همه چیز از صحبتی صادقانه شروع شد. بعد از همان صحبت هم بود که سوم شخص گفت، استادم میگوید: «همین قدر بدانید که کلیدواژه همه موفقیتها صدق است.» باور کنید که گمشده امروز ما دقیقاً همین واژه است. میخواهید کمی راجع به این کلمه صحبت کنیم؟ واژهای که هم در علمالحروف و هم در علمالاعداد حاوی اسرار است؟
من هم از خدا خواسته، سر تا پا گوش میشوم و میشنوم. سوم شخص ادامه میدهد: در آیه ۸۴ سوره شعراء راجع به دعا و خواسته حضرت ابراهیم(ع) میخوانیم: «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ؛ و نامم بر زبان اقوام آتیه، نیکو و سخنم دلپذیر گردان.» درواقع حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست کرد تا در نسل آیندهاش، انسانی را قرار دهد که مصداق «لسان صدق» باشد. دعای حضرت ابراهیم(ع) مستجاب شد که در آیه ۵۰ سوره مبارک مریم(س) به آن اشاره شده است.
این آیه را تلاوت میکند: «وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا؛ و آنها را از رحمت خود بهرهمند ساختیم و بر زبان عالمی، آوازه نکونامیشان را بلند گردانیدیم» و میپرسد: میدانید، مصداق «لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» کیست؟ برایم آشکار شده که حضرت ابراهیم(ع) و فرزندانش تا پیامبر خاتم(ص) همه دارای «لسان صدق» هستند؛ اما انگار این آیه نکتهای دیگر هم دارد که من از شنیدنش شگفتزده میشوم، آن وقت که سوم شخص توضیح میدهد: «علیاً» در این آیه برخلاف ترجمهها، صفت برای لسان نیست، بلکه مفعول برای «وهبنا» است و درواقع طبق همین بحث و روایات متعدد، منظور از آن، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است.
با آیه ١١٩ سوره مبارک مائده بحث را ادامه میدهد: خداوند در این آیه میفرماید: «قَالَ اللَّهُ هَـذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ خدا گوید: این روزی است که صادقان از راستی خود بهرهمند میشوند، برای آنها بهشتهاییست که از زیر درختانش نهرها جاریست و در آن به نعمت ابدی متنعمند؛ خدا از آنها خشنود و آنها از خدا خشنودند. این است پیروزی و سعادت بزرگ.»
سوم شخص در دنباله سخن، آیه دیگری را مثال میزند و با شرح این مطلب که خداوند در آیه ١١٩ سوره توبه نیز که سوره ۹ قرآن است، میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ؛ ای اهل ایمان، خداترس باشید و به مردان راستگوی باایمان بپیوندید.» بیان میکند: بهتر است که هر زمان آیات قرآن با عبارت «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» شروع میشود، طبق سفارش پاسخ دهیم: لبیک، اللهم لبیک و سعدیک... .
میگوید: اکنون عبارت «صادقین» را در این آیات در نظر بگیرید و به شماره آنها هم توجه کنید. به نظر شما عبارت «صادقین» درباره چه کسانی است؟ شماره آیات که ١١٩ (١١۰+۹) است، توجهم را جلب میکند. سوم شخص نکتهای را یادآور میشود و میپرسد: اصلاً وقتی قرآن، کلام الله است، چه نیازی به آوردن عبارت «قال الله» در ابتدای آیه ١١٩ سوره مائده وجود دارد؟ حدس میزنم که خداوند در پی تأکیدی بر صحت صدق در آیه است. از قضا حدسم درست از آب درمیآید و او میگوید: بله همینطور است. از آنجا که گاهی پیامبر(ص) را به گفتن سخنانی از جانب خود و نه از جانب خداوند متهم میکردند، خصوصاً سخنانی که درباره حضرت عیسی(ع) بیان میکرد، لذا بعضی از آیات قرآن حاوی «قال الله» است تا این شبهه یهود و نصارا بیاثر شود.
هنوز داشتم این حرفها را سبک سنگین میکردم که سوم شخص پرسید: با حروف ابجد آشنایی دارید؟ فقط اسم این حروف را شنیده بودم و میدانستم که نام حضرت علی(ع) به آن، معادل عدد ١١٠ است. بعد از کمی مکث اضافه کرد: حروف ابجد به سه نوع صغیر، وسیط و کبیر تقسیم میشود. کلمه «فاطمه» را در نظر میگیریم. در ابجد کبیر، معادل این کلمه عدد ۱۳۵ است. توجه کنید که جمع سه رقم این عدد (۵+۳+۱) ۹ است. در ابجد وسیط، معادلش ۲۷ (۹=٢+٧) و در ابجد صغیر برابر این کلمه ١٨ (٩=١+٨) میشود. خود اعداد ۱۸، ۲۷ و ۱۳۵ هم مضربی از ۹ هستند. پس رقم ٩ به حضرت زهرا(س) اختصاص دارد. بیان این نکات، تأکیدی دیگر بر اهمیت و محوریت عدد ۹ است.
پرسیدم: میشود کمی بیشتر درباره حروف ابجد توضیح دهید؟ سوم شخص پاسخ میدهد: ابجد کبیر بر اساس همان اعداد یک تا هزار است که به حروف ۲۸ گانه عربی اختصاص دارد. برای به دست آوردن اعداد معادل هر حرف در ابجد صغیر از الف تا غ، باید عدد ابجد کبیر را بر ۹ تقسیم کنیم. باقیمانده این تقسیم، عدد مربوط به آن حرف در ابجد صغیر است؛ برای مثال حرف «ف» در ابجد کبیر معادل ۸۰ است، ولی اگر ۸۰ را بر ۹ تقسیم کنیم، باقیمانده آن عدد ۸ میشود. بنابراین این حرف در ابجد صغیر، معادل ۸ است. در ابجد وسیط هم همان کار ابجد صغیر روی ابجد کبیر انجام میشود، با این تفاوت که بر عدد ۱۲ تقسیم میکنیم. باقیمانده تقسیم، عدد ابجد وسیط آن حرف میشود؛ برای مثال حرف «م» که در ابجد کبیر معادل ۴۰ است، در ابجد وسیط ۴ میشود، چون اگر ۴۰ را بر ۱۲ تقسیم کنیم، باقیماندهاش عدد ۴ است.
باز سؤال بعدی را مطرح میکند که در قرآن کریم، کدام سوره در شأن حضرت فاطمه زهرا(س) است؟ میدانم برخی از بزرگان گفتهاند بیش از ۵۰ موضع در قرآن وجود دارد که در شأن ایشان نازل شده و معروفترین آنها سورههای کوثر، ضحی، قدر و هل اتی است که البته به نظر بسیار بیشتر از ۵۰ موضع میرسد؛ اما جوابم این است که میتوان مشهورترین سوره را در شأن ایشان، سوره استثنایی، فوق اعجاز و از درون و برون مبارک کوثر دانست که سوره ١۰۸ قرآن است.
میپرسد: جمع ارقام این سوره چند میشود؟ (١+٠+٨) با تعجب، باز هم به همان عدد ۹ میرسم. ادامه میدهد: عدد ۹ معادل حرف «ط» و به حضرت زهرا(س) منسوب است. به نظرم هر کس که نامش به آن حضرت نزدیکتر باشد، به صدق، نزدیکتر است. حتماً این را هم شنیدهاید که اسماء از سماء هستند؟ از سویی، فرزندان آن حضرت که همان سلاله ساداتاند، گویا باید به صفت صدق، متصفتر باشند. تعداد کلمات این سوره بدون بسم الله، ۱۸ کلمه اعم از اسم، فعل و حرف است. این سوره کوتاهترین سوره قرآن محسوب میشود و شاید یادآور عمر کوتاه حضرت زهرا(س) در بین ۱۴ معصوم(ع) باشد. عدد ۱۸ هم نشانگر سن آن حضرت است و هم گفتیم که در ابجد صغیر معادل کلمه فاطمه میشود.
