به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی، شب گذشته، ۲۴ آبان، در برنامه «معرفت» به بحث در زمینه «در زمان» بودن و یا «بر زمان» بودن پرداخت و بیان کرد: یک بودن داریم و یک بودن در شی و یا بودن دون شی. بودن، بودن است و این مفهوم بودن که شاید مفهومی از این بدیهیتر نباشد، در عین حال مشکل است. ابده بدیهیات است، یعنی هیچ مفهومی را انسان نمیتواند داشته باشد که از بودن بدیهیتر باشد. چون هستم، تصور میکنم و هر انسانی هر تصوری بخواهد داشته باشد، هست و تصور دارد. پس قبل از هر تصوری هست و میداند که هست. کسی از موجودات نیست که در این عالم باشد و نداند که هست و میگوید من هستم. در واقع، چون بود میاندیشید و در واقع بودن مقدم است نه اندیشیدن و چون من هستم به بودن میاندیشم، پس اول بودن است.
ابراهیمی دینانی به بحث در مورد زمان پرداخت و گفت: در این عالم، معماهای زیادی داریم که حل نشده است، اما هیچ معمایی پیچیدهتر از معمای زمان نیست. بدیهیتر از زمان نیز نداریم. چه کسی است که بگوید زمان را نمیفهمم؟ از بچه دو ساله تا پیرمرد صد ساله، هرکسی زمان را میداند و میداند گذشته کِی بوده است و .... همه زمان را میفهمند، اما اینکه حقیقت زمان چیست، معضل بزرگی است که اینها بحثهای مهمی هستند.
وی ادامه داد: قبل از هر چیزی موجود است که زمان را میفهمد، پس موجود و بودن، مهمتر از زمان است. حالا بودن و بودنهایی که با آن سروکار داریم اعم از خواب و بیداری و همه موجوداتی که در این جهان میبینید و میفهمید، در زمان هستند و نه بیرون از زمان. شما تا کهکشان هم بروید، در زمان است پس همه موجوداتِ در عالم، در زمان هستند.
این استاد برجسته فلسفه تصریح کرد: همه چیزهایی که در این جهان وجود دارند، در زمان هستند، اما خود این زمان نیز در این جهان است، اما زمان در جهان است یا جهان در زمان است؟ کل موجودات در زماناند، اما زمان در جهان است یا خارج از جهان قرار دارد؟ همه چیز در زمان است، اما خود زمان نیز در زمان است؟ خیر. اگر زمان در زمان باشد، باید زمان دیگری شامل این باشد و آن وقت تسلسل لازم میشود و زمان در خودش معنا ندارد.
وی ادامه داد: حالا همه چیز در زمان است، ولی به شما میگویم که میتوانیم از موجودی سخن بگوییم که در زمان نیست. خود زمان، زمان است، اما در زمان نیست. اما اگر از خودش بگذریم، موجوداتی داریم که میتوانند در زمان نباشد. انسانها عقل دارند. همه آدمها که دارای شعور هستند، از بچه دو ساله تا مرد صد ساله، عالم یا جاهل، میدانند که دو به علاوه دو، چهار است که این عقل است و نه حس. حالا عقل را که نمیتوانیم لمس کنیم. عقل مجرد است و همین که میدانند دو به علاوه دو میشود چهار، یعنی عقل.
ابراهیمی دینانی تصریح کرد: اما این عقل در زمان است یا خیر؟ عاقل در زمان است، اما عقلش نیز در زمان است؟ خیر. چرا؟ چون عقل میفهمد دو به علاوه دو چهار است، اما این دو به علاوه دو که میشود چهار، چند سالش است؟ بینهایت است و اگر در زمان بود باید پیر میشد، ولی پیری در زمان است. این عقل اگر در زمان بود، باید فرسوده میشد و باید سن میداشت، اما ندارد و پیر هم نشده است. پس اگر مرور زمان روی آن اثر نمیگذارد، یعنی در زمان نیست.
وی افزود: خداوند تبارک و تعالی بدون تردید موجود است. ادیان توحیدی به وجود خدا باور دارند و حتی برخی از غیرمؤمنان نیز به خدا باور دارند. پس خدا موجود است و شکی نداریم، اما در زمان نیست. پس نسبتش با زمان چیست؟ نسبت خدا با زمان این است که خداوند «با» زمان و یا «بر» زمان است. یعنی مافوق زمان است. همچنین «با» زمان نیز میتواند باشد، چون خودش فرمود «وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ»؛ یعنی خداوند با همه چیز است. زمان نیز یکی از این چیزها است که خداوند با آن است همچنان که بر آن احاطه دارد.
این مدرس برجسته فلسفه تصریح کرد: جبرئیل یا میکائیل و عزرائیل نیز همین طور هستند و اگر در زمان بودند باید پیر میشدند و سن بر آنها مترتب میشد، اما این طور نیست و این مجردات در زمان نیست و با زمان است.