به گزارش ایکنا؛ سی و نهمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «آیین حکمت» به صاحبامتیازی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و مدیرمسئولی شمسالله مریجی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «بررسی خداشناسی از منظر وحی با تکیه بر المیزان»، «بررسی انتقادی دیدگاه برخی اصولیان معاصر در باب حقیقت اختیار در پرتوی حکمت متعالیه»، «بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مصباح یزدی درباره عوارض ذاتی»، «بررسی مسئله چیستی نبوت»، «جستاری معرفتشناختی در مقایسه تطبیقی رویکردهای فهم قرآن کریم»، «تحلیل نقش گرایشهای فطری در تصمیمگیری انسان از نظرگاه علامه طباطبایی»، «تاملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق»، «تحلیل و بررسی تفاسیر رایج و جدید از فلسفه دین کانت»، «سلوک معنوی و بایستگی آن در تعالیم اهل بیت (ع)».
خداشناسی از منظر وحی
در چکیده مقاله «بررسی خداشناسی از منظر وحی با تکیه بر المیزان» اثر روحالله آدینه میخوانیم: «جستار پیش رو بر آن است تا در حوزه خداشناسی که از مهمترین موضوعها در عرصه معارف دینی به شمار میرود، به دو مسئله مهم، یکی امکان شناخت موجود متناهی و محدودی، چون انسان از اوصاف و افعال وجودی نامتناهی به نام خدا و دیگری بررسی مرزها و محدوده این شناخت با تکیه بر تفسیر المیزان بپردازد. بررسی از منظر وحی ما را به این پاسخها رهنمون میکند که آیات فراوان نه تنها بر امکان شناخت خداوند دلالت دارند، بلکه بر ضرورت شناخت او نیز تاکید میکنند و آن را برای انسان، ممکن بر میشمرند. اما این معرفت به دو مقوله ذات و صفات الهی محدود میشود. خداوند، نامتناهی و نامحدود است و سایر موجودات از جمله انسان محدود و متناهی هستند. موجود محدود نمیتواند بر وجود نامحدود احاطه یابد؛ لذا ممکن نیست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهی یابند و اساسا چنین شناختی ممتنع است. اما درباره شناخت اوصاف خداوند میان متکلمان و فلاسفه مسلمان اختلاف است. علامه طباطبایی در المیزان ضمن باطل دانستن مسلک تعطیل و مسلک تشبیه، براین باور است که اوصاف خداوند گرچه قابل شناخت هستند، اما معنای این اوصاف در خداوند با مخلوقات متفاوت است.»
بررسی دیدگاه برخی اصولیان در حقیقت اختیار
در آغاز مقاله «بررسی انتقادی دیدگاه برخی اصولیان معاصر در باب حقیقت اختیار در پرتوی حکمت متعالیه» اثر مجید احسن چنین میخوانیم: «یکی از مبانی انسانشناختی حکمت متعالیه، اختیار است که در بستر دیگر مبانی فلسفی آن تبیین میشود. صدرا دو تعریف از حقیقت اختیار ارائه کرده که متخذ از تحلیل واقعیت است. برخی از متفکران علم اصول با بیان اشکالات متعدد گفتهاند این تعاریف، نه برآمده از واقعیت، بلکه برساخته از ذهن فلاسفه برای فرار از شبهه جبری است که لازمه قولشان است؛ زیرا امکان فعل و ترک برای مختار بودن فاعل، موضوعیت دارد که به دلیل قول حکمت متعالیه به جریان عام ضرورت علی، قابل تصور نیست. بررسی جامع نشان میدهد دیدگاه اصولیان با اشکالات مبنایی و بنایی متعددی مواجه است و تحلیلهای حکمت متعالیه دراینباره، دقیقتر و مبتنی بر واقعیت است؛ چه اینکه ضرورت علی، نه تنها نافی اختیار نیست، بلکه موکد آن است.»
در طلیعه مقاله «بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مصباح یزدی درباره عوارض ذاتی» میخوانیم: «منطقدانان و حکیمان اسلامی معتقدند هر علمی دارای موضوعی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن موضوع بحث میشود، اما در تبیین چیستی عوارض ذاتی با یکدیگر اختلاف دارند. علامه طباطبایی بحث از عوارض ذاتی را در علوم برهانی حقیقی دانسته، پیوندی وثیق میان ذاتی بودن مقدمات برهان و بحث از عوارض ذاتی در علوم برهانی برقرار کرده است؛ لیکن استاد مصباح یزدی ذاتی بودن مقدمات برهان را به معنای بین بودن محمولات آنها برای موضوعاتشان دانسته، همچنین معتقد است بحث از عوارض ذاتی مبتنی بر اعتباری است که برای تمایز و طبقهبندی علوم صورت گرفته است. این نوشتار با روشی عقلی تحلیلی به بررسی و نقد دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مصباح درباره عوارض ذاتی پرداخته است. نگارنده هرچند دیدگاه استاد مصباح را درباره اعتباری بودن عوارض ذاتی پذیرفته، معتقد است ذاتی بودن مقدمات برهان متاثر از بحث عوارض ذاتی در علوم برهانی است؛ یعنی شرط ذاتی بودن مقدمات برهان و عوارض ذاتی در علوم برهانی در یک راستا معنا میشوند.»
مقایسه تطبیقی رویکردهای فهم قرآن
در چکیده مقاله «جستاری معرفتشناختی در مقایسه تطبیقی رویکردهای فهم قرآن کریم» میخوانیم: «از مهمترین بسترهای تئوریک موثر بر شکلگیری مکاتب تفسیری، مباحث منبعث از دانش معرفتشناسی و زیرشاخههای آن است. برای مسئله چگونگی فهم و تفسیر متون و بهطورخاص قرآن کریم، سه رویکرد معرفتشناختی متصور است. در رویکرد اول (مخاطبمحور)، مخاطب و پیشدانستههای او، رکن اصلی فرایند فهم تلقی میشود و ازآنجاکه پیش دانستههای هر مخاطب با دیگری متمایز است، معانی استنباط شده نیز متمایز است و همه این معانی نیز موجه تلقی میشود. در رویکرد دوم (مولف محور)، معنای نهایی متن، حقیقتی است قابل فهم که باید طی فرایندی مضبوط به آن نایل شد و کشف مقصود مولف طی تفسیر متن (در این مقاله، متن قرآن)، هرچند دشوار باشد، ناممکن نیست و تنها معنایی موجه تلقی میگردد که متناظر با این مقصود باشد. در این مقاله ضمن مقایسه تطبیقی دو رویکرد پیشگفته، رویکرد سومی (متن محور) که شالوده معرفتی آن بر آموزههای اسلامی مبتنی است، تبیین میگردد که طبق آن، رکن اصلی در فرایند فهم، خود اثر یا متن قرآن کریم است. ضمن تطبیق رویکردهای سه گانه فوق، با استفاده از روشهای تحلیل محتوای کیفی و استدلال منطقی، این نتیجه حاصل شده است که در میان این رویکردها، رویکرد متن محور برای فهم قرآن کریم از وجاهت بیشتری برخوردار است و با کاربست این رویکرد، دستیابی به عمق مدلولهای معنایی آیات قرآن کریم محتملتر مینماید و موفقیت برخی تفاسیر معتبر نظیر المیزان را میتوان با توجه به همین مهم رمزگشایی نمود.»
نقش گرایشهای فطری در تصمیمگیری انسان
در چکیده مقاله «تحلیل نقش گرایشهای فطری در تصمیمگیری انسان از نظرگاه علامه طباطبایی» چنین آمده است: ««فلسفه تصمیم» از مباحث مطالعاتی جدید است. در همین راستا، ارائه تحلیل منسجم و یکپارچه از «فرایند اثرگذاری گرایشهای فطری در تصمیم گیری»، مبحثی نو و حائز اهمیت است. مسئله پژوهش حاضر این است که: از نظرگاه علامه طباطبایی، گرایشهای فطری در تصمیمگیری انسان چه نقشی ایفا میکنند؟ مبتنی بر روش تحلیل محتوا و اسنادی، بررسی آثار علامه طباطبایی ما را به این نتایج رهنمون میکند که از منظر توصیفی، این گرایشها، با واسطه کششهایی که در فرد ایجاد میکنند، در تصمیمگیری انسانها اثرگذارند. دو متغیر «میزان ظهور» و «میزان حضور» گرایشها - با تاثیر ذومراتب و مشکک- در این زمینه تعیینکنندهاند؛ ارائه مدل مفهومی «مولفههای تاثیر تشکیکی یک گرایش فطری در تصمیمگیری» ماحصل این تحلیل است. از منظر توصیهای، این گرایشها، «سنجه» برای تصمیمگیری هستند. در بررسی مصداقی، کارکردهای چند نمونه از گرایشها (گرایش به حقیقت، گرایش به کمال مطلق و گرایش به زیبایی) مورد تحلیل قرار گرفتهاند. به فراخور بخشهای پژوهش، از مدلهای مفهومی و همچنین نمادگذاریهای متعدد در جهت ارائه تحلیلی دیدگاهها بهرهگیری شده است.»
