چرا مسجد ضرار ساخته شد
کد خبر: 4152430
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۱
غدیر؛ زمینه‌های اجتماعی/ 1

چرا مسجد ضرار ساخته شد

احتمالاً پیدایش مسجد ضرار نمونه خوبی از موقعیت سختی باشد که پیامبر(ص) با آن مواجه شد. مبتکر این اقدام فردی است به نام ابوعامر که از بزرگان قبیله اوس بود. او تا حدودی با مسیحیت و رهبانیت مسیحی آشنا بود و لذا به او «ابوعامر راهب» می‌گفتند. او هیچگاه پیامبر را نپذیرفت و صریحاً به حضرتش گفت در کنار هر آن کس و هر آن گروهی که در مقابل تو بایستد، قرار خواهد گرفت و عملاً چنین کرد.

غدیر«غدیر» یکی از بزرگترین وقایع تاریخ جهان است که تا قیامت مسیر خوشبختی و سعادت انسان‌ها را تعیین کرده است. یک فرصت طلایی برای درک بهتر معارف اسلامی و شناخت تاریخ اسلام و فصل ممیز تاریخ اسلام از تاریخ جاهلی است که بر همه مسلمانان واجب است غدیر را شناخته و فرهنگ و آموزه‌های آن را درک کنند، بنابراین این واقعه بزرگ تاریخی بدون مقدمه و زمینه رخ نداده است و شرایط و زمینه‌هایی پیش از آن باعث رخداد این واقعه مهم شده است. حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی، استاد حوزه و دانشگاه در مقاله‌ای با عنوان «غدیر؛ زمینه‌های اجتماعی» به این مسائل پرداخته و در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است. در ادامه بخش نخست از این مقاله را می‌خوانید.

مهمترین نقطه عطف تاریخ اسلام 

فتح مکه مهمترین نقطه عطف تاریخ اسلام در دوران پیامبر است. با وجود جنگ‌های متعدد و خونین سال‌های اولیه، مکه بدون خون‌ریزی و با روشی مسالمت‌آمیز تسخیر شد. چنین جریانی به واقع استثنایی بود؛ چرا که تاریخ شبه‌جزیره آکنده از جنگ‌های بی‌سرانجام قبیله‌ای و عشیره‌ای و بعضاً منطقه‌ای بود. اینکه مکانی، چون مکه و باوجود اهمیت و سوابقش، بدون خونریزی فتح شود، تعجب‌انگیز بود و تأثیری شگرف در پذیرش مکیان داشت.

فتح مکه عملاً به معنای فتح آرام و نهایی تمامی جزیرةالعرب بود. البته پس از آن جنگ‌های دیگری روی داد که مهمترینش جنگ حنین و نیز سقوط طائف است، اما شرایط به گونه‌ای بود که سقوط آن مقدمه‌ای شد برای گسترش اسلام در تمامی شبه‌جزیره و آن هم در مدتی بسیار کوتاه، یعنی در طی دو و یا سه سال.

پس از این حادثه بود که سران و نمایندگان قبایل مختلف برای پذیرش اسلام به مدینه آمدند که در تاریخ به عنوان «عام‌الوفود» شهرت یافته است. عملاً هیچ دین دیگری در دوران نخستین‌اش تا بدین حد سریع به پیش نرفته و تا بدین حد زندگانی فردی و جمعی پیروانش را تحت تأثیر قرار نداده بود. شرایط در مجموع شبه‌جزیره و به ویژه در مدینه به کلی دگرگون شده بود.

برای نخستین بار مناطق مختلف شبه‌جزیره به زیر یک چتر درآمده و به یک واحد سیاسی – دینی بزرگ و با مرکزیت مدینه تبدیل شده بود. پایتخت جدید، شهر مدینه، شاهد بیشترین تحول بود. تا قبل از سقوط مکه، عملاً این شهر مرکزیت داشت، به ویژه برای منطقه وسیع حجاز؛ اما پس از فتح آن و باوجود حفظ موقعیت ممتاز دینی، اهمیت سیاسی و بلکه تجاری و مواصلاتی و فرهنگی خود را از دست داد و این همه به مدینه منتقل شد تا بدان حد که بسیاری از اشراف و بزرگان مکه که تا چندی قبل در رأس مخالفان پیامبر بودند، به مدینه آمدند. شرایط به گونه‌ای درآمد که همین مخالفان در موقعیت جدید به اینکه از قوم و قبیله پیامبر هستند، افتخار می‌کردند و با توجه به همین واقعیت پس از رحلت پیامبر قدرت را به دست گرفتند، چه در دوران خلفای نخستین و یا خلفای اموی و عباسی. شایستگی و بلکه مشروعیت خود را از نسبتی که با پیامبر داشتند، می‌گرفتند.

