به گزارش ایکنا؛ یکی از پرسشهایی که نزدیک به چند دهه در جامعه جهانی و به تبع آن در ایران مطرح شده است، نسبت دین و شادی است. سؤالاتی از این قبیل که آیا دین شادی را محدود میکند؟ آیا در دین هیچ مولفههایی برای شادی وجود ندارد؟ ضرورت شادی برای یک جامعه چیست؟ اندیشمندان متعددی از رشتهها و گرایشهای مختلف به این بحث پرداختهاند.
برخیها معتقدند که دین هیچ نسبتی با شادی ندارد و اساسا شادی را منع میکند. برخی قرائتها معتقدند که دین شادی را تشویق کرده و به دنبال انسانهای شاد است. تحقیقات هم در سطح جهانی نشان میدهد که افراد دیندار راحتتر با مسائل ضدشادی مانند مرگ و... کنار میآیند. در همین باره با حسن محدثی، استادیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی گفتوگو کردهایم. وی در قسمت نخست گفتوگو بیان کرد که در آموزههای قرآنی اساساً عناصر سرکوبگر عاطفه شادی دیده نمیشود ولی قرائتهایی از آیات قرآن مطرح میشود که آنها را کاملاً سرکوبگرانه فهم میکند و بهطور جدی آموزههای ضد شادی از آیات قرآن بیرون میکشد. در ادامه مشروح بخش دوم این گفتوگو از نظر میگذرد.
ایکنا: بحث شادی و نسبتاش با دین چه پیامدهایی میتواند برای جامعه داشته باشد؟
بررسیهای علمی نشان میدهد که گونه انسانی نیازمند این عواطف است؛ یعنی این عواطف نقش کارکردی برای این گونه دارد. عواطف به بهزیستی انسان کمک میکند. شادی هم اینگونه است. انسان به شادی نیاز دارد؛ برای اینکه بتواند زندگی فعالتر، راحتتر و جدیتری داشته باشد، شادی میتواند به او بسیار کمک کند. شادی میتواند به او در موقعیتهای معیّنی کمک کند که از درگیری با رویدادهای قبلی آزاد بشود و دوباره برای فعالیت انگیزه بگیرد. برای یک زندگی مطلوبتر عاطفه شادی بسیار مهم است؛ بهویژه اگر بخواهیم اجتماع پویایی داشته باشیم، باید شرایط مساعدی فراهم کنیم برای شادی بیشتر تا آدمها پرتحرک و توانا شوند و گرفتار رویدادهای رنجآور گذشته نباشند. از آنها آزاد بشوند تا بتوانند آینده خودشان را با اقدامات تازه رقم بزنند و آینده تازه و جدیدی بسازند. بنابراین شادی، عاطفه بسیار مهمی برای بقای انسانی و برای زندگی مطلوبتر است.
وقتی از این منظر به قضیه نگاه میکنیم، میبینیم که ما باید این مسئله را جدی بگیریم و فرهنگی که در واقع شادی را سرکوب میکند، طبیعتاً برای بهزیستی انسان فرهنگ مساعدی نیست. بههرحال، ما در قیاس با گونههای دیگر چندین دهه گاهی تا 90 سال در این جهان زندگی میکنیم، نمیتوانیم به مقتضیات زندگی این جهانی بیاعتنا باشیم؛ لذا وجود شرایط روانی و اجتماعی که بتواند در انسان انگیزه سازندگی و شرایط فعالیت بیشتر ایجاد کند، طبیعتاً مطلوبتر است. پس هر مؤلفه فرهنگی و عنصری که ضد شادی باشد، آن عنصر یا مؤلفه، مؤلفه مطلوبی نیست؛ حال این مؤلفه میخواهد ریشه دینی یا غیردینی داشته باشد. ما باید به نقد و بررسی این مؤلفههای فرهنگی بپردازیم و شروع کنیم و ببینیم که کدام عنصر این نقش منفی را بازی میکند تا در مسیر تجدیدنظر و اصلاح آنها گام برداریم.
اگر این عناصر دینی هستند، باید بررسی کنیم که چه تفسیری وجود دارد که منجر به این نوع نگاه منفی و سرکوب عاطفه شادی میشود. آیا اینها در خود متون دینی اصلی ما، مانند قرآن وجود دارد؟ یا در فهم دینی که مسلمانان از آن متون بهدست آوردهاند ریشه دارد، یا اساساً ریشه در تاریخ مذهب ما دارد؟ اینها را باید بررسی کرد و در مسیر فهم و اصلاح گام برداشت تا انسانها بتوانند شرایط مطلوبتری داشته باشند. برای اینکه برای یک زندگی انسانیتر و مطلوبتر شادی لازم است. از این منظر باید نقش دین را جدی گرفت.
من هم قبول دارم که بهطورکلی تحقیقات نشان میدهد که دین شرایط مطلوبتری برای انسان فراهم میکند، اما این تحقیقات کلی است. یعنی افراد دیندار را با افراد بیدین مقایسه میکنند. اما باید بیاییم و فرهنگ و ادیان مختلف و مذاهب مختلف را بررسی کنیم و آنها را با هم قیاس کنیم و ببینیم که کدام فرهنگ مقوّم شادی و کدام ضدِّ شادی است. یعنی باید از آن تحقیقات کلی فراتر برویم که بتوانیم نگاه جزئیتر و دقیقتری داشته باشیم. بههرحال بسیاری از آن چیزهایی که در تاریخ دین شکل میگیرد ممکن است که با بنیادها و محتوای اصلی دین ناهمخوانی داشته باشد. اینجا دست ما برای فرصت بازخوانی و ارائه تفسیرهای همخوانتر باز است.
بالاخره اگر دین میخواهد در زندگی انسان نقش مهم و تأثیرگذاری داشته باشد، باید شرایط مطلوبی برای انسان فراهم کند و به زندگی مطلوبتر در این جهان کمک کند. اگر ادیان غمبار باشند، این غمباری برای جذب به این دین، پتانسیل منفیای تلقی میشود. به میزانی که دینی انسانیتر باشد، میتواند بقای خودش را هم تضمین کند.
ایکنا: با توجه به اینکه در برخی آمارها وضعیت افسردگی بهویژه در بین جوانان نسبت به جوامع دیگر بالاتر است، با توجه به اینکه به بیان شما برخی از قرائتهای دینی عاملی است که نقشی منفی در این شرایط ایفا میکند، نهاد دین چه کارهایی کرده و چهکارهایی باید بکند؟
بسیار پرسش مهمی است. بخشی از تحقیقات من معطوف به همین بود که آمارها و دادههای تجربی که درباره شادی و غم وجود دارد چه میگویند؟ متأسفانه در ایران تحقیقاتی که این را بهدقت نشان بدهد وجود ندارد. اما تحقیقات جهانیای هست که در کشورهای مختلف صورت میگیرد و در سالهای متمادی این تحقیقات منتشر میشود. من چند دسته از اینگونه تحقیقات را دیدم که وضع ایران را نامطلوب نشان میدهند. یک دسته همین تحقیقات مربوط به شادی و بهزیستی انفسی است که وضعیت ایران در آن اصلاً مطلوب نیست. مثلاً چهار یا پنج سال که انجام میشود، میبینیم که مردم ایران شاد نیستند. این تحقیقات هم در یک جای خاص انجام نمیشود، اما دادههای آن شبیه هم است.
دسته دیگر مربوط به همین چیزی که شما بهدرستی گفتید، یعنی مسئله افسردگی است. این تحقیقات نشان میدهد که میزان افسردگی در مردم ایران خیلی بالا است. دسته سوم از تحقیقات مربوط به عصبانیت است. تحقیقات جهانی مربوط به عصبانیت هم نشان میدهد که مردم ایران نسبت به بسیاری از مردم جهان عصبانیتر هستند. تحقیقاتی هم که در این اواخر منتشر شده نشان میدهد که در این مورد از آخر سوم هستیم؛ یعنی بعد از عراق و سودان جنوبی عصبانیترین مردم جهان را داریم. این تحقیقات متعدد با موضوعات مختلف همپوشانی دارند و در واقع مکمل هم هستند و نشان میدهد که وضع ما از این جهت اصلاً مطلوب نیست.
طبیعتاً ما باید ریشه و علل چنین وضعی را جستوجو کنیم. بخشی از آن طبیعتاً اقتصادی است؛ یعنی شرایط نامطلوب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که وجود دارد، تمایل به تحول و تغییری که با سدهایی مواجه است، همه را باید بررسی کنیم. وضعیت فجایعی که رخداده هم تأثیر دارد. تحریمهایی که وجود دارد، جنگ هشتساله همه تأثیرگذار هستند. جنگ یک فاجعه است، البته فاجعه را به معنای جامعهشناختی کلمه بیان میکنم. همانطور که میدانید فاجعهها دو دستهاند: فاجعههای طبیعی مانند زلزله، و فاجعههای اجتماعی مانند جنگ و شورش و... سرزمین ما هم سرزمین فاجعه است. تاریخ ما تاریخ فاجعهباری است.
ما در معرض حدود بیست نوع فاجعه طبیعی در ایران قرار داریم. از طرفی ما در سرزمینی که معروف به چهار راه حوادث است، زیست میکنیم. فاجعههای اجتماعی هم در آن رخ میداده است. همه اینها را باید لحاظ کرد. در کنار همه اینها یک عامل هم دین و فرهنگ دینی است؛ یعنی فرهنگ دینی که برخی گرایش دارند مبتنی بر آن شادی را سرکوب کنند. البته باید حواسمان باشد که دین تنها علت نیست. یک علت در میان علل گوناگون است. حتّی ما نمیتوانیم با قاطعیت بگوییم که نقش فرهنگ دینی چند درصد است. برای این کار انباشتی از تحقیقات تجربی نیاز است که اصلاً نداریم. اصلاً به این موضوع بهطور جدی پرداخته نشده است. در حد پایاننامههای دانشجویی و با تعداد کمی از نمونههای دانشجویی به این مسأله پرداخته شده است.
بنابراین، حتّی راجع به میزان درصدی که فرهنگ دینی تأثیر میگذارد، نمیتوانیم حرف دقیقی بزنیم. تنها میتوانیم بگوییم که فرهنگ دینیِ ضدّ شادی یکی از عوامل است؛ یعنی فرهنگ دینیای که محدود میکند، برخی از روحانیون و حتی فقه سنّتی ما و برخی از قرائتهای دینی ما دین را به ترمز تبدیل میکنند؛ یعنی دین فقط ترمز است.
ایکنا: یعنی تنها نقش بازدارندگی دارد؟
فقط نقش بازدارنده دارد. نقش ترمز بودن دین را بهعنوان یک استعاره به کار میبرم. ترمز بهلحاظ اخلاقی برای انسان خیلی مهم است؛ یعنی دین خیلی میتواند مهم باشد که در واقع ما به کمک آن امیالمان را کنترل کنیم و متمدنانه زندگی کنیم؛ بنابراین، من ارزش نقش و کارکرد ترمز بودن دین را نفی نمیکنم. این نقش در جای خود بسیار مهم است. مثلاً آموزههای دینی به ما میگوید که حقوق دیگران را زیر پا نگذاریم. اگر چراغقرمز را رد میکنی، در واقع حقوق دیگران را زیر پا گذاشتهای. این آموزه به من کمک میکند که مدنی رفتار کنم.
بنابراین، کارکرد ترمز دین، کارکرد بسیار ارزشمند و مهمی است و به مدنیت کمک میکند اما دین فقط ترمز نیست. وقتیکه شما تماماً دین را مانند ترمز تعریف میکنید که دین دائماً انسان را کنترل و مهار میکند، گویا این انسان همواره باید نگران باشد و خودش را کنترل کند. بعضی از دین اینچنین تعریفی ارائه میکنند. گویی هیچ امر شادیآور و لذتبخش و برانگیزاننده در این دین وجود ندارد. گاهی دیدهام که لطیفه درباره دین ساختهاند که هر چیزی که لذتبخش است حرام است. هرچند این به طنز بود اما واقعاً برخی تمایل دارند دین را اینگونه بهتصویر بکشند و اینگونه دین را قرائت و تفسیر کنند. طبیعتاً دینی که فقط بهمنزله ترمز تلقی شود مطلوب نیست.
لذا باید تصویرها و تفسیرهایی از دین ارائه شود که مثبت باشد؛ چرا که ما در میراث دینیمان داریم احادیث مثبتی در مورد شاد کردن مردم داریم. مثلاً پیامبر اکرم(ص) توصیه میکنند که شاد کردن مردم یک امر فوقالعاده ارزشمندی است. توصیه میشود که خوشرو باشید. این آموزهها، این مؤلفههای دینی در فرهنگ دینی ما وجود دارد و میتوانیم بر بررسی آنها تمرکز کنیم و آنها را برجسته کنیم؛ بهجای اینکه از برتری حزن صحبت کنیم. برخی از اندیشمندان دینی ما مشخصاً میگویند که حزن بر شادی برتری دارد. میگویند که این عالَم، عالَم حزن است؛ یعنی گویا شادی کردن با فرهنگ دینی مغایرت دارد! نگرش سنتی فقه هم بسیاری از محملهای شادی را از انسانها میگیرد. اینها است که باید نقد جدی بشود و دین رحمانی داشته باشیم که با عواطف ضروری انسانی مانند شادی که برای بقا و زندگی اجتماعی مطلوبتر است، طرح کنیم.
دین نباید با این ضروریات زندگی انسان در جنگ بیفتد. طبیعتاً این قرائت از دین مشکل دارد و باید نقد و باید بازخوانی شود. من با دو هدف این را میگویم: یکی اینکه باید برای ما مهم باشد که انسانها مطلوبتر زندگی کنند. دوم اینکه، اگر به دین اهمیت میدهیم، باید برایمان مهم باشد که دینمان چهره جذابی داشته باشد. اگر من واقعاً دیندار هستم و دلسوز دین هستم، باید دینم عزیز باشد و باید قرائتی از دین ارائه کنم که این عزّت دین حفظ شود. اگر چهره منفی از دین ارائه کنید، دین عزت و اعتبار اجتماعیاش را از دست خواهد داد. بنابراین هم برای بهزیستی انسان باید این کار را کرد و هم برای حفظ اقتدار و اعتبار دین، مطلوب است دینی انسانی ارائه کنیم.
یادآور میشود، این گفتوگو صرفا بازتابدهنده نظرات مصاحبهشوند است و به معنای تایید یا رد مطالب نیست.
گفتوگو از خداداد خادم
انتهای پیام