راه پرپیچ و خم «واژه‌شناسی قرآنی» شعر آئینی
کد خبر: 3725159
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۹

راه پرپیچ و خم «واژه‌شناسی قرآنی» شعر آئینی

گروه ادب ــ استخدام واژگان قرآنی در شعر آئینی از چنان اهمیتی برخوردار است که نادیده گرفتن آنها دور از بصیرت و هوشمندی یک مسلمان موضع‌مند و مسئول است.

راه پرپیچ و خم «واژه‌شناسی قرآنی» شعر آئینی
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات آئینی در یادداشتی به «واژه‌شناسی قرآن» در شعر آئینی پرداخته و معتقد است؛ شعر آیینی یک تریبون جهانی و بین‌المللی است و مردم جهان برای شناخت اسلام و محک زدن مسلمانی ما در این آینه نگاه می‌کنند و اگر در آن زشتی و ناخالصی ببینند به پای اسلام و مسلمانی ما می‌گذارند. مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید؛
امام حسن مجتبی (ع) فرمود: «مَنْ أكْثَرَ مُجالِسَه الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَهِ فى نَفْسِهِ، وَكانَتْ لَهُ وَلایَهٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَهٌ لِما تَعَلَّمَ؛ هر كه با علماء بسیار مجالست کند، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه‌اش باز و توسعه مى‌یابد و بر معلوماتش افزوده مى‌شود و به سادگى مى‌تواند دیگران را هدایت کند.»(إحقاق الحقّ : ج 11، ص 238، س 2.)
بای بسم الله
اشاره: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ؛ همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان‌اند.»(قرآن کریم، سوره زمر، آیه 18)
بعد از «بای بسم الله» و قبل از طرح بحث، اجازه بدهید بگویم پیش از نگارش این یادداشت، به مصداق آیه 18 سوره «الزمر»، همه حرف‌ها را موافق و مخالف شنیده و همه دیدگاهها را بررسی کرده‌ام و با احترام به همه دوستان و خوبانی که نظر دیگری دارند، از منظر قرآنی و به قصد روشنگری به طرح این بحث پرداخته‌ام. هدف اصلی از قلمی کردن این مطلب نیز چیزی جز این نیست که جامعه را به تأمل دقیق‌تر و عمیق‌تر در کاربرد بعضی از واژگان، تعابیر و مفاهیم دینی فرابخوانیم. ادعایی هم بر درستی مطلق و صد در صد دیدگاه خود ندارم. چون از عالمان عامل و عارفان کاملی همچون حضرت امام، مقام معظم رهبری، علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیت الله مطهری، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله جوادی آملی و سایر روشن‌اندیشان دینی آموخته‌ام که عرصه علم و اندیشه و معرفت، عرصه تعصب، تنگ‌نظری، جزم‌اندیشی و مطلق‌انگاری نیست. عرصه تعامل، گفت‌وگو و روشنگری است.
ما باید آستانه نقدپذیری خودمان را بالا ببریم و از بزرگان دین شیوه گفت‌وگوی علمی و تحمل نظر مخالف را بیاموزیم. باید در برابر کسانی که با نظر و دیدگاه ما مخالفند، سعه صدر داشته باشیم، و به جای برافروختن، تهمت زدن و بیانیه‌های آتشین صادر کردن، در فضایی آرام به مباحثه و مفاهمه بنشینیم؛ چرا که بر اساس آموزه‌های قرآنی و سنت و سیره نبوی اگر اختلاف نظر به مجرای صحیح ، تعامل و گفت‌وگوی سازنده علمی - هدایت شود، نه تنها امری ناپسند و مذموم نیست، بلکه باعث هم‌افزایی، رشد و بلوغ فکری جامعه نیز خواهد شد. چنان که مولی‌الموحدین، حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه راه حل اختلافات دینی را پیروی از سنت و ولایت و پرهیز از خودرأیی و هواپرستی می‌داند و می‌فرماید:
«فَيَا عَجَباً! وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا، لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ، يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ، الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ، كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ؛ در شگفتم، و چرا در شگفت نباشم از خطاهاى اين فرقه‌هاى گوناگون كه هر يک را هم در دين خود حجت و دليلى ديگر است. از هيچ پيامبرى پيروى نمى‌كنند و به هيچ وصى پيامبرى اقتدا نمى‌نمايند و به غيب ايمان ندارند و از عيب نمى‌پرهيزند. اعمالشان شبهت‌آميز است و در طريق اميال و هواهاى نفسانى خود گام مى‌زنند. هر چه را كه خود پسندند نيكش دارند و هر چه را كه ناخوش دارند منكر شمارند. در مشكلات به افكار و انديشه‌هاى خود پناه مى‌برند و در مبهمات به آراى خود تكيه دارند. هر يک از آنها گويى كه خود پيشواى خود است و چنان پندارد كه خود محكم‌ترين دستگيره‌ها و استوارترين وسيله‌هاست.» (نهج‌البلاغه ، خطبه 87)
از همین رو با احترام و فروتنی تمام؛ از همه عالمانی که دغدغه دینی و قرآنی دارند می‌خواهم اگر خطا و لغزشی در بطن و متن این نوشتار دیدند، مرا بزرگوارانه بنوازند و متذکر شوند تا بیشتر بیاموزم.
به هر شکل، همچنان که از عنوان یادداشت پیداست - این نوشتار فتح بابی در حوزه «واژه‌شناسی قرآنی» شعر آیینی است، که راهی پر پیچ و خم، نرفته و نکوبیده است و ما در این حوزه – بی‌هیچ تردیدی - هنوز در آغاز راهیم. امید آن که عالمان دینی و اصحاب فکر و فرهنگ با ورود به این عرصه علمی و روشنگری‌های عالمانه، تشنگان معرفت را سیراب سازند - إن شاءالله.
تأملی در معنای قرآنی واژه «ارباب»
«يک چيزهایى هست كه گفتن آنها هيچ گشايشى و هيچ فتوحى در ذهن شنونده شما به وجود نمى‌آورد، هيچ بهجتى در جان مستمع شما به وجود نمى‌آورد؛ اينها را نگویید. آن چيزهایى را بگویيد كه دل‌ها را نرم و خاشع می‌كند، آن چيزهایى را بگوئيد كه می‌تواند مستمع شما را به پيمودن راهى كه آن بزرگوار رفت، تشويق كند. اينها فكر لازم دارد، آموزش لازم دارد؛ كار، آسان نيست.» (بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با مداحان آل الله -23 اردیبهشت 1391)
کلمه «ارباب» که در سال‌های اخیر بسیار در شعر و نوحه‌های عاشورایی به کار می‌رود و تبدیل به یک «مُد مذهبی» شده است، نوعی تساهل و تسامح در گزینش و استخدام واژگان برای به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دینی است.
بی‌هیچ شکی استفاده از واژه «ارباب» توسط محبان اباعبدالله(ع) از سر ارادت و شیفتگی است، ولی با تأمل در معنای قرآنی این واژه در می‌یابیم که با «ارباب» خواندن امام حسین(ع) نه تنها او را بزرگ نمی‌کنیم، بلکه ناخواسته جایگاه و شأن الهی و انسانی آن امام همام را در چشم جهانیان متزلزل می‌کنیم.
واژه ارباب که جمع «رب» است به صورت صریح چهار بار در آیات قرآن به معنای خدایان دروغین آمده است( یوسف، آیه 39 - آل عمران، آیه 64 - آل عمران، آیه 80 - توبه، آیه31)
1 - «أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»: آیا خدایان پراکنده شایسته پرستش اند یا خداوند یکتا که برهمه موجودات چیره است ؟ (یوسف، آیه 39)
2 - «وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»: بعضی از ما بعضی دیگر را به جز خدای یگانه به خدایی نپذیرند( آل عمران، آیه 64 )
3 - «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً»: و هرگز خدا به شما امر نمي‌کند که فرشتگان و پیامبران را خدایان خود قرار دهيد، چگونه ممکن است شما را به کفر بخواند پس از آن که اسلام آورده باشید؟! ( آل عمران، آیه 80 )
4 - «اتّخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اللَّه و المسيح ابن‏مريم و ما امروا اِلّا ليعبدوا الهاً واحداً لا اله الّا هو، سبحانه عمّا يشركون»: (يهوديان و مسيحيان) احبار و راهبانشان را به جای خداوند ارباب و صاحب اختيار قرار دادند (هم‏ چنين) مسيح بن‏مريم را. حال آن كه فرمانی جز اين به آنان داده نشده بود كه خدای يگانه را بپرستند، كه خدايی جز او نيست، منزه است از شريكی كه برای او قائل می‏شوند. (توبه، آیه31)
روح و پیام واحد آیات مورد اشاره چیزی جز مضمون این بیت «هاتف اصفهانی» نیست:
که یکی هست و هیچ نیست جز او/«وحده لا اله الاهو»
یعنی «نه» گفتن به خدایان دروغین – ارباب و سر نهادن بر آستان بندگی خدای احد و واحد. این چهار آیه بر ایمان قلبی به ربوبيت تكوينی و تشريعی ذات اقدس پروردگار تأکید دارند و پیام صریح و روشن‌شان دعوت به «توحید» و یکتاپرستی است.
در آيه 80 سوره آل عمران به صراحت بيان شده است كه چنين تعبيری را برای فرشتگان و انبياء و به طريق اولی برای فرزندان ايشان به كار نبريد. استفاده از این واژه برای ستایش سید و سالار شهیدان کربلا حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، با روح آموزه‌های اصیل دینی ناسازگار و خارج از دایره ادب و آداب دینی است.
خداوند در آيه 31 سوره توبه نیز رفتار يهوديان و مسيحيان را مورد نكوهش قرار می‏دهد؛ چرا که آنان عالمان دينی و احبار و رهبان را ارباب خود قرار می‌دادند و با اطاعت و پيروی محض از آنان بر فرامین و دستورات الهی پشت می‌کردند.
علاوه بر این، «ارباب» دارای بار منفی و تداعی‌کننده تاریخ سیاه، ظالمانه و غیرانسانی دوران برده‌داری و فئودالی(ارباب و رعیتی) و نماد ظلم، زشتی و پلشتی است. رباعی زیر از«ملک الشعرای بهار» نمونه‌ای از اشعار فراوانی است که شاعران آزادیخواه عصر مشروطه در بیان مظالم «ارباب» گفته‌اند:
«ارباب» که صنعتِ وجاهت فنِ اوست/خونِ فقرا، تمام بر گردنِ اوست
طاووس بهشت است به صورت، لیکن/ابلیس نهفته زیر پیراهن اوست
سلمان هراتی از شاعران شاخص و برجسته نسل اول انقلاب نیز در شعری با عنوان «زمزمه جویبار» که نمونه‌ای از یک شعر اجتماعی پر تپش و موضع‌مند است، هنرمندانه به ترسیم سیمای سیاه و غیرانسانی جامعه «ارباب و رعیتی» پرداخته است. وی که خود یکی از زخم خوردگان نظام منحوس و استبدادی ستمشاهی است، در این شعر به تداوم حاکمیت ارزش‌های پوسیده ارباب و رعیتی در جمهوری نوپای اسلامی که برای تحقق «عدالت علوی» بنا شده، شدیداً معترض است:
«چرا عبدالله به شهر نیاید؟ / وقتی «ارباب» به ناموسش چشم دارد / مادر می‌گوید: / چرا هنوز حق با ناصرخان است؟! / چرا سهم عبدالله / جریب جریب زحمت است و حسرت / و سهم ناصرخان / هکتار هکتار محصول است و استراحت؟ / مگر عبدالله، زیر بوته به عمل آمده است / که صاحب هیچ زمینی نیست؟ / پس چرا عبدالله فقط کاشتن را بلد است / و «ارباب» برداشتن را؟ / ما در مقابل آمریکا ایستادیم / اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می‌رود؟!» (هراتی، سلمان، 1368، دری به خانه خورشید، تهران، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سروش.)
حضرت امام خمینی(ره) نیز درباره نظام منحط «ارباب و نوكرى» قبل از انقلاب گفته است: «بايد اين رژيم فاسد «ارباب و نوكرى» بداند كه وقت گذشته؛ و اين تبليغات تارعنكبوتى نمى‏‌تواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى به پاخاسته اغفال كند. خداى تعالى و اسلام عزيز پشتيبان ملت است. شما الآن هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مى‌‏گويند، شما هر ماده از آن را كه مى‏خواهيد بياوريد در مجامع انسانى بگذاريد، ببينيد كه ايشان چه كرده است با اين مملكت، با اين بساطى كه درست كرده است و … آن قضيه به قول خودش ديگر «ارباب و رعيتى» در كار نيست! اصلًا ارباب و رعيتى از بين رفته! دهقانانند، آزاد مردان و آزاد زنانند...» (صحيفه امام، ج‏4، ص: 77)
برای خطاب بزرگان دینی، کدام واژه مناسب‌تر است؟
همچنان که اشاره شد، علی رغم این تصور غلط که با «ارباب» خواندن امام حسين(ع) آن امام همام را «بزرگ» می‌کنیم، با چنین خطاب ناصوابی - ناخواسته - آن حضرت را در چشم مردم جهان کوچک می‌کنیم. در هیچ کدام از ادعيه اسلامی و کتب معتبر تاریخی خاندان رسالت با عنوان «ارباب» مورد خطاب قرار نگرفته‌اند. تا آنجا که در شعر آیینی گذشتگان نیز بررسی کرده‌ام هيچ ادیب و شاعر مسلمانی در شعر خود خاندان رسالت را با چنين واژگان و تعابيری مورد خطاب قرار نداده است.
در دعای توسل که متن و سند آن منطبق بر قرآن و روایات اسلامی است و برای نخستین بار علامه مجلسی به نقل از شیخ صدوق آن را در بحارالانوار آورده است، در توسل به خاندان رسالت – از آغاز تا پایان دعا - از واژگانی چون «امام»، «سید» و «مولا» استفاده شده است. در فرازی از این دعای شریف می‌خوانیم: «يا اَبَاالْقاسِمِ! يَا رَسُولَ اللّهِ يَا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ...»، در این فراز پیامیر مکرم اسلام(ص) با عناوینی چون «فرستاده خدا»، «امام»، «سید» و«مولا» مورد خطاب قرار گرفته است. در ادامه دعا نیز می‌خوانیم: «يا اَبا عَبْدِاللّهِ، يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الشَّهيدُ، يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا»، در این فراز نیز حضرت حسین بن علی(ع) با عناوین ارجمندی چون «بنده خدا»، «حجت خدا»، «سید» و «مولا» مورد خطاب قرار گرفته است. چنان که در زیارت عاشورا نیز که از امام باقر(ع) برای ما به یادگار مانده و از نظر متن و سند کاملاً معتبر است، در سلام به حضرت می‌گوییم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ». در فرازی از زیارت اربعین که از امام صادق(ع) به ما رسیده است، در سلام به حضرت اباعبدالله(ع) چنین می‌گوییم: « یَا مَوْلایَ [وَ ابْنَ مَوْلایَ ] زُرْتُکَ مُشْتَاقا فَکُنْ لِی شَفِیعا إِلَی اللَّهِ یَا سَیِّدِی وَ أَسْتَشْفِعُ إِلَی اللَّهِ: ای مولای من و فرزند مولای من، مشتاقانه تو را زیارت نمودم.ای آقای من! به درگاه خدا شفیع من باش.»
