به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی در سلسله یادداشتهای کوتاهی چکیدهوار به بررسی ساحتها، عوامل و موانع تحقّق دین پرداخت؛ متن بخش نخست این یادداشتها به این شرح است؛
بررسی عوامل و موانع تحقّق دین در شرایط کنونی ایران و جهان اسلام و حتی در سطح بینالملل از اهمیت بسزایی برخوردار است. این امر به جدالهای بزرگی باز میگردد که بر سر کارآمدی و یا عدم کارآمدی و نیز تحقّقپذیری و عدم تحقّقپذیری امر دینی میان اندیشمندان و اقشار مختلف جوامع ما در گرفته است. برخی از اهل اندیشه در کشور ما آشکارا در باب «امتناع امر دینی» کتاب و مقاله مینویسند. از این رو بررسی مسئله تحقّق و عدم تحقّق دین دارای اهمیت بالایی است.
بر این امر هم باید پافشاری کنیم که تحقّق بدِ دین که با جریانهای افراطی منتسب به دین چهرهای خشن و بیرحمانه از دین به انسان زمانه ما داده است در واقع کفه مخالفت با دینی سازی انسان و زمان و جهان را سنگینتر میکند. تجربههای سیاه با نقابهای دینی در سالهای اخیر اصل تحقّق پذیری دین را به چالش کشانده است. به عبارت دقیق تر، تخریب چهره دین و افراطی گری و تروریسم تحت پوشش دین به نوعی به تحقّق ناپذیری دین در این جریانهای انحرافی باز میگردد. هر آنچه به ویرانگری، کشتار، ستمگری، فتنه سازی و واگرایی جهان اسلام و جامعه بشری میانجامد در واقع بخشی از تحققناپذیری است نه تحققپذیری.
چند نکته
پیش از آغاز سخن ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:
- برای ما که مدعی تحققپذیری دین در هر زمان و مکانی هستیم و معتقدیم که اندیشه دینی در زمانه ما میتواند برای رفع مشکلات انسان و عبور از چالشهای پدید آمده بر اثر دیگر پارادایمهای و سنتهای غرب و شرق پاسخگو و کارآمد باشد، بررسی مسئله تحققپذیری دین امر مهمی است.
- وقتی از تحقق دین سخن میگوییم در حقیقت با وضعیتی تکوینی و هستیشناسانه و واقعگرا رو برو هستیم. نشان تحقق پذیرفتن دین پدیدار شدن اهداف و مقاصد آن در عینیت اجتماعی است در نتیجه باید قدری تحصلگرایانه و اثباتی گفتوگو کنیم نه متنگرایانه و ثبوتی. به عبارت دیگر، امر محقق دینی آن است که وضعیت مناسب عینی با شاخصهای عقلانیت، انسانیت، اخلاق، اجتماعیت، توسعه و رشد مادی و معنوی انسان و جامعه را در مقیاس خاصی پدید آورد.
- این که تحقق دین به چه معناست و دین در چه شرایطی تحقق یافته و نشانههای تحقق یافتن چیست امر سادهای نیست. بدیهی است که بر سر مفهوم تحقق دین اختلافات بنیادینی پیش خواهد آمد. طبیعی است که در این یادداشت مفهوم خاصی مورد قبول واقع شده و به عنوان پیشفرض بحث قرار گرفته است.
- موضوع تحقق دین در اینجا از زاویه و منظر درجه دوم و تا حدودی برون دینی مورد توجه است. تحقق دین امری فلسفه دینی است. از این رو برخی از مروجان سکولاریسم در جهان اسلام مانند عادل ضاهر در کتاب «الاسس الفلسفیه للعلمانیه» به دنبال ادعای تحققناپذیری فلسفی دین میباشند. از نظر این جریان، در دوران ما دین اصولا قابلیت تحقق ندارد و ربطی به متون دینی موافق یا مخالف با نسبت دین و دنیا ندارد. متفکر برجسته مصری، «عبدالوهاب مسیری»، این سکولاریسم را «سکولاریسم فراگیر» نامیده است و اصطلاح «العلمانیه الشامله» بر آن مینهد. از نظر آنان جنس گزارههای دینی سازگاری با جریان علم و سیاست و جامعه و عینیتهای حاکم در زمانه ما ندارد. از این رو کسانی که در پی اثبات تحققپذیری دین میباشند کار سختی در پیش دارند و با خصوم سرسختی مواجه میشوند.
- بحث تحقق دین دارای دو منظر اساسی و کلان است. یکی عوامل و عناصر تحقق است که دین با وجود آنها محقق میگردد و به نوعی مؤلفههای تحقق دین به شمار میآیند و دوم موانع و چالشهای بر سر راه تحقق دین است. هم عناصر مساعد و مؤلفههای تحقق و هم موانع و چالشهای آن شامل بخشهای معرفتی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی و ارتباطاتی میشود. پارهای از معرفتها و نظریهها عامل یا مانع تحققاند. برخی از شرایط و وضعیتهای اقتصادی عامل یا مانع محقق شدن دیناند و به همین صورت در باقی موارد و عوامل و موانع.
ساحتهای هشتگانه تحقق دین
بیشک این هشت عرصه مطالعاتی مسئله تحقق دین از منظر خاصی پیشنهاد میشود. اگر از زوایای دیگری به موضوع نگریسته شود ای بسا ساحتها کمتر یا بیشتر گردد. پیداست که همه این ساحتها دوبعدی و دومنظریاند. هم عناصر و مؤلفههای تحقق را شامل میشود و هم موانع و چالشها را در خود گنجاندهاند.
- ساحت فلسفه و هستیشناسی دین؛ (فلسفه دین)
- ساحت فلسفه و روششناسي فهم دین؛ (استنباط و اجتهاد)
- ساحت مفاهیم و مفهوم دین؛ (تصورات و مفاهیم بنیادین و پایه دین)
- ساحت تبيين و تفهیم؛ (ارتباطات، ترویج، تبلیغ دین)
- ساحت اخلاق، نفس و طبع؛
- ساحت مدیریت، رهبری و هدایت دینی؛ (امامت و مرجعیت دینی)
- ساحت تکنیک، مهارت، عقل ابزاری، تکنولوژی و ...؛
- ساحت عینیت و جامعه (منابع مادی و عناصر عینی دین).
ساحت فلسفه دین
اولین و شاید به نوعی مهمترین این عرصهها، عرصه هستیشناسی، وجودی و فلسفی دین است. بخشی از آن با نگاه درجه دو و بخشی از آن با نگاه درجه یک است. اندیشههای فاقد ساختارهای فلسفی و مستحکم و ضعیف در تفسیرهای قدرتمند و منطقی از چراییهای دین و نسبت آن با مقولات وجودی و هستیشناختی قادر به تحققسازی خود در شرایط مختلف اجتماعی نخواهند بود. منظور ما از مباحث فلسفه دینی صرفا مسئلههای متعارف در این بحث نیست. البته بحث تعریف دین، انتظار بشر از این و امثال آنها با اهمیتاند. اما مباحث فلسفه دین بعد درون دینی گستردهای هم دارد که معطوف به هر دین صورتبندی متفاوتی در مسئلههای آن پدید خواهد آمد.
اگر جایگاه «مقاصد فقه و شریعت» به معنای اخص آن در علم فقه باشد، اما جایگاه بررسی و کاوش در مقاصد دین در فلسفه دین است. حتی «فلسفه فقه» هم به مباحث فلسفه دینی از هر ساحتی نزدیکتر است. چنان که همین عنوان «تحققپذیری» یا عدم آن منطقا باید بخشی از مباحث فلسفه دینی باشد. بنا بر این، مباحث فلسفه دین به هر میزانی که متقنتر و مستحکمتر باشد به همان میزان قابلیت محقق شدن دین را افزایش خواهد داد. متقابلاً، از عوامل اصلی سستی برخی از ادیان ضعف در منطق فلسفی و مبنایی آن است.
باز برای نمونه، نوع تقریر و گزارش ما از منشأ دین یا قلمروی آن مستقیما بر تحقق یا عدم تحقق آن اثرگذار است. کسانی که اصولا انتظار بشر از دین را مبنایی برای تحلیل و مطالعه دینشناختی قرار میدهند و سطح انتظار از دین را به وضعیتهای عینی انسان و جامعه پیوست میدهند با کسانی که به گونهای دیگر در پی تحت شعاع دین قرار دادن انتظارات انسان اند و میکوشند که در پرتو الهیات دینی انتظارات انسان را صورت ببخشند دو تحلیل و ارزیابی کاملاً ناهمگون از «تحقق دین» دارند. کسانی که باور دارند دین تبیین گر همه چیز است (تبیانا لکل شی) است. پیداست که نقشه تحقق بخشی آنان به دین، زمین تا آسمان با کسانی که رسالت و فلسفه و غایت دین را امر اخلاقی، آن هم در عرصه کاملاً شخصی میپندارند اختلاف دارد.انتظارات حد اقلی از دین یا رویکرد حد اقلی به دین در نقشه تحقق دین تأثیر انکارناپذیری دارد. کسی که مدعی است دین اصولاً هدفی به نام حکومت دینی یا نظامهای اجتماعی برای خود تعریف نکرده است به طور طبیعی در پی بررسی علل عدم تحقق دین در این عرصهها نیست، زیرا او این ساحتها را خارج از قلمرو دین به شمار میآورد. بدین گونه، مباحث فلسفه دینی مستقیماً بر مسئله تحقق و عدم تحقق دین اثر بسزا دارد.اگر در عرصههای فلسفه دینی، همآوایی و همگرایی پیدا نکنیم، در تحقّق دین با مشکل مواجه خواهیم شد. مشکلات تحققی که از ناکارآمدی مباحث فلسفه دین ناشی شده، مشکلات عمیقی است، چون فلسفی و وجودی است. میخواهیم چیزی را محقق کنیم که گاهی اصلاً تحققپذیر نیست؛ بنابراین در بحث اول، موضوع منبع و منشأ دین آورده شده است؛ اینکه دین یک امر انسانی یا یک امر الهی و وحیانی تلقی شود و خداوند هم برای ما کاملاً قابلیت شناخت داشته باشد. این نوع تعاریف در مسئله تحقّق تأثیرگذار است. به این معناکه اگر فردی قائل به تلقی اول شود، یک نوع تحقّق مدنظر اوست و کسی که به تلقی دوم قائل باشد، تحقّق دیگری درنظر خواهد داشت.
قلمرو و مرزهای دین
در این صورت در بحث تحقّق دین، بحث قلمرو و مرزهای دین بسیار مهم است. همین مسئله باعث میشود که از دیدگاه فردی، در جامعه دین محقق نباشد، ولی از دیدگاه فرد دیگری در همان جامعه دین محقق باشد. تناقض ظاهری این امر به دلیل این است که منظور از دین همان قلمرویی است که در نظر گرفته میشود. در ظاهر نوعی تناقض وجود دارد؛ چراکه منظور شما از دین قلمروی است که همان را مدنظر میگیرید؛ برای مثال اگر رویکردی به دین، مفهوم دینداری را در عبادت، اخلاق و مساجد و نه در دولت، درنظر داشته باشد، اما رویکرد دیگری، دولت سازی را بخشی از رسالت و اهداف دین تلقی نماید در این صورت عدم وجود دولت دینی از نظر او در دایره عدم تحقق دین است، اما برای جریان حداقلی اصولاً حکومت زمین بازی دین نیست و مشمول بخش تحققناپذیر دین نمیشود. از این رو، دو جریان سکولار و اسلامگرا دو ادبیات و مرزبندی برای تحقق و عدم تحقق دین در جامعه دارند. به همین شرح است دیگر عناوین و مباحث مطرح در حوزه فلسفه دین که بر روی تحلیل ما از تحققپذیری یا تحققناپذیری دین اثرگذارند.
دیگر ساحتها در بخشهای دیگر یادداشت ارائه خواهد شد.
انتهای پیام