از سویی میتوان به بررسی کلمه صدق در علمالاعداد پرداخت که معادل عدد ۱۹۴ است. محور عدد ۱۹۴ معادل رقم ۹ میشود. بنابراین محور صدق، حضرت زهرا(س) است. راستی حتماً شنیدهاید که یکی از اسامی حضرت زهرا(س)، صدیقه کبری است؟ با همه این مقدمات فهمیدیم که «صادقین» در آیه ١١٩ سوره مائده به چه شخصیتهایی اشاره دارد. این آیه درواقع امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) را روایت میکند. از سویی دیگر، جمع سه رقم ١٩۴ (۱+٩+۴) معادل عدد ١۴ و این عدد نیز به مظهر صدق در عالم یعنی ۱۴ نور یا حضرات معصومین(ع) اشاره دارد.
سوم شخص کمی راجع به صدق بیشتر توضیح میدهد: کلمه صدق و مشتقات آن ۱۵۵ مرتبه در قرآن آمده و متضاد آن از نظر لغوی، کذب است؛ ولی از نظر مفهومی و کاربردی میتواند با کلمات نفاق و منکر هم در تضاد باشد. در مباحث اخلاقی، صدق حداقل دارای سه معناست؛ یک مورد در مقابل کذب ذکر شده که یعنی شخص صادق سخنی میگوید که به آن معتقد بوده و مطابق واقع است. دوم، در مقابل خلف وعده و به مفهوم صدق در وعده و پایبندی به تعهدات است، همانگونه که در آیه ۲۳ سوره احزاب میخوانیم: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...» سوم، صدق در ایمان که یعنی افزون بر صدق زبان و قلب، صدق در اعمال هم ظاهر میشود.
با حالتی متفکرانه که در نتیجه پی بردن به مطلبی عمیق و در عین حال ساده است، میگویم: واقعاً اگر همه ما این ویژگی را در وجود خود نهادینه کنیم، بیشتر معضلات جامعه حل میشود. سوم شخص با برشمردن اثرات شگفتانگیز صدق و صداقت در شخصیت فرد و جامعه اضافه میکند: درست است. صادق دارای روحی عظیم و قلبی آرام و مطمئن است و صدقش موجب عزت و کرامت وی میشود. وقتی گفتار، کردار و رفتار انسان با صدق و صداقت همراه شد، انسان و در مرحله بعدی جامعه به نیکی میگراید، از گناهان فاصله میگیرد و از معاصی متنفر میشود.
انسان صادق بر آراستگی به اوصاف الهی و ربانی همت میگمارد و با تداوم این خصیصه، اندک اندک صدق و صداقت جزئی از ملکات راسخ او میشود، به مقام والای صدیقین ارتقا مییابد و چنانکه در آیه ۵۵ سوره قمر میخوانیم: «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»، با خدای رحمان و رحیم همنشین میشود. از بزرگی پرسیدند: امام زمان(عج) کجا هستند؟ گفت: «فی مقعد صدق؛ یعنی در مجلسی که صدق و صداقت حاکم است.» علمای اخلاق عالیترین درجه صدق را صدق مقامات سلوکی دین مانند صدق در ایمان و تقوا، صدق در خوف و رجاء، صدق در زهد و رضا، صدق در تسلیم و توکل، صدق در جهاد و هجرت، صدق در ایثار و شهادت و... میدانند.
سوم شخص میگوید: کلمه صدیقه یک بار در قرآن آمده است. میتوانید به آن آیه اشاره کنید؟ جواب میدهم این کلمه در آیه ۷۵ سوره مائده آمده است: «مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» او توضیح میدهد: بهطور کلی با همه تعظیم و تکریمی که در قرآن از حضرت مریم(س) شده، ایشان تمثیلی از حضرت زهرا(س) است. اگر مریم(س)، سیدة نساء العالمین در دوران خود بوده، حضرت زهرا(س) سیدة نساء العالمین برای همه دورانهاست. اگر بر مریم(س) حسب بعضی از تفاسیر، فقط یک بار جبرائیل(ع) وارد شده است (فَأَرسَلنَا إِلَيهَا رُوحَنَا...؛ مریم/۱۷) بر حضرت صدیقه طاهره(س) بیش از ۷۰ روز بهصورت پیوسته فرشته وحی وارد شده و با ایشان گفتوگو کرده است، بهطوری که سخنان جبرائیل(ع) بر زبان آن حضرت جاری شده و عجیب اینکه امیرالمؤمنین علی(ع) که خود صدیق اکبر است، این گوهرهای وحیانی را نوشته و ماحصلش کتابی به نام «مصحف فاطمه» یا «صحیفه فاطمیه» است.
این کتاب در دست امامان شیعه بوده و اکنون در دستان مبارک امام زمان(عج) است و ایشان بعد از ظهور آن را استفاده خواهد کرد. تمام امور و علوم عالم هستی از گذشتگان، حال و آینده در این مصحف شریف وجود دارد و این مطلب در منابعی چون کتب حدیثی بحارالانوار، معانیالاخبار و در بیانات بزرگانی مانند امام خمینی(ره)، آیتالله خامنهای و... آمده است. امام خمینی(ره) میفرماید: «ما مفتخریم صحیفه فاطمیه که کتاب الهامشده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه(س) است، از ماست.» (صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۱)
سوم شخص میپرسد: به نظر شما چه خصوصیات دیگری در حضرت زهرا(س) وجود دارد که او را بر تمام زنان عالم برتری میدهد؟ به شهادت مظلومانه مادر میاندیشم. او میگوید: تمام صفاتی که برای حضرت مریم(س) در قرآن آمده است، به نحو اکمل و اتم برای حضرت زهرا(س) وجود دارد؛ علاوه بر اینکه حضرت زهرا(س) به شهادت رسیده، ولی حضرت مریم(س) چنین فضیلتی نداشته است.
امام کاظم(ع) هم میفرماید: «إِنَّ فَاطِمَةَ صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ...» نسل حضرت مریم(س) به حضرت عیسی(ع) ختم شد؛ ولی از نسل فاطمه(س)، ۹ امام معصوم(ع) و بیشمار سادات شایسته تا قیامت ادامه دارد؛ چراکه کوثر و به عبارتی خیر کثیر است؛ یعنی هم از نظر جمعیت و کمیت نسل و هم از نظر کیفیت، خیرات و برکات این سلاله مبارک اعم از علما، دانشمندان، شهدا و مجاهدین حقیقی ادامه دارد. در اینجا شایسته است از امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی(ره)، علامه طهرانی(ره) و مقام معظم رهبری بهمثابه سلاله آن حضرت یاد کنم. همه برکاتی که این بزرگان و امثال آنها داشته، دارند و خواهند داشت، از وجود آن کوثر قرآن است و میتوان گفت که ایشان بینهایت و خیرات و برکاتش، لا تُعَدُّ و لا تُحْصَي است.
سوم شخص به تبیین جایگاه حضرت زهرا(س) میپردازد و بیان میکند: حضرت زهرا(س) پدری مانند پیامبر اکرم(ص)، همسری چون امیرالمؤمنین(ع)، پسرانی مانند حسنین(ع)، دختری چون زینب(س) و مادری مانند خدیجه کبری(س) دارد. این فضائل نه فقط در مقایسه با حضرت مریم(س)، بلکه در مقایسه با همه جهانیان بینظیر است. به همین دلیل میگوییم که حضرت مریم(س)، تمثیلی از فاطمه(س) محسوب میشود. آیا مقامی بالاتر از این میتوان تصور کرد که انسانی حوریسرشت، بنت نبوت، زوج ولایت و ام امامت و از سویی، خود، عصمتالله باشد و تمام معصومین(ع) حتی پیامبر(ص) و علی(ع) محتاج عصمت او باشند؟ به راستی که همه محتاج عصمت او هستند؛ چراکه عصمتاللهالکبری و حجتالله علی الحجج است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام