زندهیاد سعید کاظمیآشتیانی یکی از چهرههای درخشان علمی ایران به شمار میرود که با بنیانگذاری پژوهشکده رویان و توسعه دانش سلولهای بنیادی، سهم بزرگی در پیشرفت علمی کشور ایفا کرد. وی در نیمه دیماه سال ۱۳۸۴ بعد از سالها خدمت به جامعه علمی ایران با اینکه ۴۴ سال داشت، دیده از جهان فرو بست. مقام معظم رهبری ایشان را یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویشهای مبارکی خواندند که آینده درخشان علمی در کشور را نوید میدهند.
ایکنا به مناسبت هجدهمین سالگرد مرحوم سعید کاظمیآشتیانی سلسله گفتوگوهایی با دوستان، همکاران و مسئولان جهاددانشگاهی انجام داده است. در دوازدهمین گفتوگو به سراغ سیدابراهیم احمدی، عضو هیئت علمی مرکز ملی ذخایر زیستی و ژنتیکی ایران رفتیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ در رابطه با آشنایی خودتان با زندهیاد کاظمیآشتیانی توضیح دهید.
زمانی که مؤسسه رویان تبدیل به پژوهشکده شد، دکتر کاظمیآشتیانی همزمان رئیس پژوهشكده رویان و رئیس جهاددانشگاهی علوم پزشكی ایران بودند. من در آن زمان معاونت پشتیبانی، مدیره حوزه ریاست و مدیر روابط عمومی جهاددانشگاهی را برعهده داشتم. بنابراین، آشنایی ما در دانشگاه علوم پزشکی ایران بود و تا زمان درگذشت زندهیاد دکتر کاظمی در خدمت ایشان بودم.
ایکنا ـ با توجه به اینکه شما معاونت ایشان را بر عهده داشتید، از روحیات مدیریتی دکتر کاظمیآشتیانی بگویید. ایشان چه تفاوتی با بقیه مدیران داشتند؟
ویژگیهای مدیریتی ایشان سبب شد که بتوانند مؤسسه رویان را تأسیس کنند و تا سطح پژوهشگاه ارتقا دهند و به کشور در حوزه ناباروری خدمت کنند. معتقد بودند که نباید شاهد باشیم که زوجین ایرانی برای درمان ناباروری با پرداخت هزینههای گزاف به کشورهای اروپایی سفر کنند. درمان ناباروری یک روند طولانی مدت دارد و میطلبد که فرد زمان زیادی تحت مراقبت باشد؛ بنابراین هزینه بسیار زیادی به دنبال خود میآورد.
دکتر کاظمیآشتیانی با اعضای جهاددانشگاهی در درجه اول رفیق بود. فرقی نمیکرد که افراد چه سمتی دارند، از راننده و خدمات تا اعضای هیئتعلمی را شامل میشد. با همه بسیار گرم و صمیمی برخورد میکرد. ایشان به برگزاری نماز جماعت توجه ویژهای داشت و همیشه تأکید میکرد که حتماً باید نماز به جماعت برگزار شود. به همین دلیل بدون توجه به پست و سمت افراد یکی از همکاران پیشنماز میایستاد و بقیه به او اقتدا میکردند. در عین جدیت در کار، صمیمیت و رفاقت هم داشت اما در مطالبات اداری بدون تعارف عمل میکرد.
زندهیاد کاظمیآشتیانی نسبت به مسائل زندگی همکاران بیتوجه نبود. مثلاً اگر کسی مشکلی داشت به حل آن مشکل میشتافت. اگر کسی هم بیمار میشد به عیادت او میرفت. ایشان در بحث مدیریتی خود به جنبههای مختلفی توجه میکرد؛ یعنی ضوابط شرعی و اخلاقی را رعایت میکردند و در کارها دقت نظر داشت.
ایکنا ـ میدانیم که دکتر کاظمیآشتیانی با قرآن کریم مأنوس بودند؛ این مؤانست با قرآن در شکلگیری شخصیت ایشان چه تأثیری داشته است؟
سعید کاظمیآشتیانی به قرآن اعتقاد کامل داشت. فرد سحرخیزی بود و جزو اولین نفرهایی بود که قبل از ساعت اداری وارد مجموعه میشد و شروع به قرآن خواندن میکرد و روز خود را با قرآن آغاز میکرد.
در ماه مبارک رمضان روزی یک جزء قرآن میخواند و تا پایان ماه رمضان قرآن را ختم میکرد. علاوه بر این همیشه در ماشین به رادیو قرآن گوش میداد. خودش رانندگی میکرد و اهل اینکه راننده داشته باشد نبود. ماشینهای اداره که در اختیار او بود را بعضاً افراد دیگر هم استفاده میکردند؛ وقتی سوار ماشین میشدیم رادیوی ماشین بر روی موج رادیو قرآن بود. از این موضوع میفهمیدیم که فردی قبلی که از ماشین استفاده کرده، دکتر کاظمیآشتیانی بوده است.
ایشان معلم قرآن هم بودند و در دوران دانشجویی در هنرستان آزادی برای دانشآموزان قرآن تدریس میکرد حتی مسابقات بینالمللی تلاوت و حفظ قرآن را با حساسیت پیگیری میکرد که امتیاز کدام قاری بیشتر یا کمتر است و تحلیلهای خاص خود را داشت.
دکتر کاظمیآشتیانی در قرآن تدبر میکرد و به قران تفأل میزد. برای تأسیس مجموعه رویان به قرآن کریم تفألی زده بود و آیات ۵۱ الی ۵۶ سوره حجر آمده بود که فرشتگان به حضرت ابراهیم(ع) بشارت فرزند پسر میدهند. زندهیاد دکتر کاظمی خاطره این تفأل را برای رهبر انقلاب بیان کرده بود. البته اولین نوزاد متولد شده رویان دختر بود.
در پژوهشهای رویان بسیار مقید بود که اخلاق رعایت شود؛ زیرا پژوهشگاه با موجود زنده سروکار دارد و اگر لازم بود استفتاء میکردند که بعضی از امور از لحاظ شرعی مجوز دارند یا خیر؟ مثلاً زمانی که قصد داشتند به مسائل سلولهای بنیادی و شبیهسازی ورود پیدا کنند گزارشی را برای مقام معظم رهبری در این زمینه تهیه کردند و از ایشان خواستند که از نظر کارشناسی اجازه این کار داده شود.
مقام معظم رهبری در زمینه شبیهسازی در پاسخ آن نامه، اجازهی ورود به مقوله سلولهای بنیادی و شبیهسازی را دادند و عنوان کردند که: «به این دوستان بگویید با همت و پشتکار هدفهای بزرگ این تحقیقات را دنبال کنند و این ثروت هنگفت انسانی را برای خود و کشور محقق کنند. باید مواظب باشند که ساختن قطعات یدکی انسان به ساختن خود انسان منتهی نشود».
ایکنا ـ شخصیت و منش دکتر کاظمیآشتیانی چه تأثیری بر شما گذاشت؟
امیدوارم که اینگونه باشد که از ایشان تأثیر گرفته باشم. وقتی در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرم بعضاً در ذهنم میآید که اگر دکتر کاظمیآشتیانی بودند در این موقعیت چه کار میکردند و چه رفتار و عکسالعملی از خود نشان میدادند.
ایکنا ـ دکتر کاظمیآشتیانی چه ظرفیتی داشتند که بعد از گذشت 18 سال از فوت ایشان در ضمیر همه دوستان و همکارانشان ماندگار شدهاند؟
ایشان برای شخص من مثل دوست یا پدری مهربان بودند. وقتی زندهیاد کاظمیآشتیانی به رحمت خدا رفت به من این احساس دست داد که انگار پدرم را از دست دادهام. بقیه همکاران هم این حس را داشتند. کاظمیآشتیانی برای مجموعه نقش پدرانه داشت. خیلی سعی میکرد که روابط صمیمی باشد در مراسم شادی و عزا همکاران و دوستان شرکت میکرد و احوالات افراد را جویا میشد و اگر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد.
انسان وفاداری بود. یکی از دوستان دوران دانشجویی ایشان در جبهه به شهادت رسیده بود. هر سال در عید فطر به همراه جمعی به خانه این خانواده در کاشان مراجعه میکرد. از اینجا ما هر سال عید فطر میدانستیم که مسافر کاشان است.
ایکنا ـ به نظر شما کاظمیآشتیانی را چطور میتوان به نسل جدید معرفی کرد؟
نباید یک تصویر دست نیافتنی از زندهیاد کاظمیآشتیانی ایجاد کنیم که همه بگویند ما اصلاً نمیتوانیم به گردپای چنین شخصی برسیم. باید بدانیم که کاظمیآشتیانی فردی بود که در همین جامعه زندگی میکرد و علایقی داشت. او نیز مانند بسیاری از افراد به یک تیم و رنگ خاصی علاقه داشت و با مسائلی که همه با آن درگیر هستیم مواجه بود.
اگر یک تصویر دست نیافتنی از چنین افرادی ایجاد کنیم دیگر نمیتوانیم کاظمیآشتیانیهای دیگر داشته باشیم که علاقهمند به کار و کشور داشته باشند. ایشان اعتقادی داشتند مبنی بر اینکه اگر فردی بزرگ شد و سرش به سقف رسید؛ خانه را ترک نمیکند بلکه سقف را ارتقا میدهد و اگر منِ کاظمیآشتیانی به چهره ماندگار تبدیل شدم دنبال خروج از جهاددانشگاهی، رفتن به دنبال پستهایی مانند وزارت و... نیستم. هدفش این بود که پژوهشکده رویان را ارتقا دهد.
به کشور و مردم عرق داشت و مشکلات را درک میکرد و به یکسری از موضوعات هم انتقاد داشت و بعضی موارد را هم قبول نداشت. او را باید فردی دستیافتنی نشان دهیم تا هرکسی بر اساس وسع خود در روزمره بتواند در مسیر زیست او قدم بردارد.
ایکنا ـ اگر دکتر کاظمیآشتیانی امروز زنده بود، چه جایگاهی داشت؟
اگر ایشان امروز حضور داشتند در خط مقدم دانش سلولهای بنیادی بودیم. البته اکنون هم در مرز دانش سلولهای بنیادی هستیم؛ اما اگر ایشان بودند این رشد خیلی سریعتر انجام میشد؛ مثلاً اکنون به تولید سلول بافت قلبی رسیدهایم، اما قلب را نساختهایم.
کاظمیآشتیانی روح ناآرامی داشت که علاقهمند به کار و پیشرفت بود. اصلاً به روزمرگی قانع نبود. اگر میخواست به روزمرگی قانع باشد شاید به منافع شخصی بیشتری دست مییافت اما به منافع شخصی بیتوجه بود. میگفت: باید هرسال طرح و ایده جدیدی داشته باشیم. به هیچ وجه حاضر نبود به روزمرگی دچار شود حتی اگر هزینه و فایده پروژهای زیاد تفاوتی نداشت، او به خدمتی که به کشور ارائه میشد توجه میکرد؛ مثلاً در علوم پزشکی ایران ایده پزشکِ قطار مطرح شد. بعد از حساب و كتاب به این نتیجه رسیدیم که در این پروژه ضرر نمیکنیم اما سود چشمگیری هم ندارد. با این حال ایشان گفت این ایده خدمتی به جامعه و مسافرین قطار است. به یاد دارم در زمانی که این پروژه را در دست داشتیم چند زایمان در قطار انجام شد که اگر پزشک حضور نداشت مسافران دچار مشکلات عدیده میشدند.
پژوهشگاه رویان رشد کرد و دستآوردهای فراوانی کسب کرد اما در جهاددانشگاهی علوم پزشکی ایران به کارها و خدمات دیگر زندهیاد کاظمیآشتیانی پرداخته نشده است در صورتی که طرحهایی مانند پزشک قطار، اولین کلینیک چند تخصصی درد و مركز رشد و سلامت كودک اولین بار توسط زندهیاد کاظمیآشتیانی پایهگذاری شد.
کاظمیآشتیانی خدمات مختلف و متنوعی را پایهگذاری کرد اما دنبال اسم و رسم نبود. میدانیم که ایشان هم رئیس پژوهشگاه رویان و هم رئیس واحد علوم پزشکی ایران بودند اما فقط از یکجا حقوق و مزایا دریافت میکرد و بحث منافع مادی برایش مطرح نبود.
ایکنا ـ آیا راه زندهیاد کاظمیآشتیانی ادامه پیدا کرده است؟
راه ایشان در پژوهشکده رویان ادامه پیدا کرده و دوستان و همکاران زندهیاد کاظمیآشتیانی کاملاً روحیه جهادی دارند زیرا درس آموخته زندهیاد دکتر کاظمیآشتیانی هستند و راهش را ادامه میدهند. در واحد علوم پزشکی ایران متأسفانه به دلیل انحلال دانشگاه این واحد نیز منحل شد و در واحد علوم پزشکی تهران و مرکز ذخایر ژنتیک ادغام شد و آن انسجامی که وجود داشت، گسسته شد و متأسفانه واحد علوم پزشکی ایران به سرانجام خوبی نرسید.
ایکنا ـ اگر خاطرهای از زندهیاد دکتر سعید کاظمیآشتیانی دارید تعریف کنید.
دکتر کاظمیآشتیانی سعی میکرد به هر مناسبتی همکاران را دور هم جمع کند؛ مثلاً میگفتند که بعد از ساعت اداری برویم فوتبال و ورزش. این کار موجب همبستگی همکاران میشد. شبهای قدر قرار میگذاشتند تا به اتفاق دوستان و همکاران به مسجد بازار و سخنرانی حاجآقا مجتبی تهرانی برویم.
همه طیفها را به سمت خودش جذب میکرد و حتی یکی از همکاران که به گفته خودش تا آن روز در هیچ مراسم شب قدری شرکت نکرده بود را دعوت کرد بودند تا در این مراسم حضور پیدا کنند که ایشان خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود که در چه مجلس مصفایی حضور پیدا کرده. ایشان در رابطه با خودشان میگفت: شما اگر تشخیص دادید که من در جناح چپ یا راست هستم، جایزه دارید، زیرا من حق را میبینم و اگر ناحق باشد، مخالفت و اعتراض میکنم و فرقی ندارد که حزب اصولگرا یا اصلاحطلب باشد و افراد وابسته به کدام شخصیت و موقعیت هستند.
من که با ایشان در ارتباط بودم هم نمیتوانستم بگویم که ایشان اصولگرا یا اصلاحطلب بودند یعنی خودش را در این قید و بندها نمیدانست. معتقد بود که اصولگرا، اصلاحطلب، چپ و راست میتواند اشتباه کند و اینطور نیست که یک فرد اگر وابسته به جناح یا گروهی باشد دیگر هرچه میگوید و هرکاری میکند درست است.
دوست نداشت که افراد ریا کنند؛ به یاد دارم یکی از همکاران میخواست که استخدام شود و عکسی که در پرونده برای دفتر مرکزی جهاددانشگاهی ارسال کرده بود با کروات بود، از بالا تماس گرفته بودند که چرا نیروهایی که جذب میکنید، کرواتی هستند؟ آقای کاظمیآشتیانی گفتند که این فرد متخصص است و منش و روش درستی دارد؛ حالا روزی هم کروات زده و نخواسته که ریا کند وگرنه حتماً عکسی هم داشته که بدون کروات باشد؛ شما چرا میخواهید کسی که کروات میزند بیاید و بگوید که اینطور نیست؟ همین که این صداقت را داشته از نقاط قوت ایشان است.
البته به این موضوع هم معتقد بود که جهاددانشگاهی وجههای دارد و باید این وجهه حفظ شود و باید طبق قوانین مقررات عمل کرد اما خیلی در قید و بند مسائل ظاهری نبود. معتقد بود ما باید همه افراد را در جهاددانشگاهی جذب کنیم زیرا جهاددانشگاهی میتواند انسانساز باشد، هنر این نیست که فرد مذهبی و مؤمن را وارد جهاددانشگاهی کنیم و بگوییم که ببینید که چقدر مؤمن هستند؛ این فرد از قبل مؤمن بوده که جذب شده است، هنر این است که اگر توانستیم فردی را که اعتقادی هم به نماز اول وقت یا جماعت ندارد یا کاهل است را وارد جهاددانشگاهی کنیم و او را نماز و قرآن خوان کنیم وگرنه جذب از بین مؤمنین هنر زیادی نیست.
خیلی به بیماران احترام میگذاشت. معتقد بود که باید به زوجین ناباروری که به رویان میآیند رسیدگی کرد و برای پذیرایی باید امکاناتی حداقلی وجود داشته باشد. از قومیتها مختلف کشور به پژوهشگاه رویان میآمدند و کار درمان آنها سخت بود.
به یاد دارم یکی از همکاران، بعد از رفتن بیمار، به لهجه یکی از مراجعان خندید. آقای دکتر وقتی متوجه این موضوع شد، آن فرد را احضار کرد و گفت: مردم ولینعمتان ما هستند. ما حق نداریم که به آنها بخندیم و آنها را مسخره کنیم. تذکر دوستانهای به آن همکار دادند مبنی بر اینکه حتی نباید در ذهن ما هم این اتفاق رخ دهد. در کل به شدت نگاه انسانگرایانهای داشت.
انتهای پیام