ بازتاب‌دهنده اسلام همه‌جانبه

بر پایه این ارکان که اسلام دین جامعی است و به نظام اجتماعی صالح نیز می‌پردازد، به سراغ قرآن می‌آیند و می‌گویند قرآن این نقش را دارد که بتواند بازتاب‌دهنده آن اسلام همه‌جانبه باشد. وقتی خدا می‌گوید: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»، ایشان تعبیر «ذلک» را که ضمیر اشاره به دور است این طور معنا می‌کنند که قرآن در دسترس ماست، اما در قله رفیعی قرار دارد؛ یعنی اگر چیزی در قله قرار داشته باشد، همه افق را می‌بیند. کسی بر بالای دماوند بایستد، با کسی که در کوهپایه باشد دو افق دید متفاوت دارند. می‌گویند این تعبیر نشان می‌دهد قرآن در افق بالا قرار دارد و این افق نیز گسترده است و همه زمان و مکان را در برمی‌گیرد. اگر قرآن این طور است پیرو قرآن نیز باید این طور باشد و اگر قرآن از بالا نگاه هدایت‌گرایانه دارد انسان نیز باید این طور باشد و این همان نگاه تمدنی است.

می‌گویند محدوداندیشی هرگز نمی‌گذارد انسان از قرآنی که در قله قرار دارد بهره کافی ببرد و لازمه فراخ‌نگری و لازمه برخورداری از نگاهی که افق گسترده‌ای را شامل شود دوربودن از محدوداندیشی‌ها است. می‌گویند ما همین حالا درون جامعه اسلامی‌مان دچار یک اصطکاک شرم‌آور در میان جناح‌های مختلف هستیم و عجب این است که گاهی بلندگوهای این اصطکاک، مدعیان علم و تقوا هستند.

ایشان معتقد است که شرط بهره‌مندی از هدایت قرآن این است که انسان آماده پذیرش حق باشد؛ خواه از زبان این، خواه از زبان آن، خواه در این کتاب و خواه در آن کتاب. شهید بهشتی می‌گوید کار ما در این جلسات نیز افزودن آگاهی است. بنابراین وقتی ما به قله نزدیک شویم خود به خود افق دید را وسیع‌تر می‌کند و ظرفیت پذیرش نیز بالاتر خواهد بود و فقط خود و منافعمان را نمی‌بینیم.

نکته دیگر، باور ایشان به انتخاب‌گری انسان است و در این باره می‌گویند وقتی انسان هبوط کرد و از بهشت رانده‌شد، این هبوط یعنی قرار گرفته در موضع برخورداری از انتخاب. می‌گویند پس از هبوط، داستان انسان این طور است که باید در برابر هدایت قرار گیرد و پس از آن انتخاب کند و تکیه اساسی این آیات بر آگاهی گسترده انسان و انتخاب‌گری اوست. یک وقت است که بنده فقط انسان‌شناسی فلسفی می‌خوانم اما وقتی روی بحث انتخاب‌گری تکیه می‌کنم، در گستره یک نگاه اجتماعی است که معنا پیدا می‌کند. تعابیر مفسرین ما به صورت سنتی بوده است و به جنبه فردی انسان توجه کرده‌اند، اما مراد از انسان، انسان انتخاب‌گر است که حاکی از یک نگاه اجتماعی ژرفی است. انسان به مثابه فردی است که حضور اجتماعی و مسئولیت اجتماعی دارد و چنین انسانی در معرض هدایت خدا قرار می‌گیرد و سپس حق انتخاب دارد. بحث انتخاب‌گری انسان برای شهید بهشتی به‌قدری مهم است که می‌گوید اگر نظام اجتماعی مطلوب ما محقق شد دلیل بر این نیست که حق انتخاب انسان را نادیده بگیرد، بلکه نظام عالی آن است که بینش بدهد و نظام مساعد بسازد، اما جنبه الزام و اجبار و و یکسوگرایی را اجبار نکند. بنابراین ایشان می‌گوید حق انتخاب نباید از انسان گرفته شود که یکی از ارکان نگاه تمدنی شهید بهشتی است.

تفسیر شهید بهشتی از برخی آیات سوره حمد

شهید بهشتی ذیل آیه شریفه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، رب‌العالمین را مبتنی بر مبانی که بیان شد تفسیر می‌کنند و می‌گویند خداوند، خداوند هستی و همه مردمان است و این ظرفیت را دارد که باید به همه توجه کرد و مسلمانی که خدا را فقط خدای خود بداند و نفهمد که خدا، خدای کافر و مومن و ... است، این شعار برای او زنده نیست و او به مضمون آیه توجهی ندارد. البته این سخن به معنای لاابالی‌گری در رفتارهای اجتماعی نیست اما این رفتار که همه‌چیز را برای خود بدانم، با آن باور به «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، سازگاری ندارد. ایشان تصریح دارند که مسلمان جلودار است اما نباید موجب شود که بر همه خوبی‌ها و نیکی‌ها و خصلت‌های مترقی و پیشرفت‌های دیگران خط بطلان بکشد و نباید تلقی کنیم که خدا و رحمت الهی فقط متعلق به ماست که این مسخ تعالیم اسلام است.

ذیل «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم» نیز همین بحث را دارند و بر این نکته تکیه دارند که هر چیزی اعم از کار و کوشش و فعالیت اجتماعی و ... یک نظم و قانونی دارد. بنابراین ایشان روی این جنبه صراط مستقیم تاکید می‌کند که باید خردورزی مورد توجه باشد. یک مثال دیگر اهتمام ایشان به حج است که حج را نماد وحدت و هماهنگی و محبت مسلمین می‌دانند. همچنین نگاه انحصاری ایشان این است که در تاریخ اسلام با وجود همه منازعات بین فرق، با تنوع قابل قبولی رو‌به‌رو هستیم و به لحاظ اعتقادی گروه‌های مختلف فکری و ... داریم و در تاریخ استمرار پیدا کرده‌اند و این امر به دلیل مراسم حج بوده است؛ یعنی اگر مراسم حج نبود، همین مقدار مناسبات نیمه‌حسنه مسلمین از بین می‌رفت.

نمونه دیگر تفسیر تمدنی ایشان از نفاق است که به جای اینکه یک تفسیر فردی داشته باشند با یک درک اجتماعی می‌گویند در یک تلاش اجتماعی وسیع منافقین موانع بزرگی هستند و می‌گویند منافق آنهایی هستند که شعار می‌دهند، اما در عمل وارد نمی‌شوند و نه خودشان و نه سایه آنها در عمل حضور ندارد. تصریح هم دارند که همیشه حرکتی موفق بوده که روی سرمایه و امکانات خود درست حساب باز کند. به استناد دو جلد از تفسیر پنج جلدی شهید بهشتی، خوانش ایشان از قرآن به دلیل برخورداری از پنج مؤلفه، که عبارت است از: باور به جامعیت دین، باور به انتخاب‌گری انسان، باور به امت اسلامی، نگاه هم‌گرایانه به همه انسان‌ها و تشویق به خردورزی، یک خوانش تمدنی است.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha