به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام جهانگیری، معاون بینالملل دانشگاه مذاهب اسلامی به مناسبت روز ولادت پیامبر(ص) و امام صادق(ع) و همچنین هفته وحدت، سه خاطره از خود با موضوع وحدت شیعه و اهل سنت برای ایکنا ارسال کرده است که از نظر میگذرد؛
خاطره اول
علی(ع) محور وحدت، نه تفرقه
روضه شریف؛ گنبدی فیروزهای است که شهر مزار را به دور خود به طواف میآورد. انصاری، مردی که پدرانش سلسلهوار، تولیت این آستان را بر دوش کشیدند و میکشند. او چون شروع کند به شعر خواندن در رسای صاحب روضه شریف، دیگر با شور شاعرانهاش، تو را چنان جذب کند که یارای ترک محفلش نخواهی داشت.
اینجا روضه است آن هم شریف؛ چنان که از درب ورود، مردم شیعه و سنی پای برهنه میآیند. به گفته متولی این مزار، سرّ این دلبری و دلدادگی مردم و این نقطه فیروزهای شهر در این است که دنیایی از گرهها را در این مزار، گشوده یافتهاند و حاجتها را روا. انصاری میگوید حتی طالبان هم نتوانست دست درازی کند این روضه را.
روضه، شریف است چون منتسب است به مولا علی(ع)؛ تابلو ورودیاش چشمانم را متوجه خود میسازد: مزار علی ابن ابی طالب خلیفه چهارم. به باور مردمانش، ابومسلم خواست پیکر مطهر علی(ع) را به این منطقه بیاورد. و به گمانشان، اینجا مزار علی است. گویند که مرتضی علی درنجف است/ در بلخ بیا، ببین چه بیت الشرف است.گاه باید باورها را در دلها جست نه در اسناد تاریخی. چه زیبا گفت انصاری: چه اینجا مزار واقعی باشد و چه نباشد، حُسن انتسابش به علی ما را کفایت میکند.
باز تالماتام مرا به تامل واداشت. علی کیست که مولای همه است! کیست که از شیعه و سنی تا جرداق مسیحی به او دل دادند. باور دارم علی، برای همه است نه فقط مال من! مولا مرا ببخشا که تو را فقط مال خود کردیم و وسعت بیانتهای تو را فقط برای مذهبی و قومی محصور و محدود.
باور کنیم علی محور وحدت است نه تفرقه. او پیشوای اسلام، که انسان است. خواه یکی او را امام اول بداند و دیگری خلیفه چهارم. خواه یکی او را به علیهالسلام بخواند و دیگری به رضی الله عنه. او فراتر از واژههای و القاب و عناوین ماست. این عناوین فقط برای آن است تا میزان فهم و هضم مان از اقیانوس علی را اندازه کنیم.
من از روضه شریف بیرون میآیم؛ ولی دلم پیش علی ماند و مزار شریف علی؛ و منتظر دعوتی دیگر که مرا بخواند: بیا بریم به مزار ... .
خاطره دوم
تنها در استادسرا استراحت می کنم و منتظر افطار. مولوی سلامی، عالم بزرگ اهل سنت و عضو خبرگان رهبری هم، هماتاقی من میشود. وقت افطار که غذا رسید، گفت: افطار ما زودتر است. تعارفی کرد و مشغول غذا شد. بعد چند دقیقه من هم با صدای اذان تلویزیون، روزه را باز کردم.
چقدر اسلام زیباست. دو مسلمان، هر دو روزه. دو افطار، فقط قدری متفاوت در زمان. چه زیبا که یکی زود افطار میکند بی آنکه دیگری از آن نگران شود و یا او به دیگری نگاه بد داشته باشد. میشود تفاوتها را زیبا دید.
وقت نماز شد. من اصرار کردم که او امام باشد و من اقتدا کنم. اما مگر این مرد تواضع، اجازه داد. من طلبه کوچک را امام کرد و با تمام ابهت علمی و دینی و اجتماعیاش به من اقتدا کرد. جالب آنکه قبل و بعد نماز کلی از تفاوتهای فقهی میان شیعه سنی صحبت کردیم. چه زیبا بود امشب. آری میشود یکی سنی باشد و دیگری شیعه. هر دو نماز بخوانند. هر یک به سبک خود؛ ولی رو به یک قبله و البته پشت سر هم. میشود از تفاوتها حرف زد ولی یکرنگ شد.
خاطره سوم
امام حسین(ع) محور وحدت
امروز به کنفرانسی دعوت شدیم. همه از علمای سنیاند با گرایشهای مختلف، دیوبندی، بریلوی، ظاهری، صوفی، سلفی و ... . پیشفرضهایم از پاکستان، خوف را در جانم انداخته. چگونه با لباس روحانیت شیعی وارد مجلس شویم. اینجا پاکستان است به وقت لاهور. آن هم در ایام محرم که هر سال کلی عملیات انتحاری و ترور، جان عزاداران را میگیرد. وارد ساختمان کنفرانس میشویم. چشم و گوشهایم را تیز کردهام. مباد... .
چقدر زود ماها قضاوت میکنیم! چه پیشداوریها که فقط از پیشفرضهای ما ساخته شده است. کاش میشد، ما همدیگر را از پس پردهها ارزشگذاری نمیکردیم. آن وقت نه اختلافی بود و نه تفرقهای. مرگ بر ناآگاهی، مرگ بر کمآگاهی.
همین که وارد سالن شدیم مدیر جلسه با افتخار خود را سید خطاب میکند. سید اما سنی. آری چنین است. این یک حقیقت است که ما نمیدانیم. ادامه میدهد از خاطراتش. از سفر اربعین خود میگوید و هیجان را بیشتر میکند.
عالمی دیوبندی شروع کرد به سخن راندن. چنان با حلاوت و حرارت از حسین گفت که اگر فقط صدا بود اما بی تصویر، میگفتید یک عالم شیعه سخن میگوید. اما نه، او بود یک دیوبندی و میگفت از حسین و کربلا. عالمی سنی دیگر اما از مذهبی دیگر، گفت و گفت تا در آخر صحبتش شعری را خواند. اشکهایش بود که روان بر گونههایش شد و بغضها بود که اذن صحبتش نمیداد. باز تالماتم مرا به تامل واداشت. حسین کیست؟ حسین مال همه است از آن هر دلدادهاش.چه آن که او را حضرت حسین خواند و چه او که او را امام حسین.
سخنرانان از حسین میگویند، شیعه و سنی؛ و من اما در گوشه برگههایم مینویسم: پاکستان ... حسین ... وحدت ... شیعه ... سنی ... . دیدم بغل دستیام گفت این را هم بنویس که پاکستان، تاسوعا و عاشورا کلا تعطیل است. تازه فهمیدم این عشق هم همگی است و هم رسمی، هم دیرینه است هم پر جوش، هم پایا است و هم پویا.
انتهای پیام