به گزارش ایکنا، فصل دوم از «سلسلهنشستهای اندیشهورزی قرآن کریم و حکمرانی» از سوی سازمان دارالقرآن الکریم با همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی هیئت دولت در راستای فریضه جهاد تبیین برگزار میشود.
فصل دوم این نشستها به موضوع «نقش انقلاب اسلامی در نظم جدید جهانی و مناقشه با اسرائیل» اختصاص دارد که نشست پنجم از فصل دوم آن با ارائه حجتالاسلام مهدی نخاولی، استاد حوزه علمیه و دانشگاه مشهد و دبیری حجتالاسلام حسین آجورلو برپا شد. در ادامه قسمت سوم و پایانی از سخنرانی حجتالاسلام موسوینژاد را میخوانید؛
«مسئله قرآنمحوری در هر زمانی به نحوی مورد توجه برخی مصلحان بوده است؛ همچون شیخ طوسی که احساس میکرد به قرآن آن طور که باید و شاید پرداخته نشده و در بین اهل تسنن و عامه مسلمین بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، به همین جهت شروع به تفسیر قرآن کرد؛ ما تا قبل از ایشان تفسیر جامعی از قرآن کریم نداشتیم و تنها تک نگارههای حدیثی داشتیم و در نسلهای بعدی از سیدجمال الدین اسدآبادی تا مرحوم علامه طباطبایی، آیتالله طالقانی و شهید مطهری نیز تفاسیر قرآنی را شاهد بودیم.
متاسفانه هیچوقت در دورههای شیعی قرآناحیا نبودیم و در هیچ تاریخ و مقطعی اینگونه نبودهایم؛ البته بودهاند کسانی که این اندیشه را داشتند، اما جریان شیعی به این نحو نبوده است. مقطع اولیه آموزش فضای معارف اسلام توسط امام محمد باقر(ع) شروع شد؛ چراکه قبل از آن امکان و فضای آموزشی نداشتیم و تا زمان امام سجاد(ع) شیعیان مانند اهل تسنن دست بسته نماز میخواندند و آن هم به دلیل حاکمیت وقت بود. فرض کنید شما در مملکتی که داعش در آن حاکم است، تحت فشار شدید حاکم، قطعا مجالی برای ارائه آنچه که درست است نخواهید داشت.
از امام محمد باقر(ع) روایت است که میفرمایند: «اِذا حَدَّثْتُـکُمْ بِشَىْءٍ فَاسْاَلونى عَنْ کِتابِ اللّه؛ هرگاه براى شما حدیثى گفتم، درباره سَنَد آن مطلب در کتاب خدا از من بپرسید.» منظور حضرت اظهار فضل نبوده است، بلکه میخواهند آموزش معارف را در شیعه با این سنگ بنا و محوریت قرار دهند که هرچه میشنوید آن را قرآنی تحلیل، درک و برداشت کنید. این روش اهل بیت(ع) بود که ابتدای آموزش معارف اسلام حقه که همان شیعه است با قرآنمحوری شروع کنند، اما بعد از آن متأسفانه بنا به دلایلی این مسیر منحل شد؛ بهطوری که شما میبینید برخی چیزها در قرآن واژه دارد، اما در علم کلام واژه آن را تغییر دادهایم.
بهعنوان مثال ما کلمهای به نام «معجزه» در قرآن نداریم و این کلمه جزء اختراعات ماست. گاهی یک حقیقت در قرآن نیست، چون اصطلاح شرعی ندارد ما میتوانیم اصطلاحی برای آن بسازیم، اما وقتی برای این موضوع اصطلاحاتی مانند آیت، حجت، سلطان و بینه وجود دارد، آقایان به دلیل اینکه در جنگ و جدال بودند واژه قرآنی را دور انداختند. حال اینکه بار معجزه، به دلیل اینکه میگوید: «چون تو نمیتوانی مانند آن را بیاوری پس من میتوانم»، سلبی است، در حالی که کلمه قرآنی آن، بار رحمانی و ایجابی دارد و میگوید: «خدا برای تو نشانه فرستاده است و رحمتش را به بندهاش میگوید»، آن هم به دلیل اهمیتی است که به بنده خود دارد. بعد میگوید: «ای انسان کسانی را برای تو فرستادم تا نشانههای من را به تو نشان دهند».
با این شیوه، کار به جایی رسید که در تمام علوم، قرآن مهجور شد. حتی در علم فقه میبینیم که برخی آقایان وقتی به عنوان مثال، بحث خمس را مطرح میکنند، به هیچ وجه آیه خمس را نیاوردهاند بلکه از آیه، استنباطی را آوردهاند که مستقیما به آیه اشاره نشده است؛ لذا آنقدر جنبه توجه به قرآن کم بوده و توجه به حرفهای دیگر زیاد که این اتفاق را شاهدیم.
اهل بیت(ع) برای اینکه ما راه را گم نکنیم جواب را به ما نشان دادهاند؛ اتفاقا معلم هم وقتی جواب را میگوید برای این است که شما خط را گم نکنید تا راهحل درست را پیدا کنیم. اما اینها، چون جواب را داشتند دیگر به دنبال راه حل نگشتند. وقتی قرآن میگوید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند.» این آیه مرتبط با حضرت علی(ع) است. اما اهل تسنن میگویند، چون آیه قرآن ملاک را کلی گفته است منظور علی(ع) نیست و عمر و ابوبکر هم میتوانند شامل این آیه باشند. اما ما میخواهیم قطعا بگوییم این آیه مربوط با علی(ع) است؛ در جایی که آنها میگویند اگر اینگونه است چرا فعل آیه مضارع است و اگر منظور یک نفر است باید ماضی میآمد یا چرا جمع است و اگر اینگونه است چرا فرد نیامده است؟ جواب این سوالات را اهل بیت(ع) داده و گفتهاند این آیه مربوط به اهل بیت(ع) است و بعد بیان کردهاند، که اختصاص به اهل بیت دارد. اما ما تلاش تفسیری نکردهایم که آن اختصاص را از خود قرآن استخراج کنیم و بدون تفسیر میگوییم که این آیه مخصوص علی(ع) است و در ادامه برای اهل بیت است. چرا؟ چون روایت میگوید؟ اما اینگونه گفتن هم قرآنی نیست. استنباط این آیه را ما تبرکاً مرتبط با علی(ع) میگوییم. اما آیا ما میخواهیم یک آیه وسط این آیه بگذاریم و روایت را حذف کنیم؟ حتی در تفسیر ما از قرآن فاصله داریم و به روایات متوسل هستیم. این رفتار ما روایات را مقداری زودرنج کرده است تا جایی که در کتب کلامی هم، آیات قرآن را نمیآورند و فضای قالب این میشود که اگر کسی به قرآن بپردازد گویا آدم بیسوادی است!
در این میان یک نقطه عطف دومی به نام ملاصدرا پدید آمد. او تلاش کرد که معارف قرآن را وارد کند و بگوید که برهان، فلسفه، کلام، قواعد، وحی، عرفان، شهود و قرآن همه همخوانند. ملاصدرا این تلاش را کرد، اما باز قرآن محور نشد و تنها کتابی برای واحد و یکی شدن به حساب آمد؛ مرحوم علامه طباطبایی نقطه عطف سوم است. او در تفسیر المیزان مسئله خود را قرآنمحوری قرار داده است. علامه طباطبایی نیز در تلاش بود تا علم کلام، قرآنمحور شود و برهان و استدلالات حول آن بچرخند. در علم فقه، عرفان و اخلاق هم همینطور بود، اما در آن ایام درک این معنا محقق نشده بود. علامه را یک مفسر میدانند در حالی که او یک مُجدد است. او برای اینکه قرآن یک تجدید حیات پیدا کند، اساس تفسیر خود را قرآنمحوری قرار داد. البته قرآنمحوری صرفا این نیست که ترجمه قرآن را بخوانیم، بلکه به این معنا است که سالهای اولیه تحصیل را با قرآن مانوس کنیم و فرد چه در آموزش و پرورش به صورت عمومی و چه در حوزه به صورت تخصصی با قرآن انس گیرد. به این معنا که سالهای اول آموزش و پرورش قبل از بلوغ در بحث صوت، لحن و تجوید متمرکز باشد و در مراحل بعد به موارد دیگر این عرصه بپردازد.
خدای متعال برای غنا و موسیقی قرآن ارزش قائل است و حتی اهل بیت(ع) با تاکید خاصی در این رابطه گفتهاند: «ليس مِنّا مَن لم يَتَغَنَّ بالقرآنِ» یعنی از ما نیست کسی که قرآن را با غنا نخواند؛ سوال این است که مگر لیس منا بوی جهنمی شدن نمیدهد؟ بعد میبینیم که اصل خواندن قرآن هم، خود مستحب است، چه برسد به اینکه قرآن را با صوت و زیبا بخوانیم؛ لذا به «لیس منا» نمیخورد و این مستحب در مستحب میشود. پس لیس منا در مورد کسی است که با قرآن بینیاز نشود.
امروز یک بیماری روانی در برخی افراد به دلیل توجه افراطی به موسیقی ایجاد شده است. از سخنرانیهای مذهبی گرفته که زیر صدای آن موسیقی است تا روضهخوان امام حسین(ع) که برای اشک گرفتن زیر روضهاش موسیقی میگذارد، همه در حال استفاده از موسیقی به شکل افراطی هستند. البته که موسیقی نیاز انسان و یک هنر است، اما به واسطه بیحرمتی به موسیقی ملکوتی و قرآنی، خدای متعال در گوش سایر موسیقیها زده است. موسیقی جنبهای از اعجاز است، اما از طرف دیگر وقتی غذای سالم نباشد غذای مسموم رایج میشود و گسترش پیدا میکند.
به اعتقاد بنده باید تمام بچهها قاری باشند؛ طبیعتا این اتفاق زمانی رخ میدهد که معلم قرآن خود قاری باشد. سوال این است که امروز چند درصد از معلمان قرآن قرائت خوشی دارند؟ خود ما زمانی که به قرآن علاقهمند شدیم به علت این بود که در کودکی معلم قرآنمان صوت زیبایی داشت و ما را جذب کرد. حضرت علی(ع) میفرماید قبل از هر چیز تعلیم کتاب خدا را ابتدای آموزش قرار دهید. آیا این تاکید در آموزش و پرورش یا در حوزه هست؟ وقتی کودکان در آموزش و پرورش به صورت عمومی با قرآن انس بگیرند، کم کم فضای ملکوتی حاکم میشود. البته ۹۹ درصد و بیشتر اثر قرآن، اثر باطنی آن است، چراکه هدایت یک امر قلبی است و اثر قرآن باطنی است و بعد آثار ظاهری آن هم معلوم میشود.
طبعا وقتی کودک در سالهای اول دبستان با صوت، لحن و تجوید آشنا و با قرآن انس گرفت حتما باید در بحث روش و معلمان بازبینی شود و معلمان قرآنی که قاری نیستند در جای دیگری به کار گرفته شوند. گل عمر یک انسان فاصله ۶ تا ۱۸ سال است و باید از این فرصت بهترین بهره را برد در حالی که ما امروز هیچ آموزش قرآنی و سبک زندگی را در این ایام به فرزندانمان نمیدهیم و دیپلمههای ما اکثرا در این عرصه بیسواد هستند. بعد میگویند با دو کتاب میخواهند آموزش و پرورش را اسلامی کنند.
اگر بهترین محتوا که همان قرآن است به فردی دهید، تا قاری نباشد یا با آن انس ندارد، چگونه باید انتظار داشت قرآن مهجور نباشد؟ جالب اینکه نام آن را هم اسلامی شدن آموزش و پرورش میگذارند. باید دانشآموزان ما در فضای تخصصی آموزش قرآن قرار و علم نافع را فرا گیرند. علم نافع هم آن است که به دانشآموز سبک زندگی و راه و روش آن را آموزش دهند. با این روش کم کم ذهن دانشآموز بارور میشود و بعد صوت و لحن و تمرکز بر سبک زندگی قرآنی و بعد قصص قرآنی را فرا میگیرد. این در حالی است که خدای متعال خود میگوید که بسیاری از قرآن را بر اساس داستان بیان کرده است.»
ادامه دارد ...
انتهای پیام