از مدینه فقیر تا مدینه ثروتمند

مدینه فقیر، سالیان اولیه که عملاً آهی در بساط نداشت و مهاجرانش بر روی ایوان مسجد می‌خوابیدند و بلکه زندگی می‌کردند و خرمایی به دست نمی‌آوردند تا سد جوع کنند، به ناگهان به ثروت و مکنت رسیدند تا آنجا که قبیله بزرگ بنی‌اسلم برای تهیه آذوقه به مدینه آمدند. حضور آنها که افرادشان کوچه‌های شهر را پر کرده بودند، به هنگام رحلت پیامبر رخ داد و مهم در این میان این است که این شهر فقیر تا بدان حد ظرفیت و امکانات یافته بود که بتواند آذوقه چند ماهه چنین قبیله‌ای را تأمین کند.

نمونه دیگر دریافت 300 شتر از سوی ابوسفیان و دو فرزندش یزید و معاویه است که پس از جنگ حنین اتفاق افتاد و پیامبر به هریک از آنان 100 شتر بخشید. یا آنکه آن حضرت در حجةالوداع بیش از 60 شتر قربانی کرد و علی بن ابیطالب بیش از 30 شتر.

اصولاً سابقه نداشت که قبایل مختلف این شبه‌جزیره وسیع به جایی، چون مدینه رفت و آمد داشته باشند. اگرچه در گذشته در موسم حج به مکه می‌رفتند، اما اولاً اینها بیشتر قبایل منطقه حجاز بودند و ثانیاً تعداد و تنوع آنها به مراتب کمتر از قبایلی بود که در سال‌های پس از فتح مکه، به مدینه می‌رفتند.

به این ترتیب مدینه به ناگهان ثروتمند شد و مرکزیت یافت و تعداد قابل توجهی که عموماً از بزرگان عرب و قریش بودند، در آن مأوا گزیدند و این همه وضعیت شهر را دگرگون کرد و بر پیچیدگی‌هایش افزود.

پایان جنگ قبایل و آغاز دشمنی‌ها

مدینه محل سکونت دو قبیله بزرگ اوس و خزرج و قبایل مختلف کوچکتری بود و به عکس مکه که شهری متمرکز و با جمعیت نسبی فراوان بود؛ شهری وسیع و پراکنده و با جمعیت نسبی پایین بود. شهری با زیربنای اقتصادی و معیشتی و کشاورزی و تا حدودی صنعتی که مورد اخیر را یهودیان عهده‌دار بودند.

این ترکیب نامنسجم در دورن خود مشکلات فراوانی داشت که یکی از مهمترین‌هایش نزاع دائمی بین اوس و خزرج بود. این دو به عکس عموم قبایل جزیرة العرب در سرزمین خود ساکن بودند. چنین نبود که زد و خورد‌ها به دلیل حرکت دائمی قبایل عمق صحرا، موردی باشد. قبایل کوچک دیگر هر یک متناسب با شرایط، در کنار این دو قرار می‌گرفتند. این سکونت دائمی اختلاف و جنگ را تشدید می‌کرد و عملاً گریزگاهی وجود نداشت که به هنگام شکست، بدان سوی روند.

پیامبر با دعوت بزرگان این دو قبیله به مدینه هجرت کرد، بدین منظور که به برکت حضور ایشان این جنگ بی‌سرانجام پایان یابد که البته چنین شد، اگرچه نارضایتی‌هایی وجود داشت. مهمترینش نارضایتی یکی از بزرگان خزرج، عبدالله بن ابی و هوادارنش بود که قبل از دعوت از پیامبر قرار بود ریاست مدینه را به عهده بگیرد که با آمدن حضرتش ریاست او به فراموشی سپرده شد و این برای او و هم‌اندیشانش غیرقابل پذیرش بود و لذا تا به هنگام مرگ در سال ۹ هجری از هیچ توطئه‌ای علیه پیامبر فروگذار نکرد. از انتقاد از پیامبر و مسلمانان گرفته تا برافروختن آتش عصبیت بین مهاجران و انصار و تشویق مکیان و یهودیان به جنگ با مسلمانان.

چرا مسجد ضرار ساخته شد

قبایل کوچک دیگر نیز در این میان سهمی داشتند. یکی از شاخه‌های بنی عوف به هنگام ورود پیامبر مسجد قبا را ساختند، مدت‌ها بعد شاخه‌ای از همین بنی عوف مسجد «ضرار» را پی نهادند. البته گروه اول مسلمانانی پاک‌باخته بودند و گروه دوم منافقانی شرور و بدخواه، اما قابل انکار نیست که بخشی از دلایل اقدام گروه دوم به جهت رقابت با گروه نخست بود. اوضاع داخلی عمیقاً تحت تأثیر رقابت‌ها و لجاجت‌های عشیره‌ای بود.

آمدن مهاجران اولیه که از مکه آمده بودند و بعد‌ها مهاجران دیگری که از حبشه و نقاط دیگر می‌آمدند، خود مشکل دیگری بود. این مدیریت سنجیده و به‌روز پیامبر بود که این همه را خنثی می‌کرد که نمونه‌های فراوانی دارد، اما اصل مشکل وجود داشت و ادامه یافت که بروز آن را به وضوح در داستان سقیفه شاهد هستیم. ترس انصار از این بود که قدرت را مهاجران به طور کامل در دست گیرند و آن‌ها را در سرزمین اجدادی خود منزوی کنند که تا حدودی هم، چنین شد و آن‌ها عملاً به حاشیه رفتند و سهمی از قدرت نیافتند.

حضور یهودیان و پی‌آمدهایش با توجه به موقعیت ممتازی که در نزد یثربیان و بلکه اعراب داشتند، خود داستان دیگری است که به نوعی به پیچیدگی اوضاع کمک می‌کرد. با توجه به چنین شرایطی ناگهان مدینه اهمیت یافت. به ویژه که مهاجران جدید از بزرگان قریش و عرب بودند و به خوبی می‌دانستند چگونه می‌باید برای نیل به اهداف خود برنامه‌ریزی کنند. آن‌ها هم به خوبی توده اعراب بدوی را می‌شناختند و هم بر روی آنها نفوذ فراوانی داشتند.

مسجد یا پایگاهی برای مقابله با مسلمانان

احتمالاً پیدایش مسجد ضرار نمونه خوبی از موقعیت سختی باشد که پیامبر با آن مواجه شد. مبتکر این اقدام فردی است به نام ابوعامر که از بزرگان قبیله اوس بود. او تا حدودی با مسیحیت و رهبانیت مسیحی آشنا بود و لذا به او «ابوعامر راهب» می‌گفتند. او هیچگاه پیامبر را نپذیرفت و صریحاً به حضرتش گفت در کنار هر آن کس و هر آن گروهی که در مقابل تو بایستد، قرار خواهد گرفت و عملاً چنین کرد. به مکه رفت و آن‌ها را به جنگ تشویق کرد. در غزوه احد حضور یافت و پس از فتح مکه به طائف که هنوز به اسلام درنیامده بود، عزیمت کرد و پس از پذیرش اسلام طائفیان، به رم گریخت و از آنجا به دوستانش پیام داد که مسجد ضرار را برپا کرده و آن را به پایگاهی برای مقابله با مسلمانان قرار دهند و گفت با کمک سربازانی که امپراطور رم در اختیارش قرار خواهد داد، به مدینه آمده و پیامبر را اخراج خواهد کرد. مخالفت با پیامبر و آن هم در پوشش دینی و اسلامی برای اولین بار بود که اتفاق می‌افتاد و نیز اندیشه استفاده از نیرو‌های خارجی برای نبرد با مسلمانان. چنین بود مدینه سال‌های آخر زندگانی پیامبر.

نمونه دیگر توطئه قتل پیامبر در بازگشت از جنگ تبوک است. حضرت از ابتدای رسالت خود، چه در مکه و چه مدینه، پیوسته در معرض سوء قصد و ترور قرار داشت، اما این بار داستان به گونه‌ای دیگر بود. تعداد قابل توجهی، حداقل دوازده نفر، بدین اقدام مبادرت مستقیم داشتند و بدون شک کسان دیگری در پشت داستان بودند که حمایت‌شان می‌کردند. هدف، ترور پیامبر و گرفتن قدرت بود. مسئله صرفاً انتقام‌ستانی شخصی نبود، ترور وسیله‌ای برای نیل به قدرت بود.

فضای ملتهب مدینه

این جریان به خوبی اوضاع مدینه را در آن ایام توضیح می‌دهد. این مدینه ثروتمند شده و موقعیت‌یافته بود که جاذبه داشت. به همین علت بود که ماجراجویان آماده بودند، برای نیل به قدرت خطر کنند و چنین کردند. این توصیه مؤکد پیامبر به حذیفة الیمان بود که او لب فروبندد و سوء قصدکنندگان را معرفی نکند. او و عمار دو پاسداری بودند که برای حمایت پیامبر ایشان را همراهی می‌کردند، اما گویا این حذیفه بود که تمامی ترورکنندگان را دید و شناخت و همگان از اطلاع او نسبت به سوء قصدکنندگان، مطلع شدند.

نمونه دیگر که حاکی از احتقان مدینه آن ایام بود، لشکرکشی به تبوک بود که به نظر می‌آید برای فروشکستن فضای ملتهب و سنگینی بود که شهر را فرا گرفته بود. جنگی بود که گویی بیشتر دلایل داخلی داشت.

صحنه این جنگ در دورترین منطقه‌ای قرار داشت که هر جنگ دیگری در دوران نبوی در آن اتفاق افتاده بود. می‌باید بیش از هفتصد کیلومتر راه طی می‌شد و آن هم در اوج گرمای تابستان و مسیری که هیچگاه جمعیتی سی هزار نفره آن را طی نکرده بود و خود پیامبر فرماندهی را به عهده داشت.

آنچه از مجموع اسناد و شواهد و قرائن برمی‌آید، تهدیدی جدی و واقعی وجود نداشت. نه ایران و نه روم هیچگاه در اندیشه نفوذ به داخل شبه‌جزیره و حجاز نبودند؛ چراکه با توجه به مشکلات فراوان ناشی از صحراوی بودن مسیر و عدم وجود آب و علوفه برای اسب‌ها و چهارپایان و دور بودن راه، کسی بدان رغبت نمی‌کرد، مضافاً که در نهایت غنیمت بزرگی بدست نمی‌آوردند. این بدین معنی است که مدینه به مثابه پایگاه اسلام از جانب رومیان تهدید نمی‌شد، همچنانکه قبایل عموماً عرب و یا سریانی و آرامی شمال عربستان که تعلق خاطری به رومیان داشتند، نیز چندان مایل به جنگ با اعراب مسلمان نبودند، چنانکه بعد‌ها شاهد آن هستیم.

علی(ع) جانشین پیامبر در مدینه

نکات دیگری هم در این مورد وجود دارد و از جمله اینکه پیامبر، علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین خود در مدینه قرار داد. این اولین جنگ مهمی است که علی بن ابیطالب در کنار پیامبر حضور ندارد که دلتنگی و به عبارتی شکایت حضرتش را موجب شد و پیامبر جمله معروف خود را در مورد امام بیان کرد و اینکه «نسبت تو به من همچون نسبت هارون است به موسی» و این خود اشاره‌ای غیرمستقیم به خلافت و وصایت بلافصلی امام می‌کرد.

این مجموعه حاکی از شرایط عمیقاً ناآرام و متراکم مدینه است که گویا پیوسته از درون ناآرام‌تر می‌شد. شهری که به ناگهان ثروت، مکنت، اهمیت و موقعیت یافته بود و کسان و گروه‌ها و قبیله‌های مختلفی در پی آن بودند که یا در زمان پیامبر و یا حداقل پس از درگذشت ایشان قدرت را به دست گیرند. پیامبر(ص) مجبور بود این همه را تحمل و در نهایت مدیریت کند. گویی قدرت حضرت در سطح، گسترش یافت، اما نفوذش را در عمق به تدریج از دست می‌داد و وا می‌نهاد. این تا حدودی مرتبط است با این واقعیت که اولاً در جایی که «قدرت منشأ دینی» دارد، ویژگی‌ها و آسیب‌پذیری‌های خاص خود را دارد و نمی‌تواند در برابر ذوق، سلیقه و گرایش‌های توده مؤمنان بایستد و آن‌ها را نادیده انگارد و نکته دوم این که اصول و معیار‌های اعتقادی به هر حال مانع از انجام هر آن کاری می‌شود که دیگر قدرتمندان انجام می‌دهند. این مشکلات در آنجا که قدرت منشأ نظامی و یا احیاناً اجتماعی دارد کم و بیش وجود ندارد. لازم است در این باره بیشتر صحبت شود و اینکه ادیان دیگر هم مشمول چنین جریانی هستند.

ادامه دارد.

انتهای پیام
captcha