نسبت فقه و اخلاق
در چکیده مقاله «تاملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق» اثر حجتالاسلام حسین سوزنچی میخوانیم: «اصل «عدل» به عنوان یکی از اصول مذهب شیعه است که مفاد آن، باور به حسن و قبح عقلی است و لازمه این باور، قبول اعتبار گزارههای عقلی مقدم بر وحی است که پذیرش وحی هم مترتب بر آنهاست. فقها، هم مستقلات عقلیه را منبع حکم شرعی میدانند و هم در تقدم بخشیدن «گزارههای یقینی عقلی» بر «فهم خود از متون دینی» تردیدی ندارند، اما مصادیق چنین گزارههایی را بسیار ناچیز میدانند. برخی معاصران معتقدند ازآنجاکه استنباطات فقهی عموما به حد یقین معرفتشناختی نمیرسند، لازمه این قاعده آن است که از طرفی دایره مستقلات عقلیه، ظنون علوم جدید را هم شامل شود و از طرف دیگر، فقه باید همواره خود را با اخلاقیات مقدم بر دینداری که آن را همان اخلاق سکولار میدانند هماهنگ سازد و تمامی گزارههای فقهی از محک تایید عقل سکولار بگذرد. در این مقاله نشان داده میشود که این مدعا بر چه مفروضات قابل مناقشهای متکی است و نه تنها احکام ظن در عرصههای مختلف را با هم خلط کرده، بلکه به مبنای اصلی دینداری عاقلانه (اذعان به وجود گزارههای «عقلگریز» در ساحت عقل عملی) بی توجه بوده و از سازوکار اعتبارات گزارههای تکلیفی در فقه بلکه در هر نظام حقوقی نیز غفلت ورزیده است. با متمایز ساختن این عرصهها، معلوم میشود مشی عمومی فقها در کمتوجهی به آنچه به عنوان گزارههای ظنی عقل عملی مطرح میشود، مبتنی بر مبانی معرفتشناختی موجهی در حوزه شناخت مسائل اخلاقی، و نسبت آنها با تکالیف شرعی بوده است.»
سلوک معنوی در تعالیم اهل بیت(ع)
در طلیعه مقاله «سلوک معنوی و بایستگی آن در تعالیم اهل بیت (ع)» میخوانیم: «سلوک معنوی، همان حرکت و صیرورت باطنی در جهت تقرب به خداوند و در نهایت، وصول به حق و فنای در حق به معنای درست آن است. هر عمل سلوکی، مستلزم نوعی حرکت و تعالی روحی به سوی درجات عالی کمال، و متضمن نوعی معرفت باطنی و عرفانی به خداوند است. تعالیم اهل بیت (ع) بهروشنی بر حقیقت، عناصر و مولفههای سیر و سلوک عرفانی و نیز ضرورت آن دلالت دارند. در بخش اول این مقاله، به بررسی سلوک معنوی و عناصر و مولفههای آن در تعالیم اهل بیت (ع) پرداخته شده است. از سوی دیگر، سلوک معنوی به معنای فوق، ضرورتی تردیدناپذیر برای سعادت انسان است. این شایستگی و بایستگی سلوک عرفانی، در جهت آزادی از بند تعلقات نفسانی، رسیدن به درجات نهایی ایمان و در نهایت، دستیابی به معرفت شهودی از خود و خداوند است که در بخش دوم این مقاله به آن پرداخته شده است. پاسخ به چند ابهام درباره ضرورت سلوک معنوی، بخش پایانی این نوشتار خواهد بود».
انتهای پیام