در «زیارت وارث» نیز که «سید بن طاووس» آن را با چند واسطه از جابر جعفی و او از امام صادق(ع) نقل کرده است، امام حسین(ع) وارث امین همه پیامبران توحیدی از آدم تا خاتم (ص) معرفی شده و در پایان زیارت مقام عبودیت و بندگی او مورد ستایش و تاکید قرار گرفته است: «وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏: گواهی می‌دهم خدا را با اخلاص كامل تا هنگام رحلت پرستش كردى. سلام‏ و رحمت و بركات خدا بر تو باد.»
همچنان که در اکثر ادعیه اسلامی، روایات و احادیث؛ بزرگان دین با عنوان «عبدالله»، «سید»، «امام» و «مولا» مورد خطاب قرار گرفته‌اند، شایسته است ما نیز که خود را مسلمان و دوستدار اهل بیت می‌دانیم، به این ادب و آداب پایبند و مقید باشیم و از ادبیاتی ارجمند و واژگانی «طیب و طاهر» و بی‌حاشیه برای مدح و منقبت خاندان رسالت استفاده کنیم. کلمات و واژگان برگزیده‌ای که علاوه بر نداشتن «سوء پیشینه»، از هویت دینی، آیینی و شیعی برخوردار باشند. متأسفانه بعضی از واژگانی که از روی محبت و ارادت به اهل بیت در ادبیات دینی به کار می‌بریم - تبدیل می‌شود به دوستی خاله خرسه. استفاده از واژگانی که سوء پیشینه فرهنگی دارند. واژه‌هایی چون شاه، پادشاه، شاهنشاه، ملکه، ارباب و... وقتی در مدح امام حسین (ع) می‌گوییم: «شاه است حسین، پادشاه است حسین»، یعنی هنوز به درستی به معنای «امام» و«مولا» پی نبرده‌ایم که در چشم و دل ما «شاه» و «ارباب» خیلی بالاتر از «امام» و «مولا» می‌نشینند و شأن و منزلتی فراتر پیدا می‌کنند.
وقتی «آب» هست، تیمم حرام است
نکته دیگر این که گاهی کاربرد چنین واژگانی نشانه تساهل و تسامح و بی‌توجهی به ظرایف و دقایقی است که در خطاب بزرگان دینی و برای حفظ شأن قدسی خاندان رسالت باید به آنها توجه کنیم. برای مثال اگر من شاعر قبل از به کار بردن این تعابیر و الفاظ ، احادیثی از جنس حدیث زیر را یک بار خوانده باشم، هرگز به خود اجازه نمی‌دهم که حضرت اباعبدالله(ع) را با چنین واژه ناصوابی مورد خطاب قرار دهم:
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری(ع): «اِتَّقُوا اللهُ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا عَنّا کُلُّ قَبیح، فَإنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.» ترجمه : تقوای الهی را ـ در همه امور ـ رعایت کنید، و زینت‌ بخش ما باشید و مایه ننگ ما قرار نگیرید، سعی کنید افراد را به محبت و علاقه ما جذب کنید و زشتی‌ها را از ما دور کنید. درباره ما آنچه از خوبی‌ها بگویند صحیح است و ما از هرگونه عیب و نقصی مبرا خواهیم بود.» «بحارالأنوار، ج 75، ص 372»
بعضی از دوستان می‌گویند ما نیز همه این آیات و احادیث را خوانده‌ایم، مخلص خدا هم هستیم، ولی مگر آیه قرآن عوض می‌شود یا آسمان به زمین می‌آید که به امام حسین به جای مولا بگوییم «ارباب»؟ مگر یکی از معانی این واژه «آقا» و «مولا» نیست؟! بله، درست است. یکی از معانی واژه«ارباب» آقاست، ولی نه آن آقایی که در ذهن من و شماست. این «آقا» مومیایی شده دوران سیاه برده‌داری و نماد جامعه طبقاتی و خان‌سالار عصر قاجار است. آقایی که عصا قورت داده و از دماغ فیل افتاده که برای موجودی به نام «انسان» پشیزی ارزش قائل نیست. دیگر این که وقتی «آب» هست، تیمم حرام است. وقتی واژه خوش نام و اصیلی چون «مولا» را داریم که مثل آب زمزم طیب و طاهر است، چه نیازی جز «تفنن» ما را وا می‌دارد که از واژه‌ای بدلی که ماهیت و موجودیت تاریخی و حیثیت اجتماعی آن سخت زیر سؤال است در شعر آیینی استفاده کنیم؟!
اصلاً همه این حرف‌ها به کنار، فرض بگیریم که کاربرد داخلی واژه ارباب برای امام حسین به معنای آقا و مولا هیج اشکالی ندارد، ولی کاربرد خارجی آن چطور؟ آیا مردم جهان هم وقتی می‌خواهند این شعرها و نوحه‌ها را ترجمه کنند؛ از واژه ارباب دقیقا تلقی و برداشت ما را خواهند داشت؟ یا در ترجمه این واژه بیشتر به ابعاد سیاه، منفی وغیر ارزشی آن توجه می‌کنند؟! این دقایق و ظرایف است که بازنگری در کاربرد این واژه را - برای حفظ آبروی اسلام و بزرگان دین - ضروری و حیاتی می‌کند. چون شعر آیینی امروز فقط مصرف داخلی ندارد. ما نمی‌توانیم بگوییم این شعرها و نوحه‌ها را فقط و فقط برای دل خودمان می‌گوییم و به نگاه مردم جهان به این مقوله کاری نداریم. چون شعر آیینی امروز یک تریبون جهانی و بین المللی است، و مردم جهان برای شناخت اسلام و محک زدن مسلمانی ما در این آینه نگاه می‌کنند و اگر در آن زشتی و ناخالصی ببینند به پای اسلام و مسلمانی ما می‌گذارند.
همه ما امام حسین را دوست داریم و به زانوی ادب زدن بر آستان کسی که اسوه احرار و آزادگان جهان است افتخار می‌کنیم، ولی حرف این است که دستگاه امام حسین، دستگاه نوکرپروری نیست و امام برای احیای نظام منحط «ارباب و نوکری» قیام نکرده است. حضرت اباعبدالله(ع) برای آزادی انسان‌ها از بند و زنجیر جهل و خرافات قیام کرد، نه برای به اسارت درآوردن آنها، چنان که مولانا گفته است:
کیست مولا؟ آن که آزادت کند/بند رقیّت ز پایت بر کند
چون به آزادی نَبوّت هادی است/مؤمنان را ز انبیا آزادی است
دیگر این که وقتی ما در فرهنگ شیعی برای خطاب قرار دادن بزرگان دینی واژه‌های مبارک و مطهری چون «امام»، «سید» و «مولا» را داریم، ظلم است که «مولا» را به «ارباب» بفروشیم. در اینجا عقل و غیرت دینی حکم می‌کند که مردانه بر عهد و پیمانی که با «مولا» بسته‌ایم بایستیم و در جواب کسانی که بر این پیمان شکنی پای می‌فشارند، از زبان مبارک حضرت سعدی بگوییم:
من پيش نهاده‌ام که در خون/برگردم و برنگردم از يار
گر دنيا و آخرت بياری/کاين هر دو بگير و دوست بگذار
ما يوسف خود نم‌فروشيم/تو سيم سياه خود نگه دار
درسی از آیه 104 سوره بقره
در اینجا برای تبیین بهتر مطلب و تکمیل بحث، اشاره به شأن نزول آیه 104 سوره بقره بی‌مناسبت نیست. در آیه 104 سوره بقره خداوند خطاب به مومنان می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ: ای کسانی که ایمان آورده اید، (هنگام تکلم با رسول خدا) به کلمه «راعنا» تعبیر مکنید (مگویید ما را رعایت کن)، بلکه بگویید «ناظر احوال ما باش» و سخن خدا را بشنوید و بدانید که برای کافران عذاب دردناکی مهیاست.»
در شأن نزول این آیه «ابن عباس» - از بزرگان منابع فقه، حدیث و تفسیر در قرن اول هجری(از صحابه پیامبر و یاران سه امام اول شیعیان) - نقل مى‌کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که پیامبر(ص) مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهى مى‌کرد، گاهى از او مى‌خواستند کمى با تأنى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سؤالات و خواسته‌هاى خود را نیز مطرح کنند، براى این درخواست جمله «راعنا» را که از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است، به کار مى‌بردند. ولى یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرُّعونه» که به معنى کودنى و حماقت است استعمال مى‌کردند (در صورت اول مفهومش این است «به ما مهلت بده» ولى در صورت دوم این است: «ما را تحمیق کن»!)، یعنى براى یهود دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله‌اى که مسلمانان مى‌گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند.
به همین خاطر و به منظور خلع سلاح دشمنان اسلام، خداوند با نزول این آیه به مؤمنان دستور داد به جاى کلمه «راعنا»، کلمه «انظرنا» را به کار برند که همان مفهوم را مى‌رساند، ولی دست دشمن را در سوء استفاده و برداشت ناصواب از جمله می‌گیرد. («تفسیر قرطبى» و «تفسیر المنار» و «تفسیر کبیر فخر رازى» و «تفسیر ابوالفتوح رازى»، و «مجمع البیان» ذیل آیه مورد بحث؛ «بحار الانوار»، ج 9، ص 66، 67 و 332، ح 18؛ «تفسیر امام حسن عسکرى(ع)»، ص 477، 478 و 479.)
حساسیت امامان شیعه نسبت به کاربرد واژگانی که بوی تفرعن، تجمل و اشرافی‌گری می‌دهند، در حدیث زیر نیز که از «عنوان بصری» نقل شده، به خوبی آشکار است: «عن عنوان البصري... قال قلت: یا شریف، فقال: قل یا اباعبدالله.»، عنوان بصری می گويد: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و حضرت را با لقب «شریف» (كه لقب پادشاهان و امیران حجاز بود) صدا زدم، حضرت فرمودند: مرا ابا عبدالله صدا بزن.» (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص225)
درسی که از داستان شأن نزول آیه 104 سوره بقره و همچنین حدیث فوق می‌توان گرفت، عدم استفاده از واژگان شبهه انگیز، مشکوک و دوپهلو در ادبیات دینی برای پیشگیری از سوء استفاده دشمنان و مشرکان است. سفارش صریح خداوند در این آیه؛ پرهیز از به کارگیری کلماتی است که باعث سوءتفاهم و سوءبرداشت می‌شود و ممکن است با تحریف، دستاویز دشمن برای کوبیدن اسلام و به سخره گرفتن مقدسات دینی شود.
همچنان که در سطرهای پیشین نیز اشاره شد، بی‌هیچ شکی استفاده از واژه «ارباب» توسط محبان اباعبدالله از سر ارادت و شیفتگی است، ولی با تأمل در شان نزول آیه 104 سوره بقره، شایسته نیست که برخلاف تأکید خداوند در قرآن کریم؛ و صرفأ به دلیل تعلق خاطر شخصی و گروهی، بار دیگر از این واژه پرچالش که می‌تواند دستاویز دشمنان اسلام و انقلاب برای کوبیدن باورها و مقدسات دینی ما قرار گیرد، استفاده کنیم.
جان کلام آن که احتراز از استخدام واژه فوق برای نامیدن سید و سالار آزادگان جهان حضرت حسین بن علی، دلایل روشن عقلی و شرعی دارد که نادیده گرفتن آنها دور از بصیرت و هوشمندی یک مسلمان موضع‌مند و مسئول است.
خوب است ز نور عشق، پُر باشی تو/یک نَفسِ سلیم، همچو «حُر» باشی تو
«ارباب» مخوان امام آزادی را/او کرد قیام، تا که حُر باشی تو
انتهای پیام

captcha