به گزارش خبرنگار ایکنا؛ جمالالدین منبری، خواننده و آهنگساز، از سال ۱۳۵۵ فراگیری موسیقی را آغاز کرد. او در مؤسسه دانشگاهی رسام هنر (جهاددانشگاهی)، مرکز آموزش فرهنگ و هنر واحد ۴ تهران، مرکز آموزش حین خدمت فرهنگیان (دارالفنون و شهید رجایی)، کلاسهای عمومی و تخصصی موسیقی برای تهیهکنندگان رادیو، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد، دانشگاه صداوسیما و… سابقه تدریس دارد. همچنین، کارگاههای آموزشی مختلفی در بعضی شهرستانها برگزار کرده است. از سوابق دیگر منبری میتوان به مدیریت ارکسترهای صداوسیما، مدیریت تولید و مدیریت آموزش و پژوهش در رادیو و تلویزیون یاد کرد. او در حال حاضر به عنوان کارشناس ارشد، مدرس موسیقی، آهنگساز، نوازنده، و خواننده مشغول فعالیت است. همچنین، یکی از متولیان انجمن آهنگسازان و خوانندگان جوان در صداوسیما از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۸ است. گروه فرهنگی ایکنا برای بررسی وضعیت موسیقی فاخر ملی گفتوگویی را با وی انجام داده است. در ادامه مشروح آن از نظر مخاطبان می گذرد.
ایکنا ــ استاد امروز حال موسیقی ایرانی چطور است؟
این سؤال گستره وسیعی دارد و عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... را دربرمیگیرد، زیرا مجموع عوامل سبب بروز اتفاقات خوب میشوند، البته معمولاً امور فرهنگی در کشورهای جهان سوم کمی در عملکرد ضعیفتر به نظر میرسند و شاید در مواقعی خود را آنگونه که باید نشان بدهند، نمیدهند. به هرحال این امر به عهده اهل فرهنگ، هنر و متولیان امور فرهنگی است که به این مقوله توجه ویژهای داشته باشند.
ایکنا ــ به نظرتان چرا این روزها میشنویم که حال موسیقی در کشورمان خوب نیست و به سمت ابتذال پیش میرود؟
بهتر است بگوییم موسیقی جدی و فاخر ایرانی به سمت ابتذال رفته است. به هر حال آن موسیقی هم خوراکی برای جامعه و کشورهایی است که جمعیتشان رو به افزایش است و وجود سلیقهها و طیفهای گوناگون اجتماعی میطلبد که ژانرهای گوناگون موسیقی هم وجود داشته باشد، منتها شدت و ضعف آن مهم است و باید بدانیم کدام بر دیگری اولویت دارد. در کشوری مثل ایران که صاحب تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنرهای متعددی هست و موسیقی قدمت زیادی دارد، انتظار میرود که موسیقی جدی، فاخر و فرهنگی رنگ و رخ بیشتری داشته باشد، اما متأسفانه این گونه نشده است و عوامل گوناگونی در این زمینه دخیل بودهاند که باعث میشود این اتفاقات رخ دهد. یکی از عوامل، هنرمنداناند، دیگری متولیان امور فرهنگی و هنری کشور هستند که در هر گفتگو و مقالهای تأکید داشتهام که متولیان و مدیران فرهنگی کشورمان باید توجه ویژهای به این مسئله داشته باشند. سینما و سایر هنرهای تجسمی تقریباً جایگاه مشخصی دارند، اما هنر موسیقی، یک هنر انتزاعی است و به واسطه اصوات با مخاطب ارتباط برقرار میکند و انتقال آن کمی سخت است و همیشه در تاریخ، مورد ضربه و زیر سؤال بوده است و به همین دلیل موسیقیدانان نیز قدری بلاتکلیفاند. اساتید نیز در جلسات و نشستهای گوناگون این مسئله را مطرح کردهاند که بالاخره موسیقی ایرانی وجود دارد، ندارد، باید باشد یا نباشد و باید چه مسیری را طی کند؟! از این رو هنرمندان نیز متأسفانه قدری دلسرد شدهاند، هنرمندان جدی و متعهد که میتوانند در این زمینه تأثیرگذار باشند، یا کنار کشیدهاند یا کنار گذاشته شدهاند، همه اینها عواملی است که حال موسیقی را بد میکند.
ایکنا ــ صداوسیما چه اندازه در افول موسیقی سهیم بوده است؟
یکی از عوامل تأثیرگذار رسانهها از جمله صداوسیما هستند، زیرا رسانه فراگیر ما رسانه ملی است و طبعاً اگر مسیر و جهت را مشخص کند، حداقل در بعد فرهنگی و جدی مسئله، موسیقی رو به افول نخواهد رفت و هنرمندان جدی و آدمهایی که در این مسئله متعهد هستند به کار گرفته شوند و تهیهکنندههایی که در پخش شبکهها هستند، کمی آموزههای موسیقی داشته باشند و موسیقی جدی و فاخر را بشناسند، در این زمینه اثرگذار خواهند بود. هنرمندان متأسفانه یا خوشبختانه طبع ظریف و حساس و نگاه لطیفی دارند و نکته سنجاند، اگر در جایی با برخورد سرد و یک مانع و سدی مواجه شوند، خیلی حوصله برای مقابله و مقاومت ندارند، اگر هنرمندی کنسرتش لغو میشود، دیگر انگیزه دوندگی و پیگیری ندارد و کمکم دلسرد میشود و کنار میکشد. خانه موسیقی، انجمن موسیقی، وزارت ارشاد، صداوسیما و حوزه هنری نهادهای دولتی هستند که در عین حال که با بخش خصوصی هم در ارتباطاتاند، عوامل تأثیرگذاری، در اینکه موسیقی احوالات بهتر از این داشته باشد، محسوب میشوند. علاوه بر این عوامل، سلیقه و ذائقه مردم نیز کمی افت پیدا کرده است.
رسانهها در تربیت و جهت دادن به ذائقه مردم مؤثرند، اگر رسانهها بتوانند این کار را به درستی انجام دهند، مردم سطح سلیقه بهتری پیدا میکنند، استاد علیرضا مشایخی از اساتید برجسته آهنگسازی کشور، در دوران تحصیلم میگفت؛ ما نباید سطح سلیقه و ذائقه خودمان را به عنوان موسیقیدان و هنرمند پایین بیاوریم و همسطح مردم شویم؛ چون مردم خوراک خوب میخواهند و این خوراک خوب را از آموزشهایی که به آنها میدهیم، متوجه خواهند شد و به تدریج به این درک خواهند رسید که موسیقی خوب و بد چیست، موسیقی خوشحال یا بدحال چیست و اگر هنرمندان، خود را به سطح ذائقه مردم برسانند، این هنر رو به افول خواهد رفت
ایکنا ــ افت ذائقه مخاطب را هم میتوان به صداوسیما مرتبط دانست؟
بله، رسانهها در تربیت و جهت دادن به ذائقه مردم مؤثرند، اگر رسانهها بتوانند این کار را به درستی انجام دهند، مردم سطح سلیقه بهتری پیدا میکنند، استاد علیرضا مشایخی، از اساتید برجسته آهنگسازی کشور، در دوران تحصیلم میگفت؛ ما نباید سطح سلیقه و ذائقه خودمان را به عنوان موسیقیدان و هنرمند پایین بیاوریم و همسطح مردم شویم؛ چون مردم خوراک خوب میخواهند و این خوراک خوب را از آموزشهایی که به آنها میدهیم، متوجه خواهند شد و به تدریج به این درک خواهند رسید که موسیقی خوب و بد چیست، موسیقی خوشحال یا بدحال چیست و اگر هنرمندان، خود را به سطح ذائقه مردم برسانند، این هنر رو به افول خواهد رفت؛ از این رو مردم نیز این رسالت را برعهده هنرمندان میدانند که هنرمند باید عاقلانه رفتار و مردم را به سمت موسیقی خوب هدایت کند و یکی از این عوامل رادیو، تلویزیون و آلبومهایی است که منتشر میشود و فضای مجازی نیز در این زمینه به شدت اثرگذار بوده است.
متأسفانه برای برگزاری یک کنسرت فاخر از جنس جدی، هنرمند باید دردسرهای بسیاری متحمل شود تا یک کنسرت اجرا شود، برای مثال آخرین کنسرتی که خودم داشتم اسفند 97 بود که با ارکستر ملی ایران به رهبری استاد فریدون شهبازیان اجرا شد. من چندین ماه درگیر اجرای آن بودم و دیگر این مسئله برای من حیثیتی شده بود و هر آن، با یک مشکل مواجه میشدم که چندین بار تصمیم گرفتم انصراف بدهم و دوستان به من دلداری دادند تا انگیزهام را از دست ندهم، زیرا چهار پنج سالی بود که از صحنه دور بودم و این کنسرت برای من اهمیت داشت و احساس میکردم که شاید یکی از آخرین کارهایم روی صحنه باشد. آثاری که قرار بود اجرا شود نیز بسیار خوب بود و در شب اجرا با استقبال بسیاری مواجه شد، اما برای اجرای آن بسیار اذیت شدم. دوستان دیگری نیز هستند که در این زمینه گفتههای بسیاری دارند و برخی از آنها سماجت و جدیت میکنند و برنامه خود را جلو میبرند و بعضیها هم سرخورده میشوند. من در شرایط و سن و سالی نیستم که مانند یک جوان برای یک اجرا، دوندگیهای بسیاری را داشته باشم. من دورانی را پشت سر گذاشتهام که زحمت کشیدهام و به حد خودم کارها و فعالیتهایی انجام دادهام و اکنون فعالیتم بیشتر بر روی تدریس متمرکز شده است. در صورتی که خودم احساس میکنم در سن پختگی و جاافتادگی هستم و باید نیمه دوم عمرم کارهایی انجام دهم که در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم باقی بماند، اما فضایی برایم وجود ندارد که این کار را انجام دهم، در نتیجه دیگر رغبتی نشان نمیدهم.
ایکنا ــ شما در حوزه مدیریت موسیقی در صداوسیما هم بودهاید، اکنون به نظر میرسد چندان نظارتی بر موسیقی وجود ندارد؟
با تغییر مدیریتها، سیاستها نیز تغییر میکند و این خوب نیست. سیستم تشکیلاتی یک مجموعه فرهنگی نباید قائم به شخص باشد. باید قائم به سیستم و سازماندهی باشد و مشخص باشد که سیاست فرهنگی رادیو و تلویزیون حداقل در حوزه موسیقی چیست. به نظر میرسد مدیران فعلی سلیقهای عمل میکنند. در یک سالهایی حدود دهه 70 و نیمه دهه 80 دوران طلایی موسیقی برای سطح کشور و صداوسیما بود و در این سالها آثار خوبی هم تولید و هم منتشر شد و هم کنسرتهای خوبی روی صحنه رفت و هم آثار خوبی به جا ماند و از نیمه دوم 80 رو به افول رفت. هر چند نظارتها کما فی السابق وجود دارد و نظارتها همیشه بوده و هست که موسیقی با کلام نازل پخش نشود، اما شاهدیم که این گونه آثار هم پخش میشود، از این رو بخشی از این نظارتها، دست مدیران و بخشی دست تهیهکنندههاست. به هر حال در دورانی مسیر مدیران و تهیهکنندهها هم جهت، همسو و سیاستها یکسان بود و بستگی به شیفت شب و روز به تناسب ساعتهای مختلف برای مخاطبان گوناگون، موسیقی مناسب در نظر میگرفتند که همه ذائقهها تأمین شود، اکنون به این مسئله بیتفاوت شدهاند و موسیقی فاخر از رادیو و تلویزیون کمتر شنیده میشود، به ویژه در تلویزیون که موسیقی نداریم و فقط جنبه بک گراند دارد و بهعنوان عامل مصرفی از آن استفاده میشود تا برنامه پر کند و لابهلای برنامهها باشد. اما رادیو تعهدش به این موضوع بیشتر است، چون بحث سمعی است و ناچارند که از موسیقی بیشتری استفاده کنند.
در آن زمان هم بحث آسیبشناسی و سیاستگذاریهای کارشناسانه و ... مطرح بود و همین بحثها میشد که در رادیو استفاده از موسیقی بیشتر از تلویزیون است و اعداد و ارقامی میگفتند که عجیب و غریب بود که چندهزار دقیقه و ساعت در طی شبانه روز باید موسیقی پخش شود. بنابراین این برنامهها نیازمند خوراک است که بخشی از آن میتواند از آرشیو تأمین شود و بقیه باید تولید شود و تولید آن نیز مستلزم بودجه و بودجه مستلزم تصویب است و در ادامه استفاده از آدمهای متعهد و کاربلد و دعوت و دلجویی از آنها باید در دستور کار باشد.
روزی که من از صداوسیما جدا شدم، کسی از من سراغی نگرفت و نپرسید که شما که بازنشسته شدهاید، اکنون چه کار میکنید و چه کمکی میتوانید انجام دهید؟ تجربههای این سالها کسب کردهاید آیا قابل استفاده است؟ بسیاری از دوستان هنرمند نیز هستند که منزوی و گوشهنشین شدهاند و باید از آنها دعوت به کار شود. آنها تجربه کسب کردهاند و مردم و مسئولان برایشان وقت و انرژی گذاشتهاند تا به مرز پختگی برسند، اکنون چرا از این آدمها استفاده نمیشود و کسی دنبال دلیل این مسائل نمیآید و فقط میگویند که فلانی فعال نیست و کار نمیکند.
ایکنا ــ به نظر میرسد وقتی مرکز موسیقی صداوسیما تبدیل به دفتر موسیقی میشود، موسیقی از اولویت مسئولان خارج شده و عملاً تولیدات بسیار اندکی دارند؟
بله تا جایی که من مطلعم تولیدات آنچنانی ندارند و آثاری را به صورت آماده خریداری میکنند یا سفارش میدهند تا در خارج از دفتر موسیقی تولید شود و عملاً فضایی برای تولید وجود ندارد. بیشتر به نظارت میپردازند که آثاری که میآید با مجوز منتشر شود.
ایکنا ــ استاد به نظرتان کلاً موسیقی از اولویت صداوسیما خارج شده و یا موسیقی جدی و فاخر چندان مورد توجه نیست، چون بیشتر موسیقی که از تلویزیون میشنویم موسیقی پاپ است؟
اولویت تولید، در مواقع و موارد خاص وجود دارد، در حالیکه در گذشته در رابطه با هر یک از موضوعات اجتماعی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی، عرفانی و ... اثری تولید میشد، اما اکنون برای برخی مضامین خاص اثر تولید میشود و آن هم بیشتر بر روی ژانر پاپ متمرکز است و موسیقی ملی، ارکسترال، سنتی، محلی، مقامی و ... که بیشتر بعد فرهنگی ما را در برمیگیرد، چندان مورد توجه نیست. به هر حال موسیقی پاپ هم یک جور موسیقی مصرفی است و هر جامعهای در هر کشوری این نوع موسیقی را دارد و موسیقی روز است و چهار صباح هست و بعد هم از بین میرود. اکنون شاید کسی سراغ تولیدان پنج سال قبل موسیقی پاپ نرود، زیرا مخاطبان سراغ آثار جدیدتر میروند. اما موسیقی سنتی و ملی ما در فرهنگ جامعه رسوخ کرده است و در اذهان مردم ماندگار میشود و راز ماندگاری آنها هم دلایل متعددی دارد که باید به طور مفصل بحث شود. اما موسیقی پاپ در اجرا، سازبندی، ملودی، تنظیم و ... به گونهای است که برای مقطع خاصی کاربرد داشته و مناسب است، هر چند برخی از ترانهها، سرودهها و ملودیها واقعاً جایگاه ویژه در میان مردم پیدا کردند و ماندگار شدند. اما موسیقی جدی مانند تفاوت تولید پاککن و خودرو است. طبیعتاً زمان، بودجه و تخصصی که برای تولید خودرو نیاز است، برای پاککن نیاز نیست و طبیعی است که بودجه تولید موسیقی جدی، ضبط، نوشتن موسیقی، اجرا و ... بسیار متفاوت از موسیقی است که با چهار صدای سینتیسایزر، کامپیوتری، دیجیتالی و ... تولید میشود، البته من نمیخواهم آنها را منع کنم، زیرا این ژانر از موسیقی تیپ خود را دارد و در همه جای دنیا هست و باید هم باشد، و از طرفی هم رادیو و تلویزیون و ... نمیتوانند به طور مداوم از موسیقی فاخر، جدی، ملی و سنتی استفاده کنند، آنها هم باید تولید شوند. اما در رسانهها باید مجموعهای برای موسیقی جدی و فاخر هم ایجاد شود که این موسیقی را به مردم معرفی کند. اگر تلویزیون موسیقی را جدی بگیرد و به طور فراگیرتر پخش کند، مردم جذب آن میشوند. همانطور که برخی از شبکههای رادیویی مخاطبان بسیار زیادی دارند و یا برخی آلبومها نسبت به برخی دیگر مخاطب بیشتری دارد.
ایکنا ــ موسیقی پاپ که دربارهاش صحبت شد، در مجموع باعث شده که موسیقی ایرانی رشد کند یا خیر؟
این نوع از موسیقی در یک دههای تولید و حتی الگوسازیهایی شد و در انجمن موسیقی و وزارت ارشاد نیز برخی از کنسرتها در جشنوارهها روی صحنه میرفت، برای اینکه مخاطبسنجی شود و یا حداقل آماری گرفته شود که این نوع موسیقی چه اندازه مخاطب دارد. اگر بخواهیم از نظر رسانه رادیو و تلویزیونی بگوییم، در یک دورهای این کار انجام شد و نمونهسازی شد تا در اختیار هنرمندان قرار گیرد و با آنها خط و خطوطی برای موسیقی تعریف شود و انجمنی با عنوان انجمن آهنگسازان جوان، خوانندگان جوان، ترانه سرایان و شعرای جوان دایر شد که اینها جلسات و نشستهایی برگزار کنند تا منتج به نتایجی شود که حاصل آن تولیدات خوب باشد، ترانهها و تصانیف خوب تولید شود و هنرمندان جوان جذب شوند، آنهایی که از هنرستان موسیقی و دانشگاهها فارغ التحصیل میشوند، جذب شوند و کار کنند. یادم هست در آن زمانها سه سال یا چهار سال این کار تداوم داشت و تعدادی از جوانهای موسیقیدانی که شوق کار داشتند و به دنبال فضایی برای کار کردن میگشتند، ایجاد شده بود که در این زمینه حدود 100 اثر تولید شد و قرار بود که شرکتی مانند سروش منتشر کند و در اختیار عموم قرار گیرد و متأسفانه همه آنها منتفی شد.
مثلاً شرکتهای بزرگی مانند صوتی و تصویری سروش یا انتشارات سروش شرکتهای نیمه دولتی و یا نیمه خصوصی هستند و دستشان برای یکسری از آثار باز است. اکنون ما در آرشیو رادیو و تلویزیون به قدری آثار جذاب داریم که خوراک دو تا سه سال شرکتی مانند سروش است و هزینه خاصی هم ندارد و با تعدادی مسترگیری و سی دی خام میتواند آنها را منتشر کند و خوراک خوبی به جامعه ایجاد کند و آثار خوب و فاخر را به جامعه معرفی شود، اما آنها هم به دنبال مسیر خودشان هستند، هر چند مسائل اقتصادی در این زمینه بسیار اثرگذار است.
یکی از معیارهایی که ابتذال و سخیف بودن را در هنر و به ویژه موسیقی ایجاد میکند، کلام است که یکی از عوامل بسیار مهم در سبکی و سنگینی و ابتذال و سخیف بودن و یا فاخر بودن ادبیات حاکم بر یک اثر موسیقی است. ادبیاتی که در خود موسیقی و ادبیاتی که در شعر بر موسیقی حاکم است و همیشه کلام یکی از بزرگترین و مؤثرترین عواملی بوده که سخیف یا فاخر بودن اثر موسیقایی را تعیین میکرده است، اما حتی اگر کلام را از موسیقی جدا کنیم، موسیقی هم میتواند نوع سخیف یا مبتذلی داشته باشد و بستگی به استفاده از نوع سازها، ریتم، آکسانها، نقطهگذاری و عوامل تکنیکی دیگری دارد و موسیقیدان میتواند آنها را به شیوهای طراحی کند که جهت ابتذال پیدا کند یا نکند
ایکنا ــ از دیدگاه شما تقسیمبندی موسیقی به دو دسته سالم و مبتذل صحیح است. آیا معیار مشخصی برای آن وجود دارد؟
یکی از معیارهایی که ابتذال و سخیف بودن را در هنر و به ویژه موسیقی ایجاد میکند، کلام است که یکی از عوامل بسیار مهم در سبکی و سنگینی و ابتذال و سخیف بودن و یا فاخر بودن ادبیات حاکم بر یک اثر موسیقی است. ادبیاتی که در خود موسیقی و ادبیاتی که در شعر بر موسیقی حاکم است و همیشه کلام یکی از بزرگترین و مؤثرترین عواملی بوده که سخیف یا فاخر بودن اثر موسیقایی را تعیین میکرده است، اما حتی اگر کلام را از موسیقی جدا کنیم، موسیقی هم میتواند نوع سخیف یا مبتذلی داشته باشد و بستگی به استفاده از نوع سازها، ریتم، آکسانها، نقطهگذاری و عوامل تکنیکی دیگری دارد و موسیقیدان میتواند آنها را به شیوهای طراحی کند که جهت ابتذال پیدا کند یا نکند. البته خود موسیقی فی نفسه ابتذال ندارد، یعنی موسیقی خود ابزاری است که میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. این هنرمندان و یا مردم ممکن است آن را به شکل دیگری درآورند. به عنوان مثال ما میگوییم ریتم شش هشتم در موسیقی، ممکن است موسیقی را اندکی به سمت ابتذال ببرد، در صورتی که این ریتم که فی نفسه اشکالی ندارد، یکی از انواع ریتمهایی است که از لحاظ تئوری وجود دارد و از نظر عملی نیز میتواند اجرا شود و بستگی به این دارد که ما چگونه از آن استفاده کنیم، چطور آکسانگذاری و نقطهگذاری کنیم و با چه طرحی آن را ارائه دهیم.
حال ممکن است برخی بگویند این موسیقی شیطانی و منحرف است و شاید به دلیل فواصلی که در موسیقی داریم، این امر به وجود بیاید و اگر موسیقی سنتی به سمت ابتذال برود، همان موسیقی که در دورهای موسیقی تخت حوضی بود، بیشتر از سازهای سنتی و فواصل سنتی استفاده میکردند، همان موسیقی بازاری بوده، اما چون از طرف آدمهایی اجرا میشد که چندان سواد موسیقی نداشتند یا کلامشان سخیف بود، این طور به نظر میآمد، اما وقتی تلخیها و زهر همین موسیقی گرفته میشود، همان موسیقی جذاب و شیرینی میشود.
ایکنا ــ اگر میدانستید آینده موسیقی به این صورت خواهد شد، باز هم موسیقی را انتخاب میکردید؟
طبیعی است که خیر، چون الان غیر از غصه چیزی برایمان باقی نمانده است و خودمان باید افسوس بخوریم که چرا موسیقی ما و فرهنگ غنی که داریم، باید اینگونه آسیب ببیند و توسط برخی ژانرها زیرپوشش باشد و از طرفی هم غصه میخوریم برای جوانهایی که در هنرستانها، دانشگاهها و ... در حال تحصیل موسیقی هستند که برخی بدون هدفاند و برخی به انتظار و امید این هستند که پس از فارغالتحصیلی، جامعه از آنها استقبال کند و برایشان کار و موقعیت شغلی فراهم باشد که ممکن است برای برخی شرایط فراهم باشد، اما باید این فضا باز باشد تا آنها جذب شوند و ارکسترهای مختلفی باشد. یعنی تولید داشته باشیم و موسیقی جریان داشته و زنده باشد و بتواند نفس عمیق بکشد. در آن صورت میتوانیم بگوییم حال موسیقی خوب است و تولیدات تازه به آن تزریق شده و در حال بازسازی خودش است، به این معنی که در حال پوستاندازی بوده و در حال نو شدن است. این احساس خوبی به آدم میدهد، زیرا موسیقی عنصر فرهنگی بسیار مؤثری در جامعه است و اگر درست به آن بها داده شود، میتواند بخشهایی از ساختار جامعه را تأمین و نفس جامعه را تازه کند. منتها در جاهایی به آن بیمهری شده است.
ایکنا ــ آینده موسیقی را چطور پیشبینی میکنید؟
از آنجا که طی این سالها در جهاتی رشد و پیشرفت داشتیم، در جهاتی هم متأسفانه رشدی نداشتهایم، من نمیخواهم موج منفی ایجاد کنم، اما حقیقت این است که چندان خوشبین نیستم که موسیقی مسیر خوب و رو به رشدی را طی کند و به جاهای خوبی برسیم، مگر اینکه تغییراتی در برخی ساختارها داده شود و جامعه بتواند با آن نفسی تازه کند، راههایی در این زمینه هست و افرادی هم هستند که بتوانند آن را عملی کنند. فارغالتحصیلان دانشگاهها و هنرستانها، نیروهای تازه نفسی هستند که میتوانند با استفاده از تجربه گذشتگان خود به موسیقی جان تازهای ببخشند. نسل بعد از من، همین جوانانی هستند که اگر قدری انگیزه و امید داشته باشند و از کارهای دانشگاهی و هنرستانی به تدریج رشد کنند و وارد جامعه شوند، راه رشد موسیقی نیز باز میشود. نسل قبل از من که تعدادی از آنها در قید حیات هستند، کنار کشیدهاند و نسل من نیز بعضیها در موقعیت مناسب هستند و کار میکنند و بعضیها هم مانند من به تدریس اکتفا کردهاند و از عرصه عملی و حرفهای دور شدهاند؛ از این رو شرایط باید برای نسل جدید فراهم باشد. آنجا که کلام باز میماند موسیقی آغاز میشود. ما واقعاً میتوانیم با این ابزار با جامعه حرف بزنیم و بخشی از فرهنگ جامعه و سلیقههای گوناگون را تأمین کنیم.
موسیقی را اگر از رادیو بگیرید، چه برنامهای قرار است پخش شود و یا در تلویزیون قرار است فقط بنشینند و حرف بزنند. در گذشته کاروان شعر و موسیقی، چند برنامه موسیقی دیگر با اجرای ساعد باقری و دیگران پخش میشد و استقبال زیادی از این برنامهها وجود داشت.
ایکنا ــ عملکرد و رفتار مسئولان را با موسیقی دیدهایم و از رویکردشان مطلعیم که موسیقی در اولویت آنها نیست، آیا هنرمندان موسیقی میتوانند دست به دست هم دهند و اجازه ندهند نفس موسیقی فاخر ایرانی به شماره نیفتد؟
بله، هنرمندان در این زمینه مؤثرند و مسلم است اگر هنرمندان با هم جمع و همدل شوند و با مسئولان فرهنگی و هنری کشور جلساتی را برگزار و درخواستهای خود را بیان کنند، طبیعی است که مسئولان فرهنگ و هنری کشور نیز علاقهمند هستند، هنر کشور که بخشی از آن مربوط به موسیقی است، رشد کند. اما شاید موجب تأسف باشد که هنرمندان با هم همدلی ندارند و هر کسی کار خود را میکند. با توجه به اینکه تفرقه در هیچ مسئلهای خوب نیست، در موسیقی نیز همین میشود، اگر موسیقیدانها با هم همدل باشند و پیشنهادی به مسئولان فرهنگی و هنری ارائه دهند و با آنها جلسه و نشست بگذاریم و از آنها کمک بگیریم و راهنمایی کنیم تا مسیری برای رشد موسیقی باز شود، وگرنه هر کسی فکر خودش باشد، اتفاق خاصی نمیافتد. امیدوارم و از مردم و هنرمندان میخواهم دلمان برای فرهنگ و هنر این کشور بتپد و دلسوز آن باشیم و فضا را برای این هنر کشور باز کنیم و بگذاریم هم موسیقی و هم موسیقیدانها نفسی تازه کنند و این نفس به جامعه دمیده شود که حال جامعه هم خوب باشد، این مسئلهای است که با تمام وجود میخواهم و به سهم خودم مسیری را طی کردهام، اما امیدوارم فضا برای جوانترها باز شود تا آینده موسیقی کشور را رقم بزنند.
سینما واقعاً مبتذل شده است، اما دیدید که چگونه متحول شد، یعنی یکسری مضامین وارد فیلمها، تئاتر و موسیقی شد که حال خوبی داشت و یک دفعه از دهه 70 رنگ عوض کرد. موسیقی جای خود را به خوبی باز کرده بود، اما از زمانی که ابتذال به آن راه یافت، وضعیت به این شکل درآمد و رادیو رسانه ملی به این تن داده که هر مزخرفی را پخش کند، این مسئله تا همین پنج سال پیش هم کنترلشدهتر بود و از پنج سال به بعد دیگر از دستشان در رفته و موسیقی اهمیت و اولویتی نداشته